مسافرت من به تبریز

داستان مربوط به اولین مسافرت تنهای من است
 
برای رساندن یک نامه سریع مادرم منو پیش خالم که توی ارومیه بود فرستاد تابستان بود من هم 16 سال داشتم تمام ترمینال را گشتم جای خالی برای ارومیه پیدا نکردم مجبور شدم بلیت اتوبوس برای تبریز بگیرم ساعت 12 شب بود که به تبریز رسیدم باید تا صبح منتظر میماندم که صبح با اتوبوس به ارومیه بروم دوروبر ترمینال را گشتم و یک مسافرخانه باز پیدا کردم خواستم یک اتاق خالی به من بدهد وقتی فهمید غریبه هستم و به زبان فارسی صحبت میکنم صاحب مسافرخانه گفت اینجا چکار میکنی داستان را برایش گفتم صاحب مسافرخانه که نامش حسن بود گفت اتاق تک تخته نداریم همه اش چهار تخته است که گران هم بود گفتم من فقط یک تخت بیشتر نمیخواهم به بقیه دست نمیزنم حسن خندید و قبول کرد که کرایه یک تخت را از من بگیرد خواستم پول را بدهم گفت باشد بعدا با هم حساب میکنیم همراه من آمد در را باز کرد و کلید را به من داد گفت چیزی خواستی به من بگو من هم تشکر کردم در را بستم لباسهایم را در آوردم و روی تخت کنار پنجره دراز کشیدم خوابم نمی آمد شروع کردم با خودم ور رفتن به پلو خوابیدم و با انگشت کونم را میمالیدم اینطوری بیشتر حشری شدم میخواستم خودم را طوری ارضاء بکنم
 
بلند شدم و توی اتاق دنبال چیزی گشتم تا آن را توی کونم بکنم تا ارضاء بشم چیزی پیدا نکردم تا اینکه چشمم به دسته های چوبی تخت افتاد که تراش کاری شده بود کمی کلفت بود ولی با این حال من خیلی حشری بودم نشستم روی یکی از این دسته خودم را تکان میدادم که یک طوری دسته تخت را توی کونم بکنم که صدای در زدن بلند شد سریع گرمکنم را پوشیدم و در را باز کردم دیدم حسن است گفت آمدم ببینم به چیزی احتیاج نداری توی دلم گفتم چرا شدیدا به یک کیر نیاز دارم تا بکنم توی کونم گفتم نه دست شما درد نکند از حالت آشفته ام فهمیده بود که حشری هستم و کونم میخارد دستش را برد روی کیرش گفت مطمئا هستی که چیزی نمیخواهی گفتم من تنها هستم حوصله ام سر رفته اگر کاری نداری بیا کمی با هم حرف بزنیم بعد به داخل اتاق دعوتش کردم همین که در را بستم از پشت من بغل کرد گفت میدانم که کونت میخارد آمدم که کونت را بخارانم از این حرفش خوشم آمد و کمی کونم را عقب دادم که خوب به او بچسبد گفتم تو خاراندن استادی گفت چطور.
 
سریع لخت شدم روی زانوهایم نشستم زیپ شلوارش را پایین کشیدم کیرش که حسابی راست شد بود را از لای شورتش بیرون آوردم و با ولع شروع کردم به خورد کیر حسن. حسن خندید گفت بابا تو که خیلی گشنه هستی من هم که خیلی حشری بودم کیر حسن را تا ته میکردم تو دهنم در می آوردم و لیس میزدم یا خایه هایش را میگذاشتم توی دهنم و میمکیدم چند دقیقه کیر و خوایه های حسن را خوردم خیلی حال کردم بلند شدم دستش را گرفتم بردم طرف تخت روی تخت دراز کشیدم گفتم امشب من زن تو هستم باید تا صبح منو بکنی حسن گفت ای بچشم بقیه لباسهایش را کامل دراورد و امد روی تخت منو به شکم برگردوند یک بالشت گذاشت زیر شکمم تا کونم قمبله بشود کمی با آب دهنش کون منو خیس کرد بعد کیر کلفتش را یکباره تا ته توی کونم کرد من هم یک ناله کردم اول آروم شروع کرد به تلبه زدن بعد تندش کرد گفتم حسن کاری نکن زود آبت بیاد تا آنجا که میتوانی به من حال بده حسن هم برای اینکه طول بکشد بعضی وقتها از تلمبه زدن میایستاد وقتی آرام میشد دوباره شروع میکرد فکر کنم یک ربع بیست دقیقه ای منو کرد خیلی حال کردم کیر حسن هم کلفت بود و هم دراز که حسابی حال میداد ولی من هنوز ارضاء نشده بودم که آب کیر حسن آمد گفت آبم دارد می آید چکار کنم گفتم همه اش را بریز تو کونم.
 
حسن گفت که باید برود نمیتواند تا صبح پیش من باشد سفارش کردم که صبح حتما مرا بیدار کند حسن لباسش را پوشید و رفت من ماندم و کونم که هنوز ارضاء نشده بود میخواستم خودم را تمیز بکنم که یاد دسته چوبی تخت افتادم گفتم الان وقتش است هم سوراخ کونم باز است و هم آب کیر حسن حسابی کونم را خیس کرده دوباره نشستم روی دسته چوبی تخت پاهایم را شل کردم که با فشار بدنم دسته تخت توی کونم بره خودم هم فشار دادم یک دفه ای سر حلقه ای دسته تخت رفت توی کونم دردم گرفت بلند شدم تا دسته تخت از کونم بیرون بیاید از آنجایی که دسته تخت حالت حلقه حلقه بود و کلفت و باریک میدشد موقعه بیرون آمدن کونم کشیده و با صدای تلپ از کونم بیرون آمد از این خوشم آمد برای همین دوباره روی دسته تخت نشستم و با فشار دسته تخت را توی کونم کردم و دوباره در آوردم چند بار این کار را کردم با خودم گفتم ببینم تا چقدر این دسته را میتوانم توی کونم بکنم دوباره روی دسته چوبی تخت نشستم هر کدام از حلقه ها که میرفت توی کونم یکبار سوراخ کونم کشاد و بسته میشد فکر کنم حدود 15 سانت از دسته تخت را توی کونم کرده بودم کمی بالا آمدم تا بتوانم تلمبه بزنم.
 
با هر بار بالا و پایین رفتن روی دسته تخت متونستم دسته تخت را توی شکمم حس بکنم همین خاصیت حلقه حلقه بودن تخت موجب شده بود که همه آن را توی شکمم حس بکنم که این احساس تازه و عجیبی بود خیلی کیف کردم بعد از نیم ساعت ارضاء شدم و از روی دسته تخت بلند شدم دیدم دسته تخت حسابی خیس شده تعجب کردم اول فکر کردم که آب کیر حسن است ولی دقت کردم متوجه شدم که آب کون خودم است از اینکه از کونم آب اومده خوشم آمد دستم را توی کونم کردم حسابی خیس بود ولی احساس کردم دور کونم یک جوری شده توی آینه به سوراخ کونم نگاه کردم دیدم دور کونم باده کرده و قرمز شده برای همین بود که هم ارضاء شده بودم و هم از کونم آب اومده بود.
 
ساعت حدود 3 بود که خوابیدم صبح فردا حسن آمد مرا صدا کرد فرست نداشتم و الا میخواستم یکبار دیگر به حسن کون بدم بعد بروم از حسن خدا حافظی کردم او هم از من هیچ کرایه ای نگرفت گفت هر وقت آمدی تبریز بیایم مسافرخانه اش البته دیگر هیچوقت تبریز نرفتم ولی خاطره آن شب برایم ماندگار شد.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «مسافرت من به تبریز»

  1. سلام شمارتو واسم ایمیل کن تا با هم آشنا بشیم من20 سالمه از اصفهانم

  2. عالی بود از تبریز هستم 30 ساله خانم پایه میخوام برا دوستی هیگلم باشگاهی هست پرویزم 09373870484

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا