ماجرای اون شب تو جنگل

سلام.

داستان از اونجا شروع میشه که من برای تفریح با چند نفر از دوستای نزدیک به شمال و پروش ماهی یکی از آشناهای دوستم رفته بودیم. سه روز و دو شب اونجا بودیم. جایی که یه پروش ماهی درون یه جنگل بود. تو این مدت با صاحب اونجا خیلی صمیمی شدم به طوری که به پیشنهاد اون برای کار قرار شد اونجا کار کنم. من رفتم شهرم و یک هفته بعد به همون جا برگشتم. توی این محل به جز من ٢ نفر دیگه هم به طور ثابت کار میکردن که هر دو برادر و هر دو محلی همون جا بودن. بردار بزرگتر بهرام بود که خیلی شوخ بود و کاری. و برادر کوچیکتر که هم سن من بود و حتی ماه و سال تولدمون یکی بود اسمش نادر بود. با نادر خیلی رفیق شده بودم و خیلی باهاش صمیمی شدم. یکی از دلایلی که من این محیط رو برای کار انخاب کردم ورشکسته شدن در کارم و هم زمان طلاق زنم بود. میخواستم مدتی از خیلی چیزا دور باشم. نادر یه پسر شمالی خوشگل و تو دل برو بود . من که مرد بودم هم از اندام و قیافش خوشم اومده بود. هر دو برادر مجرد بودن .

 

چندین هفته گذشته بود که با همه چیز اونجا آشنا شده بودم و تو این مدت هم خیلی به نادر نزدیک تر. به جز ما سه نفر صاحب کار هم که دوسته دوستم بود آخر هفته ها از شب پنجشنبه تا عصر جمعه میومد سر کار و کمک میکرد و گاهی هم با خودش نیروی کمکی میاورد. دوستی با نادر به حرفای خصوصی کشیده شده بود و با من درد و دل میکرد که با دختری رابطه نداشته و سکس رو با هیچ مونثی تجربه نکرده . من هم سعی میکردم تا یهش از تجربیاتم و رابطه هام بگم و راهنمایش کنم. توی همین بحث ها و صحبت ها بود که من ازش تعریف میکردم و به شوخی میگفتم که اگه توبا کسی رابط برقرار نکنی من مجبور میشم تو روبکنم چون هم اندام خوبی داری و هم خوشگلی . هر کسی دوست داره با تو باشه و باید از خداش باشه که با تو دوست بشه. من خیلی اندام آنچنانی ندارم و آنچنان زیباهم نیستم. شاید بشه گفت که معمولی هستم . همین حرفا و شوخی ها ادامه داشت تا وقتی که یه روزی من و اون تنها شدیم و برادرش برای کاری فوری به روستای خودشون رفته بود وما قرار شد اون روز رو تا فردا صبح تنها باشیم و فردا همه میومدن حتی صاحب پروش ماهی. از صبح که بهرام رفت و ما مشغول کارهای روزمره شدیم و من بازم با نادر شوخی میکردم و در مورد خیلی چیزا صحبت میکردم و توی همین شوخی ها میگفتم خودم این کون خوشگلت رو میکنم و از اون لبای خوشگل و باحالت لب میگرفتم و میخورمشون. که نادر گفت باشه بکن. من یه لحظه جا خوردم اما به حساب شوخی گذاشتم و گفتم باشه امشب که تنها هستیم جات رو بنداز کنارم تا بکنمت . و اونم گفت نامردی نکنی. من بازم گفتم که امشب میبینی که چطور اون کونت جر میخوره و نادر بازم گفت باشه تا شب. بهش گفتم پس تا شب و دیگه حرفی نزدیم و کارها رو کردیم تا غروب شد و شام رو خوردیم و کمی تلویزیون نگاه کردیم .

 

تا این موقع من دیگه حرفای صبح یادم رفته بود و توی فکرهای خودم بودم که خسته شدم و به نادر گفتم میخوام بخوابم. همین که این رو گفتم نادر هم گفت که باشه بخوابیم و از اتاقی که داشتیم رفت بیرون. تو این مدت من جام رو انداختم و آماده خواب شدم که نادر اومد و جاش رو انداخت کنارم . من یه دفعه یاد حرفای صبح افتادم و باز به شوخی گفتم خودت رو آماده کردی که بکنمت؟ نادر هم که داشت رختخواب رو پهن میکرد یه لبخند ملیحی زد و گفت آره دستشویی هم رفتم. و بعد جاش رو انداخت و چراغ رو خاموش کرد و اومد کنارم دراز کشید. من یه دفعه شک شده بودم و نمیدونستم چه کار کنم یه هویی گفتم که پس منم برم دستشویی و بیام و سریع رفتم بیرون و پر از هیجان به سمت دستشویی که توی محوطه بود رفتم و با خودم فکر کردم که حالا چه کار کنم. واقعا بکنمش یا هنوزم داره باهام شوخی میکنه. کیرم رو تمیز شستم و خشک کردم و به خودم گفتم که به همین صورت شوخی منم جلو میرم و هرچی بادا باد. برگشتم داخل اتاق که تاریک شده بود و فقط اون لحظه که وارد شدم تونستم از روشنایی بیرون که به داخل تابیده بود نادر رو ببینم که تمام بدنش زیر پتو بود و جای خودم رو هم پیدا کردم. و منم بغل نادر خوابیدم و آروم شروع کردم به حرف زدن که نادر آماده هستی . نادر در جوابم گفت آره.

 

دیگه قلبم داشت بدجور میزد. آروم دستم رو بردم جلو گذاشتم زیر سرش و گفتم پس بیا جلو تر. نادر هم سرش رو بلند کرد و دستم رفت زیر سرش و به اون یکی گوشش رسید. منم آروم با گوشش ور رفتم. دیدم نه بابا انگار نادر آمادس و اصلا دیگه شوخی نیست. منم از خدا خواسته بعد از چند هفته تو جنگل بودن خودم رو یگبردم جلو تر و با اون یکی دستم دست بردم به سمت گردنش و بعد هم به سمت سینه هاش. آخه سینه هاش کنی برجسته بود. که فهمیدم پیرهن تنش نیست. منم بدون اینکه تعجب کنم دستم رو بردم پایین تر که دیدم بله. نادر کیرش نیمه شقه و فقط شورت پاشه. نادر چشماش رو بسته بود و توی دل من غوغایی بود. دستم رو از رو کیرش برداشتم و رفتم سمت صورتش و شروع کردم به خوردن لبای گوشتالودش . نادر به نفس زدن افتاده بود و اونم با تمایل کامل ازم لب گرفت و با دستش راستش از روی شلوار کیرم رو گرفت که حالا کاملا راست شده بود. چند دقیقه تو همین وضعیت بودیم و هر لحظه به شدت لبای منو میخورد و بدنم رو میبوسید از گوش و گردنم شروع کرد و وقتی حسابی داشت حشری میشد دیگه چشماش رو باز کرد و تو چشمام نگاه کرد و گفت تو هم لباست رو در بیار .

 

منم شروع کردم به لباس در آوردن و نادر هم کمک کرد تا زودتر به کارش ادامه بده. وقتی لخت شدم. خودش هم شورتش رو در آورد و از روی شورت من با کیرم بازی کرد با دهنش کیرم که شورت هنوز روش بود گاز میزد و و میخودر یعد شورتم رو پایین کشید و کیرم رو آروم کرد تو دهنش. و خوردن کیرم شروع کرد. منم.تو این وضعیت دستم رو بردم سمت کونش و کمی ماساژ دادم و آروم لای کونش رو باز کردم و انگشت کردم به سوراخش. اول خیلی کم و همش یه بند انگشت و دو بند انگشت کردم با دست دیگهکیرش رو گرفتم تا ببینم تو چه وضعیتی هستش. کیرش کامل راست نشده بود اما نسبت به کیر من یه کن کلفت تر بود. اما از کیو من کنی کوچیکتر بود. هر دو دستم رو گذاشتم رو کونش و لاش رو باز کردم وچند بار هم ضربه زدم به لمبه هاش . و بازم سوارخ کونش رو انگشت کردم. توی اون تاریکی همه چیز درست دیده نمیش. دیگه داشت حسابی کیرم رو تا ته میکرد تو دهنش و منم حالم داشت عوض میشد و حس ارضا شدن داشتم که بهش گفتم بسه. و اونم ایستاد برا اینکه کمی آروم بشم و زود ارضا نشم. خوابوندمش و توی بغلم گرفتمش و اونم شروع کرد به لیسدن بدنم و منم بدن خوشگلش رو که واقعا ورزیده بود و سفید و خوشگل بود رو لیس میزدم . خودم اصلا متوجه کارام نبودم و کاملا حشر به من مسلط شده بود .

 

از روشنایی که از لای پنجره میومد و یه خط باریک بود گاهی بدنش و چهرش رو میدیم. توی تمام این مدتی که به من ور میرفت و خودش رو به من میمالید چشماش بسته بود. . تا این لحظه ما روبروی هم بودیم. من دیگه طاقتم طاق شده بود به پشت برگردوندنش و کیرم رو گذاشتم لای پاش و به دنبال سوراخ کونش کیرم رو جابه جا میکردم. کیرم کنی خیس بود اما برا باز کردن کون نادر کم بود و هرچی سعی میکردم وارد سوراخش نمیشد که نادر متوجه قضیه شد و گفت صبر کن. بلند شد به دنبال چیزی که پیدا نمیکرد و مجبور شد چراغ رو روشن کنه. تا دنبال اون چیز میگشت من تمام بدنش رو تو روشنایی میدیدم و حشرم بیشتر شد وقتی اومد و چراغ رو هم خاموش کرد خودش یه کرم رو یه کیرم مالید و کمی هم به سوراخش زد. از بوش فهمیدم که کرم نرم کننده صورتشه که گاهی به صورتش میزنه. ایبار خودش به شکم خوابید و منم آروم لای کونش رو باز کردم و سوارخش رو پیدا کردم و سر کیرم رو که حالا دیگه داشت میترکید و خیلی بزرگ شده بود رو به سوراخش فشار دادم . اول سر کیرم که رفت تو یه تکونی خورد و یه کن خودش رو جابه جا کرد منم آروم خوابیدم روش و کیرم رو به نرمی فشار میدادم تا بره تو .

 

همینجوری که خودم رو بیشتر بهش میچسبوندم کیرم رو هم میکردم که بره تو اما نمیرفت. بعد از چند بار تلاش نادر گفت صبر کت و من رو خوابود و خودش اومد روم نشسته اول با کیرش به کیرم چند ضربه زد و بازم به کیرم کیرم مالید و به سوارخ کون خودش کرم زد. بعد روی دو پاش به حالت نیمه بلند شد و کیرم رو هم تو دستش گرفت گذاشت سر سوراخ کونش و آورم کرد تو کونش. این بار سر کیرم رفت تو . یه کم که بیشتر رفت تو دستش رو برداشت و به همون حالت که دو بند از کیرم تو کونش بود جلو و عقب میکرد در اصل یعنی بالا و پایین میکرد و همین جوری آروم کیرم رو بیشتر میکرد تو کونش. من دیگه حال خودم رو نمیفهمیدم و فقط متوجه بودم کیرم تو یه سوراخ نسبتا تنگ و داغ رفته و اونم هی نفس میکشه و شروع کرده به آخ گفتن. و همی جوری که داره بالا پایین میکنه کیرش داره راست میشه. من بازم داشتم ارضا میشدم که گفتم بزار من بیام روت . کیرم رو در آورد و خوابید و منم رفتم سراغ کونش و دوباره سوارخش رو پیدا کردم وکیرم کردم تو کونش. این دفعه خیلی راحت تر رفت تو و منم کیرم رو به آرومی تا آخر کردم تو کونش. و شروع کردم به آرومی تلمبه زدن تو همین حال و دستش رو برد زیر بدنش و کیرش و گرفت و با کیرش بازی کرد.

 

وقتی این حالش رو دیدم همون جور که داشتم میکردمش و اون نفس میزد و ناله میکرد دستش رو از روی کیرش کشیدم کنار به با کیرش شروع کردم به بازی همین جوری که عقب جلو میکردم و اونم قمبلش رو بیشتر کرده بود تا دستم راحت برتش جلق بزنه کیرم بیشتر میرفت تو کونش و اونم هر لحظه صداش بلندتر میشد دیگه به جایی رسیده بودم که خودم هم داشتم ارضا میشدم تو همین حال بودم که چند بتر محکم فشار دادم.کیرم رو تو کونش و داشتم ارضا میشدم که دید داره توی همون حالت میگه دارم ارضا میشم. منم دو سه بار دیگه فشار.دادم و با فشارهای آخر آبم رو ریختم تو کونش که همزمان دست من رو کنار زد و خودش کیرش رو گرفت و چند بار آه کشید و خوابید رو دشک و فهمیدم.که اونم ارضاشده. توی همین حال که من کیرم تو کونش بود و اونم دستش زیر بدنش و کیرش رو گرفته بود چنددقیقه به همین حالت بودیم و فقط از آتیشی که به جونمون افتاده بود و لذتی که برده بودیم وکاری که کرده بودیم و عرق هایی که داشت میچکید وخسته گ تکون نخوردیم. تا کیر مت به آرومیداخل کونش شروع کنه به خوابیدن به همین حال بودیم.بعد من کیرم رو در آوردم و به دنبال دستمال تو تاریکی بلند شدم و به بیرون رفتم. دستمالی گیر نیاوردم و به همون وضع به دستشویی رفتم و خودم رو تمیز کردم و برگشتم . دیدم نادر داره با دستمال کاغذی که پیداش کرده خودش رو پاک میکنه و بدونه اینکه به من نگاه کنه به بیرون رفت. ..

من تا اون بیاد لباس پوشیدم و خودم رو به خواب زدم. وقتی اون اومد لباس پوشید و اومد کنارم خوابید. گفت خوابی . گفتم داره خوابم میگیره. گفت منم خسته شدم. بخوابیم فردا باهات حرف بزنم. گفتم باشه نادر جان شب بخیر. اونم اومد صورتم رو بوسید و گفت شب بخیر…

 
نوشته:‌ گمگشته

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «ماجرای اون شب تو جنگل»

  1. سلام خوبی بهم خیلی حال داد ایدی یاهومن [email protected] حتما منتظرتونم یه پسرخوشگل و ناز از تهران میخام جدی میگم واهل دروغو کلکوسره کاری نیستم بووووس

  2. کون زیربیست سال را میمکم مکان دارم.اصلن نترسید.کون راراضی تحویل میدم به شرط
    09010975038

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا