سینا و اقوام دور

سلام .
اسم من سینا است و علاقه زیادی به پسرهای خوشگل وسفید و کون گنده دارم نمیدونم چرا ؟ دست خودم نیست اصلا از دخترا خوشم نمیاد وفقط عاشق پسرای خوشگلم…بی خیال بریم سر اصل داستان
داستان از اونجایی شروع میشه که پسر خاله من حمید میخواست زن بگیره این پسر خاله من یه عمه داره که شوهرش تهرانیه وتهران زندگی میکنند ومعمولا عیدها وتابستونها میان شهر ما کرمان … عمه پسرخالم یه پسرداره که اسم اونم حمیده پسری واقعازیبا چهره ای دل ربا هیکلی فابریک رونهای زیبا وروفرم وکونش روکه دیگه نگو .منو پسرخالم تقریباهم سنیم واون موقع که پسر خالم میخواست زن بگیره حدودا 21سالش بود (وبه خاطر همین سن کمش بعداسر یه ماجراهای بچهگانه ای زنش روطلاق دادو دختره بیچاره رو بدبخت کرد) وپسرعمه پسرخالم اون موقع (حدود2سال پیش) 15سالش بود بااینکه نسبت به مابچه تربود اما هیکلش دوبرابر منو پسرخالم بود این پسره چون خوشگله خودشم یه جورایی کونش برای دادن میخارید.
 
شب عروسی پسرخالم من فیلم بردار عروسیش بودم وبااون یکی پسر خالم که اسمش حامد بود و برادر کوچیکه حمید باموتور دنبال ماشین عروس میرفتیم وفیلم میگرفتیم تا اینکه از آرایشگاه به سمت خونه داداش من که برامراسم عروسی تزیین شده بود رسیدیم تا دم در که می شد فیلم بگیری فیلم برداری کردم بعد چون ورود آقایان به قسمت خانوما قدغن بود دوربین رودادم دخترخالم تا ادامه فیلم رو بگیره رفتم طرف حامد تاموتور ازش بگیرم که یه دفعه حمید پسرعمه پسرخالم رو از دور دیدم که داره به طرف مامیاد ای جان تو این یه سالی که ندیده بودمش خیلی خوشگلتر دلربا تر و فربه ترشده بود تادیدمش جکم(آلتم)داشت راست میشد از بس زیباتر شده بود یه پیرهن یقعه باز که تانصف سینهاش رو لخت نشون میداد بایه شلوار کتون تنگ کرمی که تمام برو هیکل و کونش توش دیده میشد هم پوشیده بود یه گردنبند نقره ای قشنگم انداخته بود دور گردنش واقعا زیبا وکردنی شده بود منم برحسب عادت از همون دور که داشت مارو نگاه میکرد یه چشمک زیبا براش زدم که اونم خوشش اومد تارسید کنارمون ناخوداگاه گرفتمش توبغلم و گفتم به به آقا حمید چه عجب به این ورا اونم از من بدتر منو محکم فشرد تو بغلش و یه بوسه هایی از گونه هام میگرفت که انگار میخواست بخوردشون گفت چه خبرآقاسینا دلمون برات تنگ شده بود منم گفتم مابیشتر ماشالاه بزنم به تخته چقدر بزرگ شدی اونم یه لبخندی زدو رفت تابا حامدم سلام کنه ،گفتم خوب من دیگه دارم میرم فعلا کاری ندارید؟موتور رو از حامد گرفتم و خواستم که برم یه دفعه حمید گفت سیناجون میای تایه جایی باهم بریم منم یه دفعه جا خوردم و گفتم مثلا کجا گفت خیلی گرسنم شده بریم یه فلافل فروشی یه چیز بخریم بخوریم
 
 
من گفتم :من پول ندارم گفت:ای بابا بریم مهمون من گفتم باشه تا خواستم موتور روشن کنم متوجه نگاههای موزیانه حامدشدم انگار بانگاهش میخواست بهم بگه أی نامردها میخواین برین…بهونه فلافل رو اوردین منم ازترس اینکه فردا عابروم تو محله نره چون حامد یه بچه دهن لقه دروغ گو وبچه ننه است گفتم: حامدتو هم بیابریم خلاصه من نشستم رو موتور و بعد حمید بعد هم حامد منو حامد نسبتالاغرهستیم اما حمید رو نگو که وقتی سوار شد جا برای حامد نبود ومن مجبور شدم رو باک بشینم البته اسما رو باک نشسته بودم اما رسما تو کوش آقا حمید خلاصه باهزاربدبختی رفتیم یه ساندویچی وچهار تافلافل سفارش دادیم که دوتاش مال حمید خوشگله وتپله بود وقتی داشتیم بر میگشتیم حمید بهم التماس میکرد و می گفت سینا میدی من یه کم برونم حامد از اون طرف همش مخالفت میکردو میگفت ندی دستش بلد نیست می کشتمون بالاخره اینقدر اصرار کرد تامن بهش گفتم باشه رسیدیم یه جای خلوت میدم دستت رسیدیم تویه خیابون خلوت وموتور دادم دستش و پشت سرش نشستم حامدهم پشت سرم حمید یه چندلحظه برا اینکه خودش رو آماده کنه رو پاهاش وایساد منم برای اینکه جا قشنگ برا حامد باز بشه خودمو قبل از اینکه حمید بشینه دادم جلو … حمید یه نگاهی بهم کرد وگفت آماده اید تابریم منم یه چشمک خوشگل بهش زدم وگفتم آره حمید تانشست کل کونش اومد تو کوش من إی جان عجب نرم ولطیف بود اینقدر نرم که با کیر نیمه راست شدم قاچ بین دو تا لنبراش رو احساس میکردم داشتم کم کم حشری میشدم به زور میخواستم جلو کیرم بگیرم که راست نشه اما نشد که نشد کیرم هینطور بزرگ و بزرگتر می شد و قاچ کون حمید رو واضحتر و واضحتر احساس میکرد وقتی کیرم کاملا شق شد قشنگ بین دو لنبر(باسن) حمید قرار گرفته بود حمید چون موتور سواری بلد نبود یواش یواش میرفت اما قشنگ فهمیده بود که کیر من لای پاشه آخه شلوارش یه جوری بودکه راحت کش میاورد حالا نمیدونم جنسش کتون بود یایه جنس دیگه بگذریم،
 
 
حمیدهم انگار خوشش اومده بود و کونش رو عقب جلو میکرد ولذت بیشتری به من میداد حامدم که گاگول بود و چون قدش نسبت به من کوتاهتر بود کمر من مثل یه دیوار جلو دیدش رو گرفته بود ناخودآگاه دستام رو به سمت کیر حمید بردم و کیرش رو میمالیدم حمیدم با این کار من سرعت عقب جلو کردنش رو کیرم رو بیشتر وسرعت موتور رو کمتر میکرد خوشبختانه اون خیابون هم همیشه خلوت بود مخصوصا شبا که اصلا پرنده هم پر نمیزد واین باعث شد که ما راحتتر کارمون رو انجام بدیم کم کم حمید علاوه بر عقب جلو کردن کون گنده و نرمش گاه گاهی کونش رو روی کیرم میچرخوند وگاهی هم بر میداشت و میذاشت منم ازشدت شهوت و لذت کیرم داشت میترکید سرعت مالوندن کیرش رو زیادتر کردم و اون هم قشنگ خودشو میمالوند رو کیرم اینقدر کیر وخایه هاش رو مالیدم که آبش اومد و خیسی آبش رسید به دست من و من کیرش رو ول کردم آب منم داشت کم کم میومد که دیدم حمید سست شد و کنترل موتوراز دستش خارج شدو رفتیم تو خاکی وموتور رفت رو یه تپه خاک وماهم پرت شدیم پایین طوری که حامد پرت شد یه طرف منو حمیدم یه طرف که حمید به شکم افتاد روزمین منم چون گرفته بودمش افتادم روش منو حمید چیزیمون نشد چون افتادیم روخاکها اما حامد ازحال رفت و غش کرد البته از ترس، منو حمید هم چون دیدیم حامد چیزیش نشده وفقط غش کرده فرست رو مناسب دونستیم اول کلی خندیدیم بعد تاقبل ازاینکه حامد بهوش بیاد(چون حامدیه بچه غشی بود ووقتی زیاد میترسید غش میکرد وغشش هم حدود نیم ساعت طول میکشید)من حمید رو بغل کردم ولبام گذاشتم رو لباش وتامیتونستم ازش لب گرفتم گفتم حمید اجازه میدی اون کون ناز و حشری کنندت رو ببینم گفت بله فقط زحمتشو خودت بکش چون من اینطور بهتر لذت میبرم گفتم باشه اول گونهای نرم وسفیدش رو بوسیدم بعد یه کم ازروشلوار کیر وکونش رو مالیدم بعد کمر بندش رو بازکردمو شلوارش رو از رو کون خوشکلش کشیدم پایین
 
 
وای عجب رونهای سفیدو براقی داشت آب داش از لب ولوچم بیرون میریخت یه کم از رو شلوار کونش رو مالیدم بعد شرت قرمزو سکسیش رو از پاش کشیدم پایین وای چه کووووووونی داشت سفید و بزرگ و نرم و کردنی بدون تأمل خواستم بخوابونمش روزمین که گفت سینا هرکار گفتم انجام بده منم چون آتش شهوت تمام وجودم روشعله ور کرده بود و عین آدمای مست عقل رو از سرم پرونده بود گفتم باشه هرکاربگی میکنم من فقط اون کون نازت رو میخوام گفت به کمر به خواب رو زمین منم روی تپه خاکهای نرم به طوری که کیرم به سمت بالا بود خوابیدم حمید نشست رو پاهام و زیپ شلوارم رو باز کرد و کیرو خایه های من رو کشید بیرو ن وگذاشت تودهنش وبا اون لبهای سرخ وآبدارش شروع کرد مکیدن یه خورده مکیدو بعد کونش رو آورد به طرف دهانم وگفت حالا خیس خیسش کن منم تامیتونستم کونش رو بازبونم لیسیدم وخیس خیسش کردم حمید کونش رو ازجلو دهانم برداشت و اون رو موازی کیرم کرد و بادستاش کیرم رو به طرف سوراخ کونش هدایت کرد و آروم آروم نشست رو کیرم تا اینکه کیرم تا آخر رفت داخل کونش بدون اینکه هیچ دردی رو احساس کنه معلوم بود که بارها کون داده بهش گفتم قبلا دادی؟گفت اگه یه روز ندم دیونه میشم امروز هم تو فرشته نجاتم بودی حمید طوری نشسته بود که روش به طرف من وکیرش در مقابل من بهم گفت بخورش منم از کیر خوردن چندشم میشد اما بادیدن کیرش نظرم عوض شد کیرش سرش سرخ بود ودسته اش سفید خایه هاش هم متمایل به صورتی مثل یه آبنبات کردمش تو دهنم وشروع کردم مکیدن حمید همچنان رو کیرم نشسته بود وتکون نمیخورد بهش گفتم نمیتونی تاخودم شروع کنم گفت نه اینطوری بیشترلذت میبرم دوست دارم خودم کونم رو روی کیرت جابه جاکنم توفقط کار خودت رو بکن ،منم گفتم چشم وشروع کردم آبنبات خودم رو خوردن حمید چنددقیقه فقط کونش رو روی کیرم میچرخوند و بالا پایین نمیشد وای که چه لذت برانگیز بود بعد شروع کرد یواش یواش باکونش تلمبه زدن دستاش رو گذاشته بود رو شکمم و کونش رو بالاپایین میکرد
 
 
یه کون ده حرفه ای بود منم چون بالا پایین میشد نمیتونستم کیرش رو بمکم وفقط براش جلق میزدم کمکم شدت تلمبه زدنش زیاد تر شد بهم گفت هروقت دیدی داره آبت میاد بگو کونش میرفت بالا تاسر کیرم و دوباره کیرم تابیخ میرفت تو کونش به طوری که با خایه هام برخورد میکرد یه ده دقیقه ای کارش همین بود که داشت آبم میومد گفتم داره میاد سریع بلند شدو قنبل کرد گفت بکن توش و همه رو خالی کن داخلش گفتم چشم سریع کیرم رو چپوندم تو کون ناز و گاییدنیش وشروع کردم تند تند تلنبه زدن اونم بادستاش کیرش رو میمالید یه دقیقه تلمبه زدم وباتمام فشار آبم رو خالی کردم تو کون داغ و باحالش اونم آبش اومد و دوتایی افتادیم رو هم وتاچنددقیقه همون طور رو هم بودیم تاحالمون جا اومدو بلندشدیم ولباسامون رو پوشیدیم و رفتیم طرف حامد که هنوز بیهوش بود چندتاسیلی یواش زدیم تو صورتش و بهوشش آوردیم بعدسوارشدیم ورفتیم به سمت عروسی
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: سینا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «سینا و اقوام دور»

  1. عالی بود سینا جان … عجب عروسی شد اون عروسی بعد کون کردن . بازم بنویس خوب مینویسی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا