مرجان و آقای رئیس

سلام
امروز برای اولین باره ک وارد این سایت شدم و چند تا از داستانارو خوندم
اولش سخت بود بخوام خاطره سکسمو بنویسم اما با خوندن چنتا از این داستانا راحت تر شدم
داستان من برمیگرده ب دو سال قبل ک احساس کردم از رییسم خوشم میاد
اهل نخ دادن و عشوه نبودم اما عشقم بهش زیاد بود و توی دلم نگهش داشتم .اون 20 سالی از من بزرگتره و 3تا بچه داره
پسرش همسن منه
خلاصه بعد از چند وقت فهمیدم اونم بهم علاقه داره
یه روز اوند پیشم و دستشو جلوم دراز کرد گفت دوستیم؟؟ منم بهش دست دادم گفتم باشه دوستیم
نیم ساعت بعد اومد ومنو چسبوند به دیوار اتاق و ازم لب گرفت
تموم وجودم داشت میسوخت
 
آب از همه جام راه افتاده بودفهمیدم تو انتخابم اشتباه نکردم
چند روز گذشت و ما از هر فرصتی استفاده میکردیم و ب هم لب میدادیم
تا اینکه ی روز دعوتش کردم ک بیاد خونه من
اونروز برف شدیدی میومد
وقتی اومد تو بدنش یخ بود
منو بدون هیچ حرف و سلامی برد توی اتاق خواب
ازش خیلی خجالت میکشیدم
اما دوست داشتم ک باهاش سکس کنم. اونم از خدا خواسته قبول کرد. لباسامو خیلی آروم درآورد دست سردش ب بدنم میخورد. ناکس تجربش خیلی زیاد بودمنمهمینو میخواستم
دستشو روی پوستم میکشید و حرکت میداد
پرتم کرد رو تخت و خوابید روم ازم لب گرفت
نفسام ب شماره افتاده بود
احساس خفگی بهم دست داد
 
نمیدونم پشیمون بودم یا ازش میترسیدم اما قلبم مث ی گنجشک میزد
دستاشو کشید دور نوک سینم و چشامو بستم سینه هامو میمکید واز خودش صداهای سکسی درمیاورد
ی کم ک گذشت بدنم بهس عادت کرد و شل شدم انگار فهمید
چون ی لبخند زد و دستش روی نافم گذاشت و شورتمو دراورد.لبانو گاز گرفتم انگشتشو روی نازم گذاشت و دورانی میمالید.خیس کرده بودم
ار
از دیدن کیرش شوک شدم
بزرگ بود و یکم کج بود نوک کیرش مث قارچ بزرگ و پهن بود و یه مایع چسبناک ازش آویزون شده بو
کیرشو مالید به ناز داغم و خوابید روم و ازم لب میگرفت
همزمان کیرشو هم میمالید
یهو از حرکت افتاد و پاهامو باز کرد و گذاشت رو شونه های خودش
نوک کیرشو روی نازم احساس میکردم
چشم تو چش هم بودیم ک یه فشار کوچولو داد
 
چشامو تنگ کردم و فشارشو بیشتر کرد
یه درد کوچولو احساس کردم کیرشو تا ته کرد و چند بار آروم عقب و جلو کرد قلبم داشت میزد بیرون
میلرزیدم انگار تمام تارو پود بدنم داشت کشیده میشد
از خود بیخود شده بود اما معلوم بود داره مراعات منو میکنه
خودشو خیلی کنترل میکرد چشای عسلی روشنش برق میزد اما کیرشو در نمیاورد بعد از ی فاصله ی کوتاه دوباره تکونش داد و چرخوندش
دستمو لای موهاش برده بودم دستای اون هم دورم حلقه شده بود و گوش و گردنمو میلیسید
یهو ی صدای عجیب از خودش درآورد و فهمیدم ک ارضا شده آبشو ریخت داخل و بدنش شل شد
آروم کیرشو کشید بیرون و من بای دستمال جلوی کسمو گرفتم ک نریزه بیرون
کنارش دراز کشیدم و بهم نگاه کردیم
اشک تو چشاش جمع شده بود و گفت چرا من مرجان؟
چرا توی این سن باید تورو پیدامیکردم
چراتواین چندسال ازت غافل بودم
ازاین ب بعد نمیزارم لحظه هامون هدر بره
 
اونجا بهم قول دادیم ک تا آخرعمرمون باهم رفیق بمونیم اما کسی از رازمون باخبر نشه
توی این دوسال کلی اتفاق و سکس و خاطره وایمون پیش اومد ک میخوام گلچیناشو براتون تعریف کنم
لطفا نظربدید.
اگه نگارشم بد بود ببخشید بار اولمه خب!!
نوشته:‌ مرجان.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

7 دیدگاه دربارهٔ «مرجان و آقای رئیس»

  1. کامیار

    سلام جالب بود چن سالته خواستی بهم ایمیل بده منم پایه ام مدیر یک شرکت لبنیاتم خواستی هستم بیا بکنمت بابای

  2. سلام مرجان جانخوبی عزیز سال نو مبارک….. مهدی ۲۸ ساله خوشحال میشم با هم سکسداشته باشیم ۰۹۳۷۶۴۸۷۴۹۵

  3. مرجان جان خیلی قشنگ بود .
    دختر سکسی مانند مرجان اگه هست پیام بده
    از تهران و قم و ساوه
    09392567505

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا