لزبین بودن زیباترین حس دنیاس

من همجنسگرا هستم. قدم ١٥٨ و وزنمم هي تغيير مي كنه اما هميشه ي خدا كمرم باريكه و سينه ها و باسنم بزرگن. دبيرستان با يه دختري به نام صدف آشنا شدم و بعد يه مدت حس كردم كه دوستش دارم. تا اين كه رسيديم پيش دانشگاهي.

قضيه مال پنج سال پيشه. صدف قدش يه ده سانتي از من بلندتر بود و اندامش كشيده و باريك، موهاشم بلند و فر بودن. با هم صميمي شده بوديم و هر از گاهي شوخياي سكسي با هم مي كرديم. مثل اكثر دوستا. هي به كونم دست مي زد و فشار مي داد. بعد مي خنديد كه:” چرا اينا اينقدر بزرگن؟!”

من رياضيم خيلي خوب بود و صدف فيزيكش براي همين مي رفتيم خونه ي هم درس مي خونديم. يه روز كه خونه ي ما بود و خودمون دوتا تنها بوديم ديگه به تنگ اومدم و بغلش كردم. گفتم:” اگه يه چيزي بهت بگم قول مي دي منو ببخشي؟” هاج و واج شده بود. گفت داري منو مي ترسوني. گفتم فقط قول بده. قول داد. همون جوري كه تو بغل گرفته بودمش گفتم كه دوستش دارم.

خنديد و بغلم كرد. گفت منم دوستت دارم. گفتم منظورم اينه كه فقط مثل يه دوست دوستت ندارم.

خيلي ريلكس گفت:” لزبيني.” از بغلش خودمو كشيدم بيرون و گفتم:” مشكلي نداري؟”

سرشو اورد جلو و ازم لب گرفت. اين دفعه من هاج و واج مونده بودم. يه كم طول كشيد تا به خودم بيام. لب هامون داشتن با هم بازي مي كردن. اينقدر خوشحال شده بودم كه اشكم سرازير شد. اشكامو پاك كرد و تو گوشم گفت:” دوستت دارم.” و گردنمو بوسيد. سينه هامو نوازش مي كرد. گفت:” اين سوتينه پوشيدي يا بولدوزور؟” گفتم كه سوتين نپوشيدم.

چشاش گرد شد و گفت نه خيلي سفتن بايد ببينم تا باور كنم. لباسمو در اوردم. نگاهش روي سينه هام قفل شده بود. سايز سينه هام هشتاده. شروع كرد به خوردن سينه هام. سرش رو بغل كرده بودم و پيشونيش رو مي بوسيدم. نفس نفس مي زدم. گفتم:” دارم خجالت مي كشم كه فقط من لختم.”

اونم تاپشو در اورد و ازم خواست كه سوتينشو دربيارم. سينه هاي سفيد و كوچيك و گرد… بلندش كردم و بردمش روي تختم. خوابوندمش و خودمم دراز كشيدم روش و سينه هاشو خوردم. دلم مي خواست يه جوري بخورمشون كه تموم شن. اونم آه مي كشيد و اسممو صدا مي زد.

هميشه وقتي خور ارضايي مي كردم فكر مي كردم كه كوسشو گذاشته رو صورتم. خيلي حشري شده بودم براي همين رفتم سراغ كوسش. داشتم شلوارشو در ميوردم ازش پرسيدم:” باكره اي؟” گفت آره. گفتم:” منم همينطور. بيا پردمونو پاره نكنيم.” موافقت كرد و منم رفتم سر وقت كوسش كه خيس شده بود. شروع كردم به مكيدن كليتش. دستشو فرو كرد تو موهام. مي خواست به موهام چنگ بزنه اما چون موهام كوتاه پسرونه بود نتونست.

ديد كه دستش به جايي بند نمي شه ازم خواست كه بريم پوزيشن ٦٩. بهم دركوني مي زد. خيلي خوشم اومده بود. با كوس هم ور مي رفتيم اونم هر از گاهي منو مي زد تا اين كه ارضا شد. منم نزديك به ارضا شدن بودم گفتم محكم بزن در كونم.

دختر قويي نبود اما در همون حدم خيلي بهم حال داد. منم ارضا شدم. هميشه بار دوم ارضا شدن پشت سر هم بيشتر حال مي ده. موقع خودارضايي فهميده بودم. براي همين ادامه دادم. صدفمم ديد كه من فعلا انرژي دارم دوباره شروع به خوردنم كرد. هنوز سه دقيقه هم نگذشته بود كه دوباره ارضا شديم. سوزش لذت آميزي رو تو كوسم احساس مي كردم. هنوز عضلاتم داشت منقبض مي شد. صدف دستشو گذاشت رو كوسم تا آروم شدم.

گفتم:” مياي بريم حموم؟”

تو حموم يه كار ديگه كه از خودارضايي كردنام ياد گرفته بودم براش انجام دادم. كف وان حمومون نشستم و پاهامو باز كردم و اونم نشست بين پاهام. بدنشو تكيه داده بود بهم. ازش خواستم كه پاهاشو بذاره رو لبه هاي وان.

دوشو روي فشار زياد گذاشتم و گرفتم روي كوسش. با اون دستم بدن خوشگل و سفيدشو نوازش مي كردم و گردنشو مي بوسيدم. به صورتش نگاه كردم. چشماي خمارش به سقف خيره شده بود و له له مي زد. صورت معصومش كاملا حشري به نظر ميومد. بازم ارضا شد.

خيلي بيحال بود مجبور بودم زير بغلشو بگيرم تا راه بره. همونجور لخت و خيس خوابوندمش روي تخت. پتو كشيدم روش و خودمم خوابيدم كنارش.

بعد از اون هر از گاهي با هم سكس مي كرديم تا اين كه كنكور قبول شديم تهران و با هم يه آپارتمان گرفتيم. هنوزم همونجا زندگي مي كنيم و باهم عشق بازي مي كنيم. تو همون خونه هم با هم باكرگيمونو از دست داديم…

 

نوشته : روشنک

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

14 دیدگاه دربارهٔ «لزبین بودن زیباترین حس دنیاس»

      1. سلام روشنک خانم،خوبی؟خسته نباشید.سایزه سینه هات چنده؟سینه هات سفت وبزرگن؟سینه هات شیرداره؟اگه سینه هات شیرداره شمارتوبذار.

        1. دادا سایز سینه مینشو بیخی من اینجا یک کیر 25سانتی دارم خوشفرم و تمیزم هس بجا شیر آب کمر میده اگه خواستیش شمارمو میزارم

    1. مناخانومم اهل اصفهانیم اماپایه سکس ولزیم
      ایدی اینستگرام زنم
      Maryam.27311371

  1. سلام خسته نباشی مرررررررررررررسی ازوقتی ک گذاشتی نوشتی

  2. واقعا که خوش به حال شما دخترا،ما مردا دوبار پشت سرهم بخوایم ارضا شیم فقط درد داره و یکم لذت،بعدشم لذت جنسی از بین میره دیگه اصلا نمیخوای ارضا شی. خیلی ضد حاله

  3. با اینکه خودم پسرم ولی عاشق لزم:)
    دوستام مسخرم میکنن سره همین قضیه ولی چیکار کنم عاشقم :/ عاشق لزم
    @av1da

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا