لب خاطره انگیز مربی

سلام به همه ی دوستان ممنون که داستان احساسی من رو کلیک کردید منتظرتون نمیزارم بریم برای مقدمه داستان : تابستان بی معنایی داشتم میخواستم برم کلاس شنا خلاصه ترم اول بود با مربی شنا که اسمش پریا است آشنا شدم در اولین نگاه یه جوری خاص به دلم افتاد یعنی معشوقش شدم یه عاشق واقعی اسم من نازنینه 16سالمه . بعد از دیدنش یک لحظه هم از خاطرم بیرون نمیرفت شب و روز نداشتم دیوونش شده بودم تا اینکه بعد دوهفته بهش پیام دادم من عاشقت شدم کمکم کن دارم دیوانه میشم خلاصه فهمیدم عشقمون دو طرفس اونم میگفت روز اول مجذوبت شدم فقط به خاطر غرورم نمیتونستم بهت چیزی بگم (بین خودمون باشه یکم شهوتیه ) شبا که ببه هم پیام میدادیم بهم میگفت میخوام وجودت حست روحت همش مال خودم باشه میگفت کاش پیشم بدی نوازشم میکردی بغلم میکردی از لبات بوسه میچیدم و از این جور حرفا
 
دیگه من وابستش شده بودم هم اوم هم من تعریف از خود نباشه یکم تو دل برو ام . روز سه شنبه بود رفتم کلاس اصلا حال نداشتم بهش گفتم نمیتونم چیزی یاد بگیرم گفت باشه بمونه برای جلسه بعد خلاصه به من گفت بیا بریم سوناب رفتیم سرشو گذاشت رو پاهام منم از خود بی خود شدم نوازشش کردم دستاشو با احساس فشردم بعد رفتیم سونای بخار وارد لحظه جذابش شدیم نشسته بودم به من گفت بلند شو منو چسبوند به دیوار یه حسی بهم دست داد ضربان قلبم تندتر میزد بدون هیچ عکس العملی لباشو چسبوند به لبام چقدر با احساس مک زد منم همراهیش کردم رسید به گردنم چه لحظه نابی بود انگار دنیا برای لحظه ای متوقف شد بعد از خورن گردنم تمومش کرد ترسید کسی بیاد بعد از لحظه ای فکر کردم چقدر پر جراته که تو استخر ازم لب گرفت یه لحظه فکرشو کنید اصلا غیر ممکنه این بود داستان منو دنیای من . اینم بگم خیلی دوستش دارم اگه موقعیت پیش بیاد شب پیشش میخوابم نوازشش میکنم حتما نظر بدید این داستان کاملا واقعی بود روز خوبی داشته باشید
 
نوشته: نازنین

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

4 دیدگاه دربارهٔ «لب خاطره انگیز مربی»

  1. هم خودت وهم مربیتو باهم میکنم که بیشترلذت ببرید
    ۰۹۳۹۳۶۳۱۲۹۸

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا