اولین شبی که با هم لز کردیم

منو سودا 4 سال باهم همکلاسی بودیم و تو این مدت فرصت زیادی واسه شناختن هم داشتیم هردو مون مثل هم بودیم از همه لحاظ .این ماجرا واسه تابستون قبل از دانشگاهمون سال 91 هست…

***

کنکور که تموم شد دیگه تقریبا هر روز همو میدیدم بعد از 1سال درگیری درسی و فاصله افتادن بینمون حالا وقت تلافی کردن شده بود.یا اون خونمون بود یا من یا اینکه استخر و باشگاه پلاس بودیم یا خیابون گردیو دور دور. سودا برخلاف من شیطون بود و دوس پسر داشت حتی سکس هم داشت اما من نه .اون موقع با یه پسری دوس بود که من اصلا ازش خوشم نمیومد و میدونستم سودارو فقط واسه خوش گذرونی و موقعیتش میخواد اما اون گوشش بدهکار نبود …

خلاصه بعد از 1 سال دوستی با اون احمق بالاخره اون روزی که انتظارشو داشتم رسید روزی که چشمای سودا باز شد و فهمید با چه حیوونی دوس بوده. ماجرا ازینجا شروع میشه که یهروز گرم تابستونی وقتی از بیکاری تو خونه کپک میزدم و خونواده هم واسه کاری 2 روزه رفته بودن خارج شهر دیدم زنگ در و زدن انتظار سودارو نداشتم اخه شب قبلش مهمونی دعوت بود و فک میکردم تا ساعت 2 ظهر بخوابه اما ساعت 10 صبح بود که صورت خسته وناراحتشو از پشت ایفون دیدم . در و که باز کردم پرید تو بغلم کرد و شروع کرد به گریه کردن .خیلی نگران شده بودم هرچی سوال میکردم از شدت گریه نمیتونست جواب بده .دستشو گرفتم بردمش تو اتاق نشوندمش رو تختم یه لیوان اب بهش دادم یکم که ارومتر شد واسم تعریف کرد که دیشب مچ دوس پسره حیوونشو تو یه اتاق با یه دختره میگیره و پسره هم بعد اینکه باهم دعواشون میشه جای عذر خواهی جلو همه چارتا لیچار بار سودا میکنه و میره . اون میمونه بین اون همه ادم و اون روحیه داغون…

 

خلاصه حدود 2 ساعت با اشکو اه و ناله و فحش و بدو بیراه به پسره پیش من یکم ارومتر شد و دیگه گریه نمیکرد واسش لباس اوردم که بپوشه و راحت باشه به مامانشم گفتیم که شبو پیش من میمونه چون من تنهام ساعت 1 ظهر بود که غذا سفارش دادیممو ناهار خوردیم . هنوز نگاهش پر درد بود اخه واقعا اون طور که من میدونستم خیلی پسره رو دوس داشتو روش حساب میکرد واقعا ضربه ی بزرگی بود واسش . بعد ناهار دیدم خستس به زور دستشو گرفتم کشوندمش رو تختم و اجبار کردم که باید بخوابه تا ارومتر شه اونم گف باشه ولی توهم باید کنارم باشی بغلت کنم . دوتامون به سختی رو تخت 1نفره من جاشدیم و اون سرشو گذاشت رو سینم تا رفتم موهاشو نوازش کنم 2باره زد زیر گریه منم محکم بغلش کردم و سعی کردم ارومش کنم پشتشو نوازش میکردم و اشکاشو که پاک کردم دیدم ساکت شد وسرشو بیشتر تو بغلم فرو برد و چشاشو بست منم همونطور که نوازشش میکردم دیدم خوابیده ..یهوو با صدای زنگ گوشی هردو از خواب بیدار شدیم ساعت 5 بود حمومو اماده کردم

 
اولش ناز میکرد اما ووقتی خودم دس بکار شدمو لباسشو در اوردم راضی شد . رفت دوش گرفت .حالش بهتر شده بود باهم رفتیم بیرون تا10 شب دور دور کردیمو شام خوردیمو اومدیم خونه . دیگه کلا حاالش خوب شده بود انقد باهاش حرف زده بودم که کاملا بیخیال پسره شد و همه چیو فراموش کرد . تشکو وسط اتاق انداختم که دوتامون کنار هم راحت جاشیم . رفتم حمومو برگشتم دیدم اون با تاپ و شورت مشکی به پهلو خابیده حواسش نیس از پشت پریدم کنارش قلقلکش دادم اونم از خنده جیغ میکشید و وول وول میخورد در حالی که رو شکمش نشسته بودم و چش تو چش هم بودیم لپشو کشیدم گفتم سوی جوون من عاشقتمااااا اووووف اونم خندید گفت من اگه تورو نداشتم خودمو میکشتم بعد با یه حرکت منوبه پشت خوابوند و اومد روم با خنده شروع کرد تند تند همه جای صورتمو به حالت لوس بازی و شیطونی بوسید هردومون بلند میخندیدم که گفتم بسه دیگه مردم خوابیدن زشته و اومد کنارم دراز کشید چن لحظه هردومون ساکت بودیم …

 

من گفتم اهه تموم صورتمو تفی کردی سگ توله اونم به پهلو روشو کرد سمت من یه لبخند زد بعد گفت جدی من اگه تورو نداشتم چیکار میکردم هاا؟ از یه خواهرم بهم نزدیکتری .گفتم نه بابا زیادی گندش کردی بعد با لبخند تو چشه همدیگه خیره شدیم تویه لحظه لبشو رو لبم حس کردم اول تردید داشتم اما اون اروم اروووم شروع کرد به لب گرفتن ازم . اختیارمو از دس داده بودم منم همراهیش میکردم بهمدیگه نزدیک تر شدیم کشوندمش رو خودم لبای همدیگه رو بی اختیار میبوسیدیم هر دو داغ شده بودیم نفسامون شدت میگرفت تاپشو دراوردم اونم تیشرتمو در اورد با یه حرکت جامونو عوض کردیم من روش بودم و گردنشو با لبم نوازش میکردم صدای نفساش تو گوشم بیشتر دیوونم میکرد…

 

وقتی سینه هامون به همدیگه میخورد حالمون خرابتر میشد شلوارک همو در اوردیم خیسیه هردومون کاملا حس میشد نوک سینشو بوسیدمو تا نافش پایین اومدم دستمو رو کسش میکشیدم و محکم فشار میدادم به هر تماس یه اه میکشید و من دیوونه تر میشدم اونم دستشو از پشتم به کسم میکشید و هر دو حالی به حالی شده بودیم دستمو بردم تو شرتش کسش خیس خیس بود لای پاشو باز کردم همونطور که لبشو میبوسیدم انگشتمو با سرعت به کسش میکشیدم دیگه بلند بلند اه های سکسی میکشید که منو دیوونه میکرد که تویه ان محکم منو گرفت به اه بلند کشید و یکم لرزید منم اروم شدم کنارش دراز کشیدم دیدم اومد روم شروع کرد به مالوند کسم سینه هامو میبوسید و لبمو به دندون میگرفت بهش گفتم اههههه سوی تند تر تن تر فشار بده اونم با سرعت بیشتری میمالید که یهو یه چیزی از درنوم فرو ریخت و لرزیدم و بعد ارضا شدنمون هردومون بازم لب بازی میکردیمو همو نوازش کردیم تا خوابمون برد…

 

نوشته: سحر

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

9 دیدگاه دربارهٔ «اولین شبی که با هم لز کردیم»

  1. مررررررررررررسی ازوقتی ک گذاشتی نوشتی جیگرعالی بودش بازم ادامه بده

  2. سندباد

    کسی‌ هست مادر منو وحشیانه بگاد؟ بسیجی‌ و عقده‌ای هم باشه که چه بهتر… اینم واسه این که منو مادرمو به فجیع ‌ترین وضع بگأیین. کیر همه ی گوریل‌های عالم تو کوس مادر رهبر کونی‌ انقلاب که بچه هاسو زیر کیر حاج طوسی گذاشته. بکن‌ها ش بیان جلو اینم شمارم 09357629315

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا