تجربه فوت جاب با همسرم

سلام به همه دوستان.

 

داستانی که می خوام واستون تعریف کنم مربوط به اولین فوت جاب من و همسرم هستش.من یوسف هستم , سی و چهارساله و کارمند اموزش و پرورش در یکی از شهرستانها. همسرم مریم چهار سال ازم کوچکتره و خانه دار هستش.ما شش ساله که ازدواج کردیم.چهار ساله اول ما معمولا هفته ای دو بار باهم رابطه داشتیم ولی از سال پنجم خیلی سردتر شدیم و رابطه کمتر شد (بدلیل یکنواخت بودن نوع رابطه)[هی برو رو تخت بوس، لیس، توش و تمام] من چون اصلا اهل بی غیرتی و ضربدری نیستم و نمی خوام به زنم خیانت کنم و فقط دنبال راه حل جدید واسه حال کردن بودم.یه بار تو اداره بیکار بودم رفتم نت گردی که یهو به ذهنم اومد ما که فیلم و عکس سوپر داریم نکنه داستانش هم باشه که زدم*داستان سکسی* دیدم ای دل غافل چقدر سایت رفتم و کلی داستان جور واجور خونودم که به طوری حشری شدم که شبش سه بار با همسرم نزدیکی کردم و باز سیر نشدم که بقیه دفعات رو همسرم اجازه نداد.فرداش باز رفتم اونجا و یه تالار دیدم به اسم *فوت فتیش* با خودم گفتم این دیگه چیه؟ رفتم چند تا داستان در مورد بردگی و اینا بود که اصلا نپسندیدم ولی چندتا در مورد فوت جاب بود که پا رو لیس میزد و کیر رو می ذاشت لاش و ابشو می ریخت اونجا که بدجور ذهنمو مشغول کرد و علاقه مند شدم حتما انجامش بدم.

 

رفتم خونه که همون اول کفش های مریم رو که جلو در ورودی دیدم یجوری شدم دلم یه طوری شد.رفتم تو دیدم خانوم خانوما تو حمومه.منم لباسمو عوض کردم و دست و صورتمو شستم نشستم جلو تلوزیون که بعد فکر کنم حدود بیست دقیقه اومد و سلام کرد و رفت اتاق تا لباس بپوشه.منم مشغول خوندن تلتکست بودم.که گفت بیا نهار.بعد نهار باز اومدم تا بقیه مطالب پیام نما رو بخونم که مریم اومد نشست کنارم (راستی اینم بگم اون منو خیلی دوست داره و همیشه بهم محبت میکنه و هرکاری بگم انجام میدم؛ البته، منم واسش هر کاری میکنم ولی همیشه اون سرتر از منه) بله میگفتم که اومد نشست و منم چون میدونستم اهل پیام نما و اینا نیست زدم تلوزیون که سریال نمی دونم چی چی رو ببینه (آخه شب فوتبال داشت نذاشتم فیلمه رو ببینه) اونم طوری نشست رو مبل که پاهاشو بغل کرده بود (مریم قد کوتاهی داره حدود یک متر و پنجاه و پنج سانت و لاغره و فقط چهل و هفت کیلویه و بور هستش و سفیده سفیده.دست و پاهای کوچیک و نازی داره [کلا دختر نازی بود]) یه لحظه که چشم به دست و پاهاش افتاد دیدم وای یه لاک قرمز به ناخن هاش زده که حال آدمو خراب میکرد.یکم که به پاهاش نگاه کردم، گفتم:مریم چقدر پاهات نازه!

 

یه لبخند زد و مشغول دیدم فیلم شد.منم دستمو گذاشتم رو پاش و آروم مثل ناز کردن اومد تا انگشتاش اونم باز یه لبخند زد و هیچی نگفت.منم گفتم چقدر لاکت خوشگله (آخه خیلی کم لاک میزد) اونم گفت مرسی یهو تو جعبه آررایش دیدم هوس کردم استفاده کنم.خوشت اومد؟من:آره.ناقلا چرا تا حالا نمیزدی؟مریم:نمیدونستم که دوست داری.چشم از این به بعد هروقت بگی میزنم.من:پس همیشه بزنمریم (با یه لبخند):چشم.گذشت دو روز که منم هی از پاهاش تعریف میکردم و اینا تا آمادش کنم واسه امتحان کردن فوت جاب.تا رسید روز سوم بعد از اون ماجرا شب موقع خواب من و مریم رو تخت خواب.که مریم لاک صورتی زده بود.من:وای این لاکه چقدر بهت میاد.مریم:مرسیمریم:یوسف جان یه چیز بگم راستشو میگی؟من:بله عزیزم مگه من تا حالا بهت دروغم گفتم؟!مریم:میدونم ولی ناراحت نشیااا…من:باشه بگو قول میدم ناراحت نشم.مریم (با مکث):تو قبلا اصلا راجع به پاهام هیچی نمی گفتی چرا چند روزه ازشون تعریف میکنی؟من که تو بد مخمصه ای بودم موندم چی بگم.اگه راستسو بگم ممکنه ناراحت بشه اگه نگم پس چجوری بگم بیا فوت جاب کنیم.پس تصمیم خودمو گرفتم که هرچه بادا باد باید امتحان کنم.همه چیو گفتم از چگونه پیدا کردن سایتها تا داستان فوت جاب.بعدش گفتم:عزیزم میذاری امتحانش کنم؟که جواب منفی داد و گفت که دوست داره مردش تکیه گاهش باشه نه که از این کارای پست بکنه.منم شروع کردم به توضیح دادن که غرورمو له نمی کنم همون مرد سابقم فقط بجای اعضای دیگه بدنت می خوام از پاهات استفاده کنم چه اشکالی داره؟! بعد کلی توضیح و تمنا و التماس قبول کرد که یه بار امتحان کنیم اگه خوشش نیومد دیگه تمومه.منم چون خیلی از این کار خوشم میومد خواستم کاری کنم که همسرم خوشش بیاد و اجازه بده هر وقت خواستم این کارو باهاش بکنم.

 

اول از لب گیری شروع کردم و حسابی لب تو لب شدیم منم که بدجور حشری شده بودم یه دل سیر لباش رو خوردم و شروع کردم لیس زدن صورتش که خیلی خوشش میاد (کلا از لیس زدن بدنش خوشش میاد) آروم آروم رفتم سراغ گلوش و حسابی بوسه بارونش کردم بعد نوک زبونمو می کشیدم رو پست گلوش و بعدش یواش مک میزدم بعد از اون حسابی گوششو خوردم و باز لب تو لب.تیشرتشو در اووردم شروع کردم خوردن بالای سینه هاش بازو هاش حسابی آب دهنیش کردم. سوتین قرمزشو در آوردم و اول یه بوس از نوک دوتا سینش کردم و یکم مالش دادم اون دو تا سینه نرم و سایز شصت و پنج رو بعد همه جای سینه هاسو بوسه های ریز میکردم و یهو یه سینه شو کردم دهنم که یه اوییی گفت و خندید منم همش نوک سینه هاشو لیس میزدم و مک میزدم که نوک ممه هاس حسابی بیرون زده بود و سینه هاش سفت شده بودن گاز میزدم نوکشونو پوست اطراف رو لیس میزدم.اونقد اون ممه هاشو خوردم و مالش دادم که گفت تو رو خدا بسه درد میکنن.اومدم دامنشو در اووردم شروع کردم رونهاشو لیس زدن بعدش مک میزدم که حسابی ناله میکرد (البته چندبار هم گاز زدم که دادش رفت هوا)شرت ست سوتینشو با دندون کندم که یه جیغ کوچولو زد و شروع کردم اطراف کوسش رو لیس زدن که هی التماس میکرد بخورمش منم حسابی اذیت کردم ولی بعد یه لیس از پایین تا بالای کوسش زدم که یه ناله کردم حال اومدم اساسی شروع کردم تند تند زبون زدن.

 

لب های کسش رو باز میکردم تا خوب توشو بخورم چوچولشو می کردم تو دهنمو طوری میمکیدم که جیغش بلند میشد و گاز میگرفتم.بالای کوسش رو که خیلی دوست داره می مالیدم و می خوردم. حسابی تو کیف بود که رکابی و شلوارکمو در اووردم گفتم مریمی یکمی واسم می خوری؟ اونم بلند شد نشست رو تخت منم بلند شادم تا راحت واسم ساک بزنه.اولی با دستش می مالید و نوک زبوشو میزد که اذیتم کنه منم طاقت نیاوردم و هی خواهش میکردم بخوره ولی اون شیطونیش گل کرده بود و پدرمو دراوورد تا کرد دهنش.اول سرشو کرد تو دهنش و یه مک زد که مرد و زنده شدم بعدش یه گاز از کله کیرم گرفت که از درد پریدم هوا و اون می خندید.گفتم خیلی لوسیگفت (با خنده) خودت اون همه گاز زدی من چیزی گفتم؟بعدش گفت تو بلد نیستی چجوری دردشو کم کنی بیا خودمو خوبش میکنممنم رفتم جلو اول آروم با دست مالید و بعدش کلشو بوس کرد بعد چند لحظه همه جای کیرمو شروع کرد بوسیدن و بعد با دست می مالید همزمان تخم هامو زبون میزد بدجور حال میکرد که شروع کرد همه جای کیرمو لیس زدن رو ابرا بودم بعد سر کیرمو زبون میزد تند تند که خیلی جالب بود (آخه خیلی کم اتفاق میوفتاد واسم ساک بزنه چون من کوسش رو نمی لیسدم اونم واسه تلافی ساک نمیزد و گرنه کارشو خوب بلد بود)

 

گفت: حالا دردش خوب شد (با یه عشوه)گفت: آره عسلم خیلی خوبهگفت: حالا بهترم میشهشروع کرد قشنگ ساک زدن و کیرمو میکرد دهنش و در میاورد بعد یه مدت گفت خوب حالا بیا شروع کنووای قند تو دلم آب شد (خوب چیه اولین باره دارم فوت جاب میکنم دیگه)بعد خوابید رو تخت.منم رفتم پایین پاهاش(یکم خجالت میکشید)از مچ پای چپش گرفتم بلند کردم بعد آروم زبونم خواستم بزنم به پاشنه پاش که تا نوک زبونم به پوستش خورد سریع پاشو کشید عقب که کلی خواهش و التماس کردم تا راضی شه بعد از اینکه آرومش کردم زبونمو پهن کردم روی پاشه پای کوچولو موچولوش و آروم آروم میلیمتر میلیمتر کشیدم تا بالای پنجه پاش.اصلا حالی داشتم که تا اون موقع تو عمرم این حال و هوا رو نداشتم یجوری انگار گوشام کر شده بود و بدنم داغ شد طعمی بود عجیب که کلمات نمی تونن بیانش کنند.ولی زود خودمو جمع کردم و آروم پاشنه پاش رو شروع به لیسیدن کردم و تا می تونستم بیشتر پاشنشو می کردم دهنم (راستی بگم همزمان هم کس مریم رو می مالیدم که نکنه از این کار منصرف شه و حال کنه در حالی که…)بعد که یه دل سیر پاشنشو خوردم اومدم بالاتر و سینه پاش رو شروع کردم لیسدیدن و مکیدن وای اون پاهای کوچولو و سفید با کف صورتی کم رنگ با لاک های صورتی اون انگشتهای باریک و زیبا حالا در اختیارم بود و خودمو لعنت میکردم که چرا اینقدر دیر این جواهر رو پیدا کردم خاک بر سر من خاک…

 

وای داشتم از لذت می مردم، کیرم داشت می ترکید و نفس کشیدن واسم سخت بود.اومد بالاتر و پنجه اون پاهای رویایی رو به لب گرفتم لیس زدن و مک زدن که هیچ با دندون می کشیدم روش (البته یواش) اومدم بالا و انگشتهاش رو دونه دونه می لیسدم وقتی همشونو لیسیدم یکی یکی می کردم دهنم و مک میزدم لای انگشتاش که خیلی حالمو داغون میکرد بعدش اومدم روی پاش رو شروع کردم لیسدین از مچ پاهاش لیس میزدم تا رو انگشتاش وای اون پاهاش سفید با اون انگشتهای باریک و زیبا با لاک ویران کننده داشت از خود بی خودم میکرد.حس میکردم داره روحم از جسمم جدا میشه هیچکدوم از حواس پنج گانه من کار نمی کرد اختیارم رو از دست داده بودم و تنها چیزی که میدیدم اون دو تا گوهر ناب بود.طعمی که پاهاش داشت رو با طعام بهشتی عوض نمی کردم اون پاها رو از زندگیم بیشتر دوست داشتم کناره های پاش هم از زبونم پنهان نموندن و شکار این دهان شدن بعد از این که پای راستشو هم حسابی خوردم پاهاشو جفت کردم و گذاشتم رو صورتم وای چه پوست لطیفی داشت، شبیه هیچکدوم از پوست اعضای بدنش نبود.آخ پاهاشو می مالیدم به صورتم، به گلوم ، به سینه هام داشتم می ترکیدم از شهوت و لذت.واقعا میتونم بگم عمری که قبل این گذشته و از دست دادم فنا شد.تا رسوندم به کیر مبارک وقتی بین اون پاهای بی نظیر گذاشتم بدنم گر گرفت آهی کشیدم که همسرم از لذت بی شمار من آگاه شد…

 

شروع به حرکت دادن آلتم کردم که بعد لحظاتی دیدم که مریم اون فرشته ی زندگی من خودش شروع کرده به تکون دادن پاهای افسانه ایش روی آلتم از شهوت نمی تونستم چشممو باز کنمو کلمه ای بر زبان بیاورم بعد دقایقی دیگر نتوانستم خودمو کنترل کنم و حس آمدن منی رو تو تک تک سلول های آلت تناسلی ام حس کردم و بعد مقداری زیاد آب که تا به حال از من خارج نشده بود آمد که قسمت اعظم اون روی پاهاش و بقیه روی تخت و شکمش ریخت.طوری شدم که بی حال افتادم روی مریم و اون شروع به نوازش من کرد بعد یه مدت که حالم جا اومد مریم گفت:خوب بود عزیزم؟منم جواب دادم:بهترین ارضاء شدن عمرم بود.گفت:پس من؟گفتم:ببخشید اصلا یادم رفتگفت:میشه کوسمم مثل پاهام با اشتها بکنی؟(الآن که اونو زیباترین زن دنیا میدیدم) بعد پاک کردن بدنش با دستمال چنان کوسی کردم که دیدنی و چون اون مربوط به موضوع اصلی نمیشه از تعریفش صرف نظر میکنم.

ممنون که خاطره منو خوندین.اینم بگم همسرم خیلی از اینکه پاهاشو لیسیدم و باهشون خالی شدم خوشش اومد و بعد اون بارها اجازه داد که باهم این نوع رابطه رو داشته باشیم.ببخشید که وقتتون رو گرفتم.

خداحافظ همگی

 

نوشته: sarbaz200

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

6 دیدگاه دربارهٔ «تجربه فوت جاب با همسرم»

  1. سلام منم خیلی دوست دارم کف پای یک خانومو لیس بزنم بزرگترین ارزومه……اسمم یوسف اهل تهرانم 21 سالمه هر خانومی بخواد با افتخار کف پاشو لیس میزنم و حاضرم جورابشو بخورم این ایمیلمه…. [email protected]

  2. واقعا سراسر احساس بود خیلی جالب بود نه از خشونت استفاده شده بود نه از اذیت کردن فوق العاده بود حتی منی که از فوت جاب بدم میاد خوشم اومد قلم فوق العاده ای دارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا