کونت بسوزه

با سلام خدمت دوستان عزیز. اسم من رضاس.

من یه پسر خیلی خوشگل و تو دل برو هستم و تازه رفتم تو ۱۸. خیلیها میگن شبیه محمد رضا گلزارم. خیلی ها هم میگن شبیه جورج کلونی. یه سریا هم میگن برد پیت. البته من خودم احساس میکنم بیشتر شبیه آرنولدم. یکی دو بار هم تو المپیاد پسر شایستهٔ جهان مدال آوردم. از لحاظ منش و اخلاق هم که همه میگن کپی فردینم. در کل اعجوبه ای هستم واسه خودم. ما خیلی خوانوادهٔ پولدار و سکسی هستیم و همهٔ ایران می میرن واسه امون. زنهای شوهر دار می میرن واسهٔ بابام. مردهای زن دار هم که واسه مامانم. پسرای مجرد واسه خواهرم. دخترای مجرد هم واسهٔ خودم خودکشی میکنن. البته سفرای خارجی زیاد میریم تو کل دنیا. هر کشوری میریم مردمش اینجوری به چهار دسته تقسیم میشن. القصه…

 
داستان من بر نمیگرده به ۱۰ سال پیش که من تو سنین بلوغ بودم و یه پام چت روم بود یه پام جنده خونه. تو جنده خونه هم که از بس متقاضی زیاد بود منو میذاشتن واسه مضایده هر کی میبرد افتخار سکس با من نصیبش میشد. همونطور که گفتم داستان مال اونموقع نیس. چون از ۸ سالگی به بلوغ رسیدم سایز کیرم دست خودمه. بسته به مودی که توشم سایزش عوض میشه. البته اینم بگم که رشد سالانه اش سر جاشه. خلاصه! یه بار نشسته بودیم با بچه ها قلیون میکشیدیم و آبجو میزدیم که یهو کل یکی از بچه ها بلند شد. منم کلشو خوابوندم و حالشو گرفتم. داستان مال اونموقع هم نیست. یه ماه پیش نشسته بودیم خونه و هر کس مشغول سکسی بودن خودش بود که یه نامه اومد در خونه. از طرف یه کمپانی سازندهٔ فیلمهای پورن بود که ازم دعوت کرده بودن به صورت افتخاری بهشون افتخار بدم و با الکسیس یه فیلم بازی کنیم. البته داستان مال اونموقع هم نیست. داستان برمیگرده به دو سال بعد. سال ۱۳۹۷ هجری شمسی خانوم اینا.

 

تابستون بود و با خوانواده تصمیم گرفتیم بریم سواحل خلیج فارس تو شمال. یه ویلا داشتیم واسه کل خوانواده اما من چون میدونستم قراره خیلی سکس کنم از بابام خواهش کردم که تا من میرم یه تن و بدنی به آب بزنم یه ویلا مجردی واس خودم بنا کنه. مایومو ورداشتم و رفتم کنار ساحل. خواهرمم با بیکینش راه افتاد و رفتیم. یه دفه یه دخترو دیدم. وای چه کونی! کونش داشت شلوار لیشو جر میداد. منم رفتم تو نخ کونش. یه دفه برگشت دیدم پسره. اما خوب دیگه دیر شده بود. باس میکردمش. یه اس دادم بهش. وای همینکه برگشت طرفم نزدیک بود غش کنه! چی میدید! هم محمدرضا گلزار هم جورج کلونی هم برد پیت هم آرنولد! اومد جلو گفت من استریت هستم اما تو منو گی کردی. همون لحظه یه اس اومد به موبایلم که میگفت آب دستته بذار زمین بیا میخوایم جایزهٔ نوبل پزشکیو بهت بدیم. منم حوصله نداشتم گفتم نه.

 
خلاصه رفتم جلو. پسره گفت آهههههه خدای من! با پسره برگشتیم دیدم ویلام مبله و آماده منتظره. بابام یه کم هم اسپری شهوت به خونه زده بود. یه لب خفن از پسره گرفتم و حشری شد گفت آههههههههههههه. لختش کردم گفت اوووووووووووووه! زدم در کونش گفت خخخخخخخخخخخخخ! حرارتش زد بالا گفت پیسسسسسسسسسسسس! البته باهاش زیاد حال نکردم چون سایز سینه هاش کوچیک بود. سایز صفر. اونقد سینه هاشو مالیدم که سایزشون شد نود و پنج. پسره خیلی کونش گنده بود معلوم بود خیلی داده. یه لوپ کونش شبیه گلابی بود یه لوپش شبیه خیار. واسه اینکه کم نیارم سایز کیرمو گذاشتم رو ۳۵ سانت با قطر ۳۵. دیدم بازم اس اومد به موبایلم که جان مادرت بیا این نوبل پزشکیو بدیم بهت. منم حشری گفتم من باید اینو بکنم. شلوارمو در آوردم گفتم ساک بزن گفت مممممممممممممم! گفتم خیلی حشری هستی گفت رررررررر! خلاصه پسره رو مدل داگی٬ سگی٬ کوپکی٬ الکلبی٬ 犬 کردمش. یه چهل دیقه تلم زدم.

 

بعد پسره نیم ساعت ساک زد. یه ربع مکید. بیست دیقه چیانگ هانگ چونگ کرد. گفتم آبم داره میاد. گفت همشو میخوام بخورم. منم آبمو ریختم تو دهنش گفت آیییییییی سووووووختم! چه قد داغههههههه! خلاصه بدبخت پسره به خاطر سوختگیه نود در صد عمرشو داد به شما. منم افسردگی گرفتم و رفتم مرتاض شدم. بعدشم تونستم پرواز کنم.
مرسی که خاطرهٔ منو خوندین.واسم مهم نیس که باور نکنین. اما اگر میخواین باور بکنین با کاندوم بکنین. اگه خوشتون اومد بگین که من داستان روزی که شما باورو میکنین براتون تعریف کنم.

 
نوشته: رضاس

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون
پیمایش به بالا