هفتاد سبک سامورایی

یک سامورایی جوان و زیبا در ژاپن و در شهری کوچک زندگی میکرد و شاگردان زیادی داشت. او به ذکاوت و قدرت در این شهر مشهور بود و خون هزاران نفر را ریخته بود!

روزی در صف شاگردانش مشغول تمرین دادن بود تا اینکه شاگردی جدید وارد شد. او یه پسر بی بی فیس خوشگل بود که میخواست هنرهای رزمی یاد بگیرد و مشخص بود برای چه میخواهد یاد بگیرد. تا بتواند از کون خود محافظت کند غافل از اینکه به جای بدتری رفته بود. وقتی به استاد سلام کرد استاد نگاهی به چهره زیبای او انداخت و اینکه چه طوری پسرک با شرم در مقابلش هست و نگاهش را از استاد میدزدد.
استاد : کارتان چیست؟
پسر: میخوام سامورایی شوم.
استاد: که این طور…
چند ماهی گذشت و پسرک خوب تمرین کرد. روزی استاد میخواست نحوه شمشیر زدن را به پسرک بیاموزد. پشت پسرک رفت و دستانش را روی دست او گذاشت و شمشیر را گرفت (مثل حالت آعوش گرفتن از پشت).
کیر استاد به کون پسرک مالیده شد. پسرک مثل کسی که برق سه فاز از او پریده باشد گفت: خیال نکن من خرم و میدونم اون چسبوندنت اتفاقی نیست و خیلی سر اینها کونم بر باد رفته و همش از این چسباندنهای الکی شروع میشه.
استاد چشمانش از تعجب گرد شد و گفت: خارکسده تو هذیان میگویی و من قصدی نداشتم.
چشمان پسرک از اشک پر شد و گفت من خواستم سامورایی شوم تا از کون و ناموس خود دفاع کنم. حال تو اینطوری میکنی؟
استاد: من معذرت میخوام. راستش….لعنت به من. حالا بیا بریم بستنی بخوریم و تو هم سرگذشتت رو بهم بگو چون معلومه دل خونی داری.

 
پسرک همراه او وارد شهر برای چرخ زدن شد و گفت: میدونی وقتی یه پسر زیبا باشه چی میشه؟ دخترا دورش میپلکن. ولی میدونی اگه پسری خیلی خیلی زیبا شه چی میشه؟ اونوقت مردها بهش طمع میکنن چون فکر میکنن کونیه.
استاد: راستش من عاشقت شدم و فقط خواستم از پشت بغلت کنم. نمیدونستم کیرم میخوره بهت و تو میفهمی. من اصلا قصد بد نداشتم.
پسرک: نمیخوام بهش فکر کنم.
استاد: حالا دوست دختر داری؟
پسرک: نه…هیچ وقت با دختری نبودم.
استاد: دیدی کونی هستی و ادای تنگا رو در میاری؟
پسرک: نه…من نمیگم از پسرها بدم میاد ولی دوست دارم با عشق باشه.
استاد قدری در فکر فرو رفت و تخمایش رو خواراند و گفت: یعنی عاشق شی کون میدی؟
پسرک لبخندی زد و به زمین خیره شد.
استاد: هر کس دنبال بهانه ای برای کرده شدن هست. خانمها عشق و پول میخواهن تا بدهن و پسرانی چون تو عشق. اخرش که همان دادن هست پس چرا کلاه عشق رو میذاری سرش؟ آیا میخوای عشق موجب کمتر زشت دیده شدن کون دادن شود؟
پسرک کمی فکر کرد و گفت: یعنی تو فکر میکنی من برای موجه شدن کون دادن عاشق میشوم؟
استاد: آخر استدلالهایت کیری هست. میگویی اگر عاشق شوی کون میدهی ولی در حالت عادی کون دادن را زشت میدانی.

 
پسرک کمی کیر شد و بعدش گفت: اگر عاشقم شوی و کون ندهم چه؟ بازم با من میمانی؟
استاد: آری میمانم ولی اگر شهوتم باعث شد کیرم را در کون دیگری کنم باز هم با من میمانی؟
پسرک: نه ناراحت میشوم. اصلا شهوتی نشو.
استاد: شهوت دست من نیست گل پسرم. نمیتوانم چنین قول عظیمی بدهم.
خودم بارها خواستم خودارضایی را کنار بگذارم ولی اخر او پیروز شد. من که توان ترک استمنا ندارم و خودم خودم را میگایم چه طور قول بدهم که تو را نکنم؟ چیزها میخواهی ها.
پسرک: خب بازم جق بزن. آن که کار تو را راه می اندازد. فکر کن دست راستت سوراخ کون بنده است.
استاد که دید پسرک کوس شعر زیاد میگوید تا درد کون دادن را تاخیر بندازد و در عین حال هم شق دردش فشار میآورد حوصل گایید و از آن پس گاییدن به سبک سامورایی بین جهانیان معروف شد…

 

 
نوشته: یاگوزا شینوسکه

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «هفتاد سبک سامورایی»

  1. سلام رضا هستم از اصفهان خانم ها و دختر خانم ها زنگ بزنن برا سکس فقط اصفهان باشن و شهرای نزدیک 09339756014 تلگرامم میتونن پیام بدن

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا