من و همكارانم در سفر

ارشد بودم كه استادي تازه وارد (سامان 45 ساله) به دانشگاه جذبم كرد پايان ناممو باهاش گذروندم اما ارتباطمو باهاش قطع نكردم.يك سالي ميشد كه مقطع فوق را تمام كرده و در يكي از دانشگاهها تدريس ميكردم . بعد از دو سال دكتري قبول شدم و وارد مقطع دكتري شدم دانشگاه جديدم محيط خوبي داشت همه با هم صميمي بودن من از دو تا استادام خوشم ميومد در واقع هم استادام ميشدن هم همكارام! به مرحله پايان نامه كه رسيدم سعي كردم با هر دوتاشون كار بردارم تا يه جوري بيشتر بهشون نزديك بشم يكيشونو كردم راهنما(محسن 60 ساله) ويكي مشاور(عادل 41ساله) از طرفي استاد پايان نامه ارشدم رو هم به كارم ربط دادم. تا با هر 3 تاشون در ارتباط باشم. ..

 

خلاصه رشته ام جوري بود كه بايد توي يكي از شهرستانها كار بر ميداشتم از اونجايي كه هميشه دنبال فرصت بودم يه بار كه يه پروژه كاري براشون پيش اومد پيشنهاد دادم كه همه با هم به سفر بريم . به اونجا كه رسيديم رفتيم خونه دوست يكي از استادا . خونه جمع و جوري بود يه اتاق خواب داشت كه چون من خانم بودم و اونا اقا جداگونه اونجا ساكن شدم و 3 تا از اساتيدمم تو پذيرايي . 2 روزي ميگدشت . در حين كار زياد به تفريح ميرفتيم . از اونجايي كه نزديك تابستون بود و من ادم فوق العاده گرمايي بودم و شهري كه توش بوديم همه غذاهاش با فلفل سرو ميشد ناخودآگاه به ادم حس حال و حول دست ميداد. خلاصه روز سوم بود كه ديدم كسي خونه نيست ظهر بود حالم بد شده بود گفتم تا كسي نيست يه حالي به خودم بدم يه آهنگ ملايم گذاشتمو و لخت شدم روي تختم ولو شدم و شروع كردم به ماليدن . واسه خودم آه و ناله ميكردم كه يه لحظه صدايي شنيدم كه خانم ك … چيكار ميكنين؟!

 

به خودم اومدم ديدم بله استادام رسيده بودن (در زده بودن و من متوجه نشده بودم و چون آهنگ گذاشته بودم صداشونو نشنيدم نگران شده بودن و اومده بودن داخل اما من خودم مخصوصا در رو قفل نكرده بودم) با عصابانيت ملحفه رو خودم كشيدمو گفتم مگه اين اتاق در نداره؟ جوابي ندادن. خشكشون زده بود و در عين حال آب از دهنشون ميريخت منم به قول بقيه دختر خوشگلو تو دل برويي بودم . چشمام جذب كننده . تپل و سفيد با سينه هاي بزرگ و كون برجسته. خيلي حالم بد بود بي اراده از فرصت استفاده كردم با عشوه و لبخند گفتم ببخشيد فلفل زياد خوردم داغ شدم . با اين حرف نخ كارو دادم دستشون .به هم نگاه كردن بعد از چند لحظه عادل كه از همه جوونتر بودو خيلي دوسش داشتم (چشماي خيلي نازي داشت و هر وقت منو ميديد يه لبخند ميزد و خودشو رو صندليش تكون ميداد) نزديك شد و گفت ما ديدم شما جواب ندادين نگران شديم اومديم داخل. يه جورايي خجالت ميكشيدم سرخ شده بودم اما با چشماي خمار گفتم كار خوبي كردين . و بهش اشاره كردم كه بشينه لب تخت اونم بي اراده نشست.

 

محسن كه سنش از همه بيشتر بود و استاد خيلي معروفي بود ريزه ميزه بود و هنوز دستش به دستگيره خشك شده بود بهم يه اخم كرد و منم يكم لبه ي ملحفه رو شل كردم تا بدنم معلوم بشه و ناخوادآگاه يه بوس واسش فرستادم اصلا نميدونستم دارم چيكار ميكنم فقط نميخواستم فرصتو از دست بدم. با اينكارم سامان اومد نزديك . گفت ميخواين ما بريم بيرون راحت باشين گفتم نه شما كه هستين راحت ترم و خنديدم. اونم نشست كنارم . به هدفم نزديك شده بودم حالا ديگه وقتش بود. يه تكوني به خودم دادم و جوري كه ناخواسته به نظر برسه ملحفه رو از دستم ول كردم. محسن كه هميشه به سينه هام نگاه ميكرد ديگه طاقت نيوورد و اونم اومد جلو.خيلي مست گفتم دوس دارين امروزو با هم باشيم؟ منكه خيلي دوس دارم. اونا هم مث من از خود بي خود بودن. صداي نفساشونو ميشنيدم نميدونستم بايد با 3 تا مرد چيكار كنم تجربشو نداشتم اما كار از كار گذشته بود تو اين فكر بودم كه دست سامان رو روي رونم حس كردم و ديدم كه لبامو داره ميبوسه (چند سالي بود جدا شده بود) عادل با يه حركت كامل ملحفه رو از روم برداشت و پاهامو كشيد و روي تخت منو خوابوند پاهامو از هم باز كرد و شروع كرد به ماليدن كسم.

 

از خود بي خود بودم هيچي نميفهميدم ففط حس ميكردم خواب ميبينم. يه طرفم محسن خوابيده بود و سينه هامو ميماليد و طرف ديگم سامان شلوارشو تا نصفه داده بود پايينو كيرشو اورده بود كه واسش بخورم منم با دست گرفتم و گذاشتم دهنم سرشو ليسيدمو تخماشو ميماليدم محسن داشت سينهامو ميخورد حس ميكردم خيلي خوشش مياد بهم لبخند ميزد كه ديدم با يه حركت مث هميشه كه فرز بود لباساشو در اورد و اومد رو شكمم نشست كيرشو گذاشت لاي سينمو ميكشيد . هنوز هيچي نشده بود داشتم از حال ميرفتم چون رو كسم خيلي حساسم عادل خيلي خوب ميليسيد لاي كسمو ميخورد و من اه ميكشيدم با هر اهي كه ميكشيدم سامان كيرشو بيشتر تو دهنم فشار ميداد. انگشت عادل رو روي سوراخ كسم حس كردم كه يهو كرد تو . واي عالي بود تند تند چوچولمو ميخورد و عقب جلو ميكرد بدنم اتيش گرفته بود اه و نالم بلند شد كه حس كردم با يه انگشت ديگشم داره كونمو ميمياله ديگه دست خودم نبود با صداي بلند ميگفتم بكن تو كسم عشقم جووووووووون بكن لرز شديدي افتاد تو بدنمو ارضا شدم كلي آب از كسم ريخت بيرون.

 

محسن از روم بلند شد و جاشو داد به عادل . عادلم كيرشو در اورده بود و كرد دهنم يه دستشم روي سينم بود . با يه دستم واسه سامان ميماليدمو واسه عادل مخوردم اونام سينه هامو ميماليدن كه حس كردم محسن داره كيرشو ميكشه رو كسم اروم اروم سوراخ كسمو ماليدو كيرشو يهو فشار داد تو وااااااااااااااي جيغ زدم اه كشيدم و اون بيشتر حال كرد دستاشو به رونام گرفته بود تو كسم عقب جلو ميكرد چند لحظه اي كه گذشت سامام با اون چشماي رنگي روشنش يه نگاه بهم كرد و روي تخت خوابيد(هميشه وقتي راه ميرفتم بهم تعارف ميكرد كه جلوتر از اون راه برم اما حس ميكردم كه نگاهش رو كونمه). بهم اشاره كرد كه روش بخوابم . منم به پشت روش نشستم كيرشو گذاشتم رو سوراخ كونمو اروم اروم روش نشستم عادل با انگشت تف ماليد به كونمو و اروم اروم شروع كرد به ماليدن چوچولم واي عالي بود يكم كه با درد و ناله رو كير سامان بالا پايين شدم عادل هلم داد كه بخوابم اومد رومو كيرشو گذاشت رو كسمو شروع كرد به كردن تا حالا اونقدر جيغ نزذه بودمو سكسي كه بخواد هر دو سوراخمو پر كنه نداشتم هم حس خوبي بود هم حس ميكردم دارم جر ميخورم

 

بلند ناله ميكردم از چشمم اشك ميومد و كل صورتمو ريملم سياه كرده بود كه ديدم محسن داره كيرشو ميكشه رو لبام . كيرشو محكم كردم دهنم كه از دردم كم بشه. بعد از چند لحظه بلند شدم با كس نشستم رو كير سامان واي لانصب خيلي بزرگ بود بيخود نبود كونمو داشت جر ميداد اما راحت تر رفت تو كسم . عادل جاشو با محسن عوض كردو محسن اومد پشتم يكم با سينه هام بازي كرد و كيرشو گذاشت تو كونم محكم بغلم كرده بود و تند تند عقب جلو ميكرد. از اونجايي كه عادل و خيلي دوس داشتم كيرشو با لذت تمام ميليسدمو اصلا درد اينكه دارم كس و كون ميدم از يادم رفته بود اب دهنمو ميرختم رو كيرشو با ولع ميليسدم حس كردم كه آبشون داره مياد. با يه حركت محسن منو رو تخت خوابندو كيرشو گذاشت دهنم سامانم كيرشو ميزد تو صورتم. عادل رفت لاي پاهام و كيرشو ميكشيد لاي كونم پاهامو برد بالا و كيرشو كرد تو كونمو شروع كرد به عقب جلو كردن گفت ميخوام آبمو بريزم تو كونت هيچ كاريم نميتوني بكني جوننننننن منم گفتم بريز عشقم بريز محسن كيرشو ميكرد دهنمو در ميوورد كه با يه نفس عميق گفت داره مياد از دهنم درآوردو كشيد روي سينه هام كل آبشو ريخت رو سينه هام پشت هم ميخنديد و نوك سينه هامو ميماليد منم كيرشو با دستم ميماليدم.

 

سامان كيرشو ميكشيد رو لبام گفت دهنتو باز كن كيرشو تا ته گلوم كرده بود تو و عقب جلو ميكرد داشتم خفه ميشدم كه حس كردم گلوم داغ شد و آبشو كامل ريخت دهنم بهم خيلي چسبيد تو چشماش نگاه ميكردمو ميخنديدم و با دست ديگمم كيرشو ميماليدم . عادل كه خيلي داشت حال ميكرد يه چند مين تو كونم عقب جلو كرد كه بالاخره آب اونم اومد و حسابي ناله ميكرد صداشو خيلي دوس داشتم از جام بلند شدمو كيرشو گذاشتم دهنمو كلي براش ليسيدم. خلاصه 4 تايي حسابي حال كرديمو كلي با هم ميخنديديم كلي همو بوسيدم لباي همشونو بوسيدم. كنار هم دراز كشيديمو يه سري حرفا رد و بدل شد از حرقاشون فهميدم كه اونا هم از من خوششون ميومده و منتظر همچنين روزي بودن. خيلي خوش گذشت. تو روزاي ديگه همچين مسئله اي پيش نيومد اما هر از گاهي ازشون لب ميگرفتم. از اون به بعد رابطم باهاشون خيلي دوستانه تر شد و حس بهتري بهشون داشتم …

 

 

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

5 دیدگاه دربارهٔ «من و همكارانم در سفر»

  1. عزیزم خیلی عالی بود
    من هم دانشجوی سال آخر دکتری شیمی هستم.
    افتخار بدید آشنا بشیم..
    ای دی یاهو:
    dynamic136

  2. دختر یا خانم مشهد و شهرستانها در خدمتم /پارتنرزوجهای سکسی هم میشم09395346611

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا