خاطرات شمال محاله یادم بره

سلام دوستان .

این خاطره مربوط به تابستون 91 اسمم پیامه با 3 تا از دوستام اکثرا میشینیم دور هم تو مجتمع دریاکنار نمیدونم اسمش و شنیدید یا نه خودم و دوستام اهل همون منطقه ائیم .تابستونا اونجا خیلی شلوغه .3 یا 4 تا ویلا اجاره میکنیم سالانه بعد خودمون واسش مسافر میگریم تو عید و تابستون .دوشنبه بود 2 -3 روزی تو ویلا تعمیرات داشتیم امین و علی مونده بودن بالا سر کار و من و هانی رفتیم خونه نهارمو خوردمو قرارشد برگشتنی هانی رو بردارم و با هم بریم جامونو با بچه ها عوض کنیم لباسمو پوشیدم وسوار ماشینم شدم اومدم تو شهر که برم هانی رو سوار کنم نرسیده به خونشون دیدم 2 تا دختر هی میان تو خیابون و دست تکون میدن واسه ماشین و میدوئن تو پیاده رو .تو دلم گفتم مرض دارن چرا همچین میکنن؟ رسیدم کنارشون شیشه رو کشیدم پائین گفتم جائی میخواین برین برسونمتون؟ یکی شون گفت آره میخوایم بریم محمود آباد میبری مارو؟گفتم سوار شین میبرمتون…تو دلم گفتم یه خواهری ازتون بگام که دیگه تو خیابون سر به سر مردم نزارید…

 

نشستن صندلی پشت راه افتادم زنگ زدم به هانی گفتم بیا دم در مهمون داریم عجله دارن.پرسید مهمون کیه؟گفتم دوتا خانم با کلاس میخوان برن محمود آباد عجله کن خانما دیرشون میشه. هانی رو سوار کردم یه خوش و بش باهاشون کرد دخترهای خوشگلی بودن قمبل کون یکیشون چشممو گرفته بود.. به امین اس ام اس دادم مهمون داریم مشروب و قلیون و ردیف کن منو هانی با دو تا دختر الان میایم پیشتون… دو دقیقه طول نکشید جواب داد بیاین ویلای خیابون دوازدهم .. اسمشون و پرسیدم مریم و لیلا از قرار داشتن میرفتن خونه یکی از دوستاشون تو محمود آباد و خودشون بچه گرگان بودن ..پرسیدم اهل قلیون هستین؟گفتن هستیم اما ما بچه اینجا نیستیم و نمیدونیم تا محمود آباد چقد راهه میترسیم دیر برسیم،گفتم تا اونجا نیم ساعت راهه خودم میبرمتون اگه حالشو دارین یه قلیون بزنیم و یه کم بخندیم بعد میریم. دیدم مخالف نیستن منم گاز و گرفتم رسیدیم دریاکنار..

دم ویلا که رسیدیم مریم گفت اینجا مال کیه ؟کسی اینجاست؟مگه قرار نیست قلیون بکشیم؟چرا داریم میریم تو ویلا؟ هانی گفت اینجا مال ماس .دو تا از دوستامونم اینجان نگران نباشین امنه همین جا قلیون میکشیم .نترسید ادمای بدی نیستیم به هانی زیر چشمی نگا کردم و یه نیش خندی زدم با سلام و صلوات بردیمشون تو ویلا بچه ها اومدن و خوش اومد گفتن و دست دادن راهنمائیشون کردیم به تراس جلوئی که دقیقا دید به دریا داشت و فضای قشنگ و ارومی داشت جون میداد واسه سکس اونم رو به دریا با یه نسیم عاشقانه….کسشر نگو علی قلیون و چاق کرد دور هم نشستیم و میگفتیم و میخندیدیم ..یه خورده که گذشت و اعتمادشون بیشتر شد ازشون خواستم اینجا راحت باشن ولباساشون و کمتر کنن.. لیلا از خدا خواسته پرید مانتوشو دراورد و روسریشو کشید با یه تیشرت سورمه ای و یه شلوار مشکی نازک و چسبون که درز کسشو میتونستی به راحتی تشخیص بدی اومد نشست رو مبل ومریم با یکم ناز و ادا روسریشو انداخت و دکمه های مانتوشو وا کرد. واقعا خوشگل و خوش هیکل بودن دلم میخواست تنهائی جفتشونو بکنم…

 

پرسیدم مشروب میخورین؟گفتن امشب مهمونی داریم جشن تولد دوستمونه کادو هم نگرفتیم صد در صد اونجا مشروب سرو میشه الان اگه بخوریم ضایعه تابلو میشیم . اصرار کردم کمتر بخورین دور هم خوش بگذرونیم .به هانی اشاره زدم بره بیاره.منم تو این فاصله پا شدم اومدم نشستم کنار لیلا زود پسرخاله شدم و دستمو گذاشتم رو دوشش و بلند گفتم خوب دیگه چه خبر؟؟؟؟ امین و علی بلند خندیدن این به اون اشاره میزد و میخندیدن…منظورشون این بود دختره رو گائیده بدونیم وقتی من کنارش نشستم .خودم خندم گرفته بود لیلا خودشو جا به جا کرد و چسبوند به دسته مبل منم زرتی کونمو چسبوندم به کونش..کون نگو بگو هلو چه نرم بود کونم که به کونش خورد شق کردم محکم تنمو چسبوندم بهش دیدم چیزی نمیگه امین هم اومد کنار مریم نشست .دستشو گذاشت روی رون پای مریم یه چن دقیقه گذشت هانی اومد وقتی دید من لیلا رو بغل زدم نزدیک بود از خنده استکان هارو بریزه اقا جاتون خالی دور هم دو پیک مشروب زدیم صورت مریم گل انداخته بود گرم که شدن به هانی اشاره میزدم واسشون بریز ..هانی هم واسه ما کمتر میریخت واسه اونا بیشتر..نفهمیدم چن پیک خوردن فقط یه لحظه به خودم اومدم دیدم حالشششششووون خرراااابه. حالا دیگه وقت عملیات بود. دستمو میکشیدم رو رون پاش و نوازشش میکردم .کیرم از شلوارم میخواس فرار کنه. با زبونم کنار گوششو لیس میزدم گردنشو خیس کرده بودم دستمو بردم رو کسش از رو شلوار نازکش قلمبه بودن کسش کاملا حس میشد .دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم صداش در اومد . خنده دار بود وقتی یه لحظه چشمم خورد به هانی و امین و علی که مث 3 تا کفتار زبونشون و انداخته بودن بیرون به مریم نگا میکردن و قصد حمله داشتن .اصلا خنده هام تموم نمیشد تصور کنین یه لحظه این صحنه رو.تصور کنین دیگه…

 

دست لیلا رو گرفتم بردمش تو اتاق خواب رو شکم خوابوندمش نشستم رو لمبر باسنش از گردن شروع کردم قلنجشو گرفتم زیر دستم داشت زندگی میکرد تو عمرش کسی اینجوری بهش حال نداده بود کیرم داشت از حال میرفت ،لباساشو یکی یکی در اوردم .وای که چه هیکل نازی چه تن سفید و چه کون نرمی ،تنش خیلی نرم بود . انقدر باهاش ور رفتم که داشت از حال میرفت زبونم و کرده بودم تو سوراخ کسش با دستم سینه هاشو میمالوندم فقط صدا میزد بزار توش جرم بده دارم میمیرم. لباسمو در اوردم کیرمو دادم دستش بهش گفتم فرمونو بگیر فقط تند نرو گواهی نامه نداری .یه جوری کیرمو میخورد فکر میکردم میخواد بکنتش و با خودش ببره محمواباد کادو بده به دوستش..دیدم ول نمیکنه با دوتا دستم سر لیلا رو گرفتم کیرمو تا ته کردم تو دهنش .اوق زد نزدیک بود بالا بیاره..خودم ترسیده بودم. خوابوندمش به پشتش کیرمو میمالوندم رو کسش و سینه هاش و چنگ میزدم واسه اطمینان ازش پرسیدم دختر که نیستی با سر جوا داد هستم. گفتم آخخخخخخ.کیرم تو شانس ما بیاد یه ساعت داریم نقشه الگوریتم میکشیم واس خودمون.گفتم چه خاکی تو سر خودم کنم لیلا ؟ دارم میمیرم گفت از پشت میدم بهت فقط صب کن برم دستشوئی و بیام .اقا چشمت روز بد نبینه لیلا که از اتاق رفت بیرون دم در خشکش زد گفتم تو حالت ایستاده سکته کرده…

 

نه .ای کاش سکته میکرد در اتاق که باز میشد تو حال معلوم بود نگو اون سه تا کفتار مریم بدبخت و اوردن رو مبل حال هانی زیر خوابیده کیرش تو کس مریمه امین کیرش تو دهن مریمه..خنده دار اونجا بود علی داشت رو به دریا واس خودش جق میزد.من این صحنه رو دیدم خشکم زد گفتم آخ زدن پرده دختره رو پاره کردن همشون هم مستن هیچی حالیشون نیس منم الان اگه برم جلو بخوام جلوشونو بگیرم منم میکنن. از لیلا پرسیدم مریم دختر بود یا زن….خداوند مهربان یاری کرد و گفت پرده نداشت.یه نفس راحت کشیدم لیلا رو فرستادم دستشوئی فقط مات علی شدم که رو به دریا واسه چی و با حس چی دقیقا داره جق میزنه؟ لیلا اومد رفتیم تو اتاق دوباره شروع کردم کس لیسی .همه جاشو لیسیدم .بی شرف رفته بود خودشو تخلیه کرده بود که یهو نرینه. کیرمو رو کسش میکشیدم دوباره دیوونه شده بود خوابوندمش رو شکم یه بالش گذاشتم زیر شکمش کونش قمبل شده بود کیرمو خیس کردم و یه تف انداختم دم سوراخش اروم فشار دادم دیدم داره از زیر دستم در میره خودموانداختم روش پاهامو قلاب کردم لای پاهاش فشارمو بیشتر کردم یواش یواش کلاهک کیرم رفت تو..

.

یه چند ثانیه تو همون حالت موندم اروم اروم فشارمو بیشتر کردم کیرم که میرفت تو من ازش لب میگرفتم تا نصف که رفت لبشو گاز گرفتمو یهو همشو انداختم تو .میخواس جیغ بزنه من لبشو گاز میگرفتم تندش کردم تلمبه میزدم دیگه اروم شده بود لحظات نابی بود هی کیرمو در میاوردم و تا ته فشار میدادم توش اونم هی تکون شدیدی میخورد .خیلی لذت داره وقتی کون تمیز و نرم میکنی کیرتو در میاری و دوباره تا ته فشار میدی روح ادم شاد میشه.زیاد نتونستم طولانیش کنم یه چن دقیقه ای با شهوت تلمبه میزدم و به کونش چنگ مینداختم جای انگشتام رو سفیدی کونش میموند. بلندش کردم خودم زیرش خوابیدم بهم پشت کرد و نشست رو کیرم خودش با دست کیرمو گذاشت تو شروع کرد تکون خوردن ..وقتی تا ته فشار میداد و کونش کاملا رو کیرم چفت میشد انگار دنیا رو بهم داده بودن.خیلی حال داد ابم داشت میومد بلندش کردم اوردمش لبه تخت دو زانو بهم پشت کرد منم وایسادم پشتش یه آن کیرمو تا ته کردم تو کونش کمرشو دو دستی گرفتم فشار میدادم به خودم صداش در اومده بود چن تا تلمبه زدم کیرمو کشیدم بیرون ابم با فشار ریختم دم سوراخ کس و کونش .

 

ابمو با کیرم کاملا میکشیدم رو باسنش .خیلی خوشش اومده بود یه چن دقیقه ای دراز کشیدم روش .پاشدیم اومدیم بیرون دیدیم هانی تنها رو مبل نشسته با تخماش بازی میکنه علی کیرش تو دهن مریمه امین داره کسش و میکنه لیلا رفت دستشوئی و منم خودمو تمیز کردم کارشون که تموم شد مریم نمیتونست راه بره از کمر درد واقعا اون روز همه چی خنده دار بود جاتون خالی بود خلاصه لباسمونو پوشیدیم ومن و امین دخترا رو رسوندیم محموداباد یه مقدار پول هم بهشون دادم یه کادو بهتر بخرن. شمارشونو گرفتیم بعد از این ماجرا 2 بار دیگه سکس گروهی داشتیم که جای همتون خالی بود..

 

 

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

9 دیدگاه دربارهٔ «خاطرات شمال محاله یادم بره»

  1. داستانت ک جالب بود…ولی ادبیات حرف زدنت خیلی جالب تر بود!!!!!!

  2. سلام یه خانوم یا دختر برا دوستی وسکس میخوام اینم شمارمه 09390592634

  3. سلام پوریا ۲۲تهران دنبال خانوم هستم هرکاری ک بگه براش تو سکس میکنم 09396295455

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا