خودم زنمو بگا دادم

سلام

اسم من آرش هستش و 27 سال سن دارم. تو یه شرکت مهندسی ساختمان کار میکنم. 4 سال هست که ازدواج کردم ، البته 2 سالش رو تو عقد بودیم. اسم خانمم مهتاب هست و 25 سالشه. اون هم تو یه شرکت طراحی دکوراسیون داخلی کار میکنه. از مهتاب بگم براتون که صورت گرد و سفیدی داره. لب هاش انگار پروتز شده (که البته نشده) و دماغش رو هم زمانی که دبیرستانی بوده عمل کرده. قدش حدودا 170 هستش و سایز سینه هاش 75. باسن گرد و برجسته و رونای پر داره. بدنش هم کلا بدون مو هستش ، البته دور کسش یه مقدار داشت که چند سال پیش اونا رو هم لیزر کرد. من با مهتاب تو دانشگاه آشنا شدم. ما هردو همشهری بودیم و تو یه شهر دیگه درس می خوندیم. من عمران میخوندم و مهتاب 4 ترم از من پایین تر بود و معماری میخوند. از همون ترم اول با توجه به اینکه تیپ و قیافم خوب بود تونستم مخش رو بزنم ( البته الان که 7 سال گذشته جلوی سرم کم مو شده و شکم در آوردم و کلا از اون تیپ اومدم بیرون) خلاصه 2 سال باهاش دوست بودم و بعدم رفتم خواستگاریش و عقد کردیم.

 

تو دوران عقد سکسمون فقط در حد خوردن و اینا بود. چون از جلو میگفت نمیشه و باید تا ازدواج صبر کرد. از عقب هم من دوست نداشتم و فکر میکردم اون هم مخالفه واسه همین اصلا حرفش رو پیش نکشیدم. گذشت تا اینکه ما ازدواج کردیم و سکسمون بالاخره حالت کامل گرفت. ولی هیچوقت سراغ کونش نرفتم. تا اینکه حدودا یک سال قبل که نزدیک به 15 ماه از ازدواجمون میگذشت ، همکارم تو شرکت که دوستم هم هست و دفترمون تو شرکت هم مشترکه بحثی رو پیش کشید. اسم این دوستم سعید هست و مجرده. سر ناهار بودیم ( ناهار رو تو شرکت پشت همون میز کارمون میخوریم) که سعید بدون مقدمه گفت : آرش از کجا میدونستی خانمت قبل از تو با کسی سکس نداشته که باهاش ازدواج کردی؟ یکم از سوالش ناراحت شدم ، چون باهم صمیمی بودیم و مثلا حتی راجبه کون و سینه ی دخترای توی خیابون هم حرف میزدیم ولی هیچوقت نشده بود اینطوری راجع به خانمم حرف بزنه.

 

خلاصه با اینکه بهم برخورد ولی جوابش رو دادم و گفتم: خب پرده داره دیگه اینم شد سوال؟ اگه به طرفت مطمئن نیستی میتونی قبل عقد ازش بخوای بره دکتر و گواهی پردش رو بگیره. گفت: نه بابا اینکه نمیشه خیلی تابلوئه بگی برو پردت رو ببینن! گفتم پس باید اعتماد کنی و واستی تا بعد ازدواج تکلیفش معلوم بشه. گفت: خب حالا کس پرده داره ، کون چی؟ گفتم : نمیدونم من زیاد روی اون فکر نکردم. سریع با سیستمش فیلتر شکن رو آتیش کرد به قول خودش و رفت تو چند تا سایت و گفت: بیا اینارو ببین ، دیروز چیزای جالبی پیدا کردم. نگاه کن اگه طرف زیاد کون داده باشه پوست دور کونش دیگه اینجوری چروک نیست و اینجوری صاف میشه ( همینجوری عکسای اون سایت روهم بهم نشون میداد) یا مثلا گوشت اضافه اینجوری از کونش میزنه بیرون. ناخودآگاه ذهنم رفت سمت کون مهتاب. ولی هرچی فکرکردم شکل سوراخش نیومد تو ذهنم. خلاصه بحث ما تموم شد تا اینکه شب موقع سکس و وقتی مهتاب داگ استایل بود و داشتم کسش رو میخوردم یاد حرفای سعید افتادم و لای کون مهتاب رو باز کردم. گوشت اضافه نداشت اما پوست دورش چروک نبود! یه ذره شک کردم ، واسه همین انگشتم رو خیس کردم و فرو کردم تو کونش! خیلی راحت رفت تو! یکدفه مهتاب از جاش پرید و گفت چیکار میکنی؟؟؟ گفتم هیچی فکر کردم خوشت میاد و خلاصه یه جوری جمش کردم. دیگه تا چند روز ذهنم رفته بود سر اینکه مهتاب قبلا کون داده اونم زیاد! تو همین روزا هم بود که گند کارای سعید تو شرکت در اومده بود و رئیس شرکت به رابطه بین سعید و یکی از منشیای شرکت پی برده بود و بلافاصله با جفتشون تسویه حساب کرد و بیرونشون کرد.

 

یه روز بعد از ظهر رفتم دیدن سعید که ببینم با بیکاری چیکار میکنه که موقعی که نشسته بودم و باهاش میحرفیدم یکدفه تصمیم گرفتم موضوع مهتاب رو بهش بگم. وقتی واسش قضیه رو تعریف کردم یکم تعجب کرد که همچین چیزی رو بهش گفتم ، بعد پرسید: خب حالا میخوای چیکار کنی؟ گفتم : باید سر از کارش در بیارم ، اول میخوام مطمئن بشم الان کاری میکنه یا نه و بعد بفهمم تو چه دوره ای کون میداده. سعید گفت: خب بهتره اول مطمئن بشیم که واقعا میداده! من یه دکتر زنان آشنا دارم که هروقت با دوست دخترام به مشکل میخورم میبرمشون پیش اون. بیا با یه بهانه ای زنت رو ببر اونجا. خلاصه فرداش رفتیم مطب دکتر و باهاش هماهنگ کردیم ، دکتر گفت مشکلی نیست ، خانمت رو راضی کن ، من جوری معاینش میکنم که شک نکنه. حدود یه هفته رفتم رو مخ مهتاب که کست بو میده و من دیگه نمیتونم بخورم واست. خلاصه باهر کلکی بود قرار شد ببرمش دکتر. با خود دکتر هم هماهنگ کردم و یه روز مهتاب رو بردم پیشش. وقتی از مطب بر میگشتیم از مهتاب پرسیدم چی شد؟ گفت هیچی دکتر یکم کس و کونم رو معاینه کرد و گفت مشکل خاصی نیست و یکم دارو داد بخورم. فردا صبحش از شرکت مرخصی گرفتم و رفتم مطب دکتر و با دکتر حرف زدم. دکتر گفت خانمت از مدت ها قبل شاید 7-8 سال قبل سکس مقعدی داشته و هنوز هم داره! باورم نمیشد آخه مهتاب که چیزی تو زندگی و سکسش کم نداشت. با سعید حرفیدم و به این نتیجه رسیدیم که یه جوری باید مچش رو گرفت و بعد دهنش رو سرویس کرد. به پیشنهاد خودم چندتا دوربین مدار بسته خریدم و با کمک سعید تو تمام اتاق های خونه و هال و آشپزخونه ، داخل کانال کولر جاسازی کردیم.

 

سیمش رو هم از تو شبکه کولر رد کردیم و بالای پشتمون به یه سیستم وصل کردیم و سیستم رو تو جعبه ی محافظ روی پشت بوم گذاشتیم. خب خونمون ویلایی بود و احتمالش کم بود کسی بره رو پشت بوم ما. اما بازم واسه احتیاط سیستم رو توی یه جعبه فلزی گذاشتم و درش رو قفل کردم. صبح ها که جفتمون شرکت بودیم. اما بعد از ظهرها خانمم میومد خونه و من میرفتم سر ساختمونا واسه سرکشی. اگه قرار بود اتفاقی بیفته احتمالا بعد از ظهر میفتاد یا صبح ها مثلا مهتاب مرخصی بگیره یکی رو بیاره خونه. واسه همین سیستم رو تنظیم کرده بودیم که از 8 صبح تا 7 شب خودکار شروع کنه به فیلم گرفتن. خب منکه فرصت نداشتم و وظیفه ی دیدن فیلم هارو به عهده ی سعید گذاشته بودم. اون هر روز صبح که کسی خونه نبود میومد ومیرفت رو پشت بوم و فایل های ضبط شده روزای قبل رو میریخت روی لپ تاپش و میبرد خونه و نگاشون میکرد و در عوض این کار ازم پول میگرفت! حدود یک هفته از نصب دوربین ها میگذشت ولی خبر خاصی نشده بود ، واسه همین با سعید نقشه کشیدم که من برم خونه سعید و به خانمم بگم میرم ماموریت. اینجوری مهتاب فرصت میکرد کارش رو بکنه. همین نقشه رو پیاده کردیم. روز سوم بود که سعید از کپی کردن فیلما اومد و نشستیم به نگاه کردن فیلمای روز دوم ماموریت من. دوربین ها رو هم واسه فیلم برداری توی تمام 24 ساعت تنظیم کرده بودیم. مهتاب ساعت نزدیک 2 رسید خونه و ناهار خورد و بعد رفت حمام و حاضر شد و حدودای ساعت های 4 رفت بیرون. میدونستم که رفته خونه مامانش ، دیروز زنگ زده بود و گفته بود. فیلمو رد کردیم جلو که حدودای ساعت 11 مهتاب از خونه مامانش برگشت و لباساش و عوض کرد و مسواک زد. بعدم رفت سمت کمد توی اتاق خواب و بعد از کلی زیر و رو کردن وسایل یه جعبه از تو کمد در آورد.

 

جالب بود! تا حالا اون جعبه رو ندیده بودم. از داخل جعبه یه چیزی تو مایه های کیر درآورد. من و سعید داشتیم از تعجب شاخ در میاوردیم! اون دیگه چی بود؟ کیر مصنوعی نبود چون قبلا تو فیلمای سکسی کیر مصنوعی رو دیده بودم. بیشتر شبیه یه لوله ی دراز بود که روش کاندوم کشیده بودند. بعدا که اون جعبه رو پیدا کردم و اون وسیله رو دیدم فهمیدم چی بود! توی یه کاندوم چسب آکواریوم ریخته بود و چسب خشک شده بود و شده بود کیر مصنوعی! زن خلاقی داشتم!!! خلاصه اون شب مهتاب حسابی خودشو با اون کیر از کوس و کون گایید و چند بار ارضا شد و منم اصلا حواسم به این نبود که سعید نباید فیلمو ببینه و کلا هنگ بودم. این چه کاری بود مهتاب کرده؟ خب اگه دوست داشته کون بده چرا به خودم نمی گفته!؟ ولی از یه طرف هم خوشحال بودم که مهتاب بهم خیانت نکرده و فقط از قبل ازدواج با خودش حال میکرده! بعد از تموم شدن فیلم تقریبا حرف خاصی به سعید نزدم و توی چند روز بعدی که خونش بودم دیگه در مورد فیلم حرفی زده نشد. فقط در حد اینکه سعید گفت خب دیگه داستان مشخص شد و فهمیدی قضیه چیه! منم گفتم: آره دیگه حالا یه روز خبرت میکنم بیای کمکم کنی دوربینارو جمع کنیم. بعد تموم شدن ماموریتم(!) برگشتم خونه و دیگه فرصت نشد دوربینارو جمع کنم. فقط ضبط رو دیگه قطع کرده بودم. چیزی هم به روی مهتاب نیاوردم.

 

یه شب بعد حدود یه هفته به فکرم رسید از سکسم با مهتاب فیلم بگیرم و بعدا ببینم چجوریه! همینجوری واسه سرگرمی! خلاصه بعدازظهر رفتم بالا و ضبط رو روی 10 شب تنظیم کردم و اومدم پایین. اونشب سکس که کردیم بعد دیگه خوابمون برد و فردا هم تو شرکت حسابی سرم شلوغ بود و کلا داستان فیلم برداری یادم رفت. فردای اون روز خبر رسید که مامان مهتاب مریض شده و بردنش بیمارستان و دختراش که با زنم 4 نفر میشدن نوبتی شبا میرفتن بیمارستان پیشش. مهتاب تو این روزا حسابی کلافه شده و بود و بهم ریخته بود. منم فکر میکردم بخاطره مادرشه که انقدر ناراحته. دو روز سکس نکردیم و شب سوم هم که نوبت مهتاب بود شب پیش مامانش بخوابه. منم اونشب حشرم زده بود بالا و دیگه داشتم از شق درد میمردم که یکدفه یاد فیلم افتادم! گفتم برم فیلمو بیارم و حداقل خودم یه حالی به کیرم بدم. نصف شب با چراغ قوه رفتم رو پشت بوم. حافظه سیستم پر شده بود و حدودا سه روز کامل رو فیلم برداری کرده بود. حافظه رو جدا کردم و اومدم پایین. وصلش کردم به لپ تاپم و شروع کردم به نگاه کردن فیلما.سیستم دوربین ها ، فیلم هارو توی فایل های دو ساعتی ذخیره می کنه. داشتم دنبال فایل سکسمون میگشتم که به یک فایلی رسیدم که سعید نشسته بود روی مبل توی حال و داشت چایی میخورد!!!! حسابی تعجب کرده بودم! سعید تو خونه من چیکار میکرد؟ چرا مهتاب بهم نگفته بود که سعید اومده! زدم فایل قبلی. حدودای ساعت 3 فردای اون شبی که من از سکسمون فیلم گرفته بودم بود. مهتاب داشت ظرف میشست که سعید زنگ زد.مهتاب از آیفون دید که سعیده و جواب داد و گفت که آرش نیست. ولی بعد از چند لحظه در رو واسه سعید باز کرد.

 

بعدشم چادر سرش کرد و اومد دم در هال. زیر چادر یه شرت لی کوتاه داشت که نصف کونش زده بود بیرون و یه تاپ بندی. ولی چادر رو حسابی محکم چسبیده بود که جاییش دیده نشه. سعید اومد دم در و البته دوربین حال در ورودی رو نمیگرفت و فقط صداشون میومد:  سلام مهتاب خانم خوبید؟  سلام سعید آقا ، پشت آیفون که گفتم آرش نیست سر کاره. کاری دارید؟  با آرش کاری ندارم میخوام با خودتون صحبت کنم.  چرا چیزی شده؟  نه چیز خاصی نیست ، میشه بیام تو؟  بله بفرمایید. سعید اومد تو و دستش کیف لپتاپش بود. اومد و روی مبل دقیقا رو به روی دوربین نشست و کیفش رو گذاشت کنارش.

 

بفرمایید… چایی میل دارین یا قهوه؟  چایی لطفا. ممنون مهتاب رفت تو آشپزخونه تا واسه سعید چایی درست کنه. تو آشپزخونه چون سعید نمیدیدش یه نگاهی به سر و وضع خودش انداخت ، فکر کنم میخواست بفهمه که چادرش نازک نباشه که سعید بدنش رو ببینه. بدی این سیستم دوربین مدار بسته این بود که صفحه رو به 4 قسمت تقسیم میکنه و تو هر قسمت یه دوربین رو نشون میده و تصویرهای توش یکم کوچیکه و بعضی وقتا معلوم نمیشد چه خبره! شبکه کولر هم که نمیزاشت بعضی قسمت ها توی فیلم بیفته. اما همزمان سعید لپ تاپش رو در آورد و گذاشت رو میز عسلی جلوی مبل و روشنش کرد! اینجا بود که دو دستی زدم تو سرم! فیلم خودارضایی مهتاب رو از روی لپ تاپ سعید پاک کردم اما اون هنوز روی هارد اکسترنال خودش فیلم رو داشت! تموم بدنم داشت میلرزید. نمی دونستم که کثافت قصد چه کاری رو داره! امیدوارم بودم اتفاقی نیفته اما از یه طرف هم خوشحال بودم که اتفاقی دوربین ها روشن بوده و اگر سعید کاری می کرد با این فیلما کونشو پاره می کردم. مهتاب چایی رو آورد و دیگه تعارف نکرد جلو سعید ، چون نمی تونست جلوش خم بشه و چادرش باز میشد. مهتاب رفت روبروی سعید روی مبل نشست و گفت :  بفرمایید سعید آقا چی میخواستین بگین  چیزی که نمی خوام بگم ، میخوام یه چیزی نشونت بدم  چی؟  شما بیا اینجا بشین تا ببینی چی آوردم واست سعید روی مبل دونفره نشسته بود اما اگر مهتاب می خواست بره کنارش بشینه باید میچسبید بهش واسه همین گفت:  خب بچرخونین لپ تاپ رو همینجوری میبینم دیگه  نه اینجوری نمیشه ، بیا بشین بدو که باید برم بالاخره مهتاب دید این ول کن نیست ، رفت و کنارش نشست. از اونطرف هم مهتاب کتری رو خاموش نکرده بود و صدای سوتش از دوربین آشپزخونه ضبط میشد و میفتاد روی صدای اینا توی دوربین هال و حسابی اعصاب من رو بهم ریخته بود. مهتاب: خب میگفتین  الان میارم واستون. راستی امروز چقدر خوشگل شدی  بیارین دیگه زودتر میخوام برم بیرون (با اخم)  باشه ، چیزی که میخواستم بهت نشون بدم اینه یکدفه مهتاب خشکش زد! بعد از حدود 30 ثانیه و در حالی که صداش ودست و پاش به وضوح میلرزید گفت:  چجوری این رو ضبط کردی؟  توی اتاق خوابتون دوربین کار گذاشتم. بجز این فیلم کلی فیلم از سکس با آرش ازت دارم (داشت گه اضافه میخورد بچه کونی ، شبا دوربینا خاموش بود)  پاکش کنین لطفا. خواهش میکنم  در عوض؟ میدونید اگه آرش بفهمه چقدر عصبانی میشه؟ میدونی اگه این فیلم رو بزارم تو اینترنت چند بار دانلود میشه؟ مردم عاشقش میشن خانم مهندس

 

از اینجا به بعد مهتاب داشت گریه می کرد:  از جون من چی می خوای؟ خواهش میکنم دست از سر من بردار. جون هرکی دوست داری  باشه ولی خرج داره خوشگل خانم. چیز زیادی هم نیست. فقط اینکه این چادرو از سرت برداری و بزاری یه بوس خوشگل بکنم ازت ( همزمان چادر رو از سر مهتاب برداشت ، ولی هنوز روی پاهای مهتاب چادر افتاده بود ، مهتاب هم فقط اشک میریخت و تکون نمیخورد)  آفرین دختر خوب ، اگه به حرفام گوش بدی فیلمو واسه همیشه پاک میکنم. سعید سر مهتاب رو چرخوند سمت خودش و شروع کرد به خوردن لباش. مهتاب سعی می کرد مقاومت کنه. اما همه ی سعیش رو نمی کرد. انگار امیدوار بود با این کار بتونه سعیدو راضی کنه که فیلم رو پاک کنه. سعید شروع کرد همزمان با لب گرفتن سینه های مهتاب رو میمالید. اونم با دستاش هی دستای سعید رو پس میزد. سعید خیلی سریع چادر رو کامل از روی مهتاب برداشت و حالا رونای لخت و گوشتی مهتاب جلوی سعید بود. سعید سینه ی چپ مهتاب رو از توی تاپش در آورد و شروع کرد به مالیدنش. مهتاب سوتین نبسته بود. کلا هیچوقت تو خونه سوتین نمیبنده.

 

وقتی سعید سینه مهتاب رو در آورد یکدفه مهتاب شروع کرد به دست و پا زدن و سعی داشت از دست سعید در بره. اما اون خیلی زود پاهاش رو انداخت روی پاهای مهتاب و اون رو گیر انداخت. مهتاب سعی می کرد سینش رو برگردونه داخل لباسش. هرچند با اون سینه های سایز 75 و تاپ تنگ ، تو و بیرونش فرقی نداشت. اما سعید نمیزاشت. نتیجه این درگیری هم چیزی نبود جز جر خوردن تاپ مهتاب و بیرون افتادن جفت سینه های مهتاب. نوک سینه های زنم برجسته و قهوه ایه. سعید حسابی با این صحنه حال کرد و چنگ انداخت و بقیه تاپو با زور زیاد جر داد و بالا تنه مهتاب رو لخت کرد. مهتاب که حسابی بهش فشار اومده بود بلند گریه میکرد و جیغ میزد و فحش میداد. سعید هم سعی می کرد از مهتاب لب بگیره. مهتاب انقدر تقلا کرد که آخرش سعید یه سیلی محکم خوابوند تو گوش مهتاب. بی شرف انقدر محکم زد که مهتاب تقریبا از هوش رفت و سرش به بقل میفتاد. بعد که مقاومت مهتاب از بین رفت سعید شروع کرد به خوردن و چنگ زدن سینه های مهتاب. وحشی یه جوری میخورد که انگار تا حالا سینه ندیده. بعد مهتاب رو خوابوند روی مبل و شرت لی اون رو در آورد. مهتاب بی حال افتاده بود رو مبل و هیچ مقاومتی نمی کرد. بعد سعید خودش لخت شد و کیرشو در آورد. باورم نمی شد ، شاید دو برابر کیر من بود! کس کش هم کلفت بود و هم دراز. مهتاب که کیرشو دید دوباره شروع کرد به حرف زدن. اما این بار خیلی آروم… میگفت: نه تو رو خدا ولم کن. کیرت کلفته جون هرکی دوست داری نکن سعید هم میگفت: خفه شو جنده. یه کلمه دیگه زر بزنی دوباره میزنم تو گوشت که این دفه نتونی هیچی بگی.

 

بعدم رفت بالا سر مهتاب و کیرشو کرد تو دهن مهتاب. دهن مهتاب داشت جر میخورد و یکسره اوق میزد. وقتی کیرشو در میاورد مهتاب نفس نفس میزد و آب از دهنش می ریخت بیرون و سعید دوباره کیرشو تا ته میکرد تو حلقش. بعد اینکه حسابی دهن مهتاب رو گایید ، رفت بین پاهاش و یکدفه کیرشو تا ته کرد تو کسش. مهتاب دیگه تقریبا بیهوش بود و تکون نمی خورد. حدود 10 دقیقه داشت با شدت تمام تو کس مهتاب تلنبه میزد و صدای خوردن تخماش به کون مهتاب همه اتاق رو پر کرده بود. تا اینکه بالاخره ارضا شد و آبشو خالی کرد تو کسش. بعدم کیرشو کشید بیرون شلوارشو پوشید ولی پیراهنشو تنش نکرد. سیگارشو در آورد از تو جیب پیراهنشو رفت تو حیاط که احتمالا سیگار بکشه. مهتاب هم بیحال روی مبل بود و یه دست و یه پاش از لبه ی مبل آویزون بود. کسش هنوز باز بود و آب سعید ازش میومد بیرون. بعد از حدود 20 دقیقه تازه مهتاب چشماش رو باز کرده بود داشت سعی می کرد بلند بشه که یکدفه در باز شد و سعید با یه یارو دیگه اومدن تو. قبل از اینکه مهتاب بتونه کاری کنه دو نفره ریختن سرش و دوباره شروع کردن به گاییدنش. نفر دوم رو من نمیشناختم ولی سعید رضا صداش میزد و کیرش دست کمی از کیر سعید نداشت.

 

دونفری داشتن ترتیب زنم رو میدادن و اونم نمیتونست کاری کنه. نوبتی یکی تو دهنش تلنبه میزد و یکی هم تو کسش یا تو کونش. آخر سر هم سعید رفت زیر و مهتاب رو آورد رو خودش و کرد تو کسش بعدم رضا از پشت کرد تو کونش و زن بیچاره منو حسابی گاییدن. بعدم دوباره جفتشون آبشون رو توی کس مهتاب خالی کردن و لباساشون رو جمع کردن و رفتن. بعد حدود یک ساعت مهتاب بلند شده بود و خونه رو مرتب کرد و رفت حمام. و وقتی از حمام برگشت منم رسیدم خونه. فیلم رو زدم جلو و دیدم فردای اونروز هم سعید و رضا به زور وارد خونه شدن و دوباره ترتیب مهتاب رو به همون شدت دادن! ولی روز بعدش دیگه مهتاب از سر کار به خونه برنگشت و به منم خبر داده بود که میرم خونه مامانم رو مرتب کنم. حالا من موندم و فیلم گاییده شدن زنم …

 
پایان

نوشته:‌ G4

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

7 دیدگاه دربارهٔ «خودم زنمو بگا دادم»

    1. نفر سومتون میشم ۲۸سالمه از ارومیه

      سلام اگه میخوای بیا تل Hi23333

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا