گل تن

با سلام
من حامد هستم و پانزده سال پيش وقتي بيست سالم بود اين اتفاق برام افتاد
اون موقع تعميرکار يه شرکت خدماتي بودم که با شرکت سام سرويس قرارداد
داشت و کارهاي خدماتي براي لوازم خانگي و الکترونيکي انجام مي داد .
در اون زمان من با اينکه از نظر سني و جسمي به رشد خوبي رسيده بودم
ولي از نظر اجتماعي برخورد چنداني با اجتماع نداشتم و رفتاري محجوب
و منزوي از خودم بروز ميدادم اصلا جوان چشم وگوش بسته اي بودم
نه بخاطر رشد عقلي بلکه بخاطر نوع خانواده و تربيتي که خانواده و بيشتر
مادرم در اون نقش داشت اين حالت بودم .
از اين صحبتها بگذريم … يه روز حاج علي خدابيامرز که مدير شرکت بود
و پيرمرد جا افتاده سختگير و البته مقيد مذهبي و دلسوز هم بود بهم گفت حامد
اين آدرسها رو بگير و برو
( يک تعميرات و يک سرويس و دوتا نصب بود)
چون نصب راحت و کم زمان هست اول اونها رو و بعد سرويس را رفتم و
پيش ازظهر شده بود ديگه که رفتم واسه تعمير .. تعمير آدرسش دور بود يک
ماشين لباسشويي مدل جديد بود که مشتري به نام شهير اعلام خرابي کرده بود
آدرسش بالاي شهر بود و يه خونه باغ نسبتا بزرگ ، تو اون منطقه خونه باغ
بزرگ زياد بود .
رسيدم در خونه مشتري روي زنگ نوشته بود شهير خوشحال شدم که درست
اومدم زنگ را فشار دادم و منتظر موندم ولي خبري از صاحب خونه يا کسي
که در را بروي من باز کنه نشد .
باز هم زنگ را فشار دادم ولي زياد منتظر نموندم اومدم برگردم که يه باره در
باز شد و من با کيف ابزار وارد شدم جلو در يه کريدور بزرگ بود که بيشتر
مثل پارکينگ موقت خودرو ازش استفاده ميشد .
يه زن کامل حدود چهل ساله اومد جلو و راهنماييم کرد خونه طول زيادي داشت
و بعد از کوريدور وارد حياط باغ ميشد و از زير درختاي انگور که به داربست
کشيده بودن و سايه خيلي زيبا و البته خنکي درست کرده بود .
جونم در اومد تا به ساختمان رسيديم (کيفم سنگين بود).
وارد شديم و اون زن غيبش زد و يه خانم جوان و زيبا با لباس شيک و باز ديدم
از من پرسيد :
اسمت چيه چقدر کارت طول ميکشه .
بهش گفتم :
بستگي به خرابي وسيله داره و حامد هستم ميتونم اسم شما را بدونم ؟
گفت :
گل تن هستم و اين لباسشويي هست که خرابه .
من رفتم جلو و ديدم ماشين پر هستش و چراغ هشدار داره مرتب چشمک ميزنه
از گل تن پرسيدم کي اين حالت شده ؟
گل تن گفت :
نميدونم اگه اهميت داره تا بپرسم .
گفتم :
نه مهم نيست ولي کمي عقب بايست خيس نشي .
بعد از برق کشيدم و دستي بدون پمپ با شير تخليه آب را خارج کردم ، سنسور
در را از کار انداختم و در را باز کردم .
سرم را چرخوندم ديدم کسي نيست ، صدا کردم ” گل تن خانم ! ” ” گل تن خانم ! ”
صدام توي خونه پيچيد .
اومد گفت :
چيه خونه را روي سرت گزاشتي … دهنم از تعجب باز مونده بود و خيلي ميخواستم
سرم را برگردونم يا چشمام را ببندم يا حد اقل فکم را که باز مونده بود ببندم ولي
نميتونستم گل تن لباسش را عوض کرده بود و يه ست ليمويي سکسي پوشيده بود
و يک سيني آبميوه دستش بود و اومد !
گل تن گفت :
حامد بفرماييد آبميوه … و نشست تو آشپزخونه روي صندلي پشت ميز .
از جام نميتونستم تکون بخورم صحنه براي من خيلي شک آور بود و بحت و حيرت
قدرت عمل را از من گرفته بود چشمام جايي را نميديد جز بدن گل تن و بويي جز
بوي گل تن را حس نمي کردم .
گل تن گفت :
چيه چرا خشکت زده دهنت چرا باز مونده !
تازه بخودم اومدم خودمو جموجور کردم يه آب به صورتم زدم و اومدم نشستم رو
صندلي روبروي گل تن و چشم ازش نميتونستم بردارم خيلي زيبا بود ، بدون آرايش
با اون پوست سفيد و لباي برجسته و سينه هاي برجسته چشماي خمار و دستايي که
سيني را تا اينطرف ميز رسونده بود دستام رو گزاشتم روي دستاش و معني لطافت
را درک کردم خيلي ناز بود در کلمات نميشه زيبايي اين انسان را وصف کرد .
بهش گفتم :
گل تن قلبم تو دهنمه ، باورم نميشه خدا مخلوقي به اين زيبايي هم داشته باشه چه
دستاي گرم و لطيفي داري چشمات آدم را جادو ميکنه چطوري ميتونم فدات بشم
خوشگل دختر بزن تو صورتم باور کنم خواب نيستم .
گل تن گفت :
حالا کاري ميکنم که باور کني بيداري و خواب نيستي !

 
از همون طرف ميز خودش را کشيد و يه بوسه گزاشت روي لبـــــــام و لبـــــاش را
از روي لبــــم بر نداشت واقعا بوسه ي اولين هيچ موقع طعمش عطرش رنگش
لطافتش و حسش انسان را رها نميکنه هنوز هم تو فانتزيهام از خدا اون بوسه را طلب
ميکنم و روزي ده مرتبه بخاطر نعمت اون روزش (گل تن) خدا را شکرميکنم .
در همين لحظه حس کردم داغ شدم ضربان قلبم چند برابر شده بود و اصلا تو پوست
خودم نميگنجم چه برسه به اون لباسهاي کار که پوشيدن و در آوردنشون يه ماراتون
کامله الهي به اين روز کسي دچار نشه که در حالي که موقعيت بهترين سکس عمرش
براش پيش مياد (بيلرسوت) لباس يکتکه کار تنش باشه .
گل تن گفت :
حامد پاشو چرا نشستي !
بهش گفتم :
واي نه من کارم تا اين قسمت تموم شده تو را به خدا لباسها رو در بياريد تا دستگاه را
بشه تعمير کرد !
گل تن گفت :
حامد داري چي ميگي دستتو بده به من کارت دارم .
بلندم کرد با اون قد بلندش که الهي من فداش ميشدم دستم را بالا گرفت و دور خودم کنار
غذاخوري فر داد و داستان پشت ميز را تکرار کرد با اين تفاوت که اينبار واستاده بود
دست من تو گودي کمرش بود و اون يکي دستم لاي موهاش و روي لاله گوشش خيلي
حس قشنگيه وقتي يه دختر فوق العاده زيبا و استثنايي تو بقلت باشه و تو ظرف مدت
يک دقيقه اينطوري مجذوب و شيفتش بشي مثل يک موش تو دستاش اينطرف اونطرف
ميشدم لبامو ميبوسيد پلکمو ميبوسيد .
نوازشش ميکردم خيلي لذت بخش بود و هنوز از حالت بهت و حيرت خارج نشده بودم
ولي حسم کاملا عوض شده بود و حشرم زده بود بالا داشتم لمسش ميکردم و ميبوسيدمش
همه جاي بدنش را بوسيدم صورت لب گردن گوش پيشوني چونه سينه پستون واي پستون
پستون را که ميگم بازم ديوونه تر ميشم هنوز هر وقت ميرم نونوايي و خمير چونه نونوايي
را ميبينم ياد پستوناي گل تن ميفتم به همون سفيدي و به همون نرمي ولي حالت ژله ايش
را که خمير نداره !!!

 
پستوناشو ميخورم کمي سفت تر شد و سر قهوه ايي نوک ممه ايش راست شده بود .
گل تن گفت :
ديگه بسه فهميدي بيدار هستي و خواب نميبيني و يه پشت چشمي نازک کرد که نگو …
بهش گفتم :
لا مذهب تو منو ديوونه کردي تا اينجا کشوندي حالا رهام ميکني من ميميرم تو را به خدا
تو را به زيباييت تو را به عزيزترين کسانت تو را به هر آنچه قبول داري رحمم کن من فنا
ميشم .
گل تن با شيطنت هرچه تمام تر گفت :
خودت گفتي چطور ميتونم فدات بشم يادت هست ؟
هرچه اصرار کردم فايده نداشت ! از طرفي پيش خودم گفتم اين بار اوله که با گل تن روبرو شدم
و اونم در لباس يه تعمير کار اومدم خونشون و اون اين همه بهم حال داده درستش نيست کار را
خراب کنم و فقط يک بار لذت گل تن را بچشم ، هرچند يکبار دست دادن با گل تن به همه ي دنيا
و زيبايي هاش برام در اون لحظه خاص مي ارزيد ولي خود گل تن را با خودش خواستم معامله
کنم .
به گل تن گفتم :
اين لباس ها بايد از داخل ماشين تخليه بشه تا بتونم تعميرش کنم .
گل تن گفت :
متاسفانه الان کسي نيست که اينکار را انجام بده و قبلا هم درش باز نميشد که انجام بديم لطفا
يه موقع ديگه بيا .
بهش گفتم :
باشه گل تن خانم .

 
ابزار و وسايلم را جمع کردم ريختم داخل کيفم کارت ويزيتم را درآوردم و همونجا روي ميز گزاشتم
و گفتم هر وقت از شبانه روز که آمادگيشو داشتي تماس بگير در خدمتم و اومدم بيرون از خونه ولي
حالت درست و درموني نداشتم همش سرم گيج ميرفت و ذهنم درگير بود دستامو ميگرفتم جلو دهنم تا
بوي روژ لب گل تن را بشنوم لبمو زبون نميزدم تا طعم لباش پاک نشه بميرم براي خودم اون ظالم
رسما ديوانم کرده بود
گوشي را از جيبم در آوردم زنگ زدم به رفيقم گفتم اشکان .
اشکان گفت :
حامد چي شده چرا صدات اينطوري شده .
گفتم :
با يه آژانس بيا به اين آدرسي که ميدم خونه اشکان اينا تقريبا نزديک بود خودم نشستم تو
ماشين سمت کمک راننده تا اشکان اومد اشاره کردم بيا بالا و اون نشست تو ماشين و برگشت به
طرف من و با يک نگاه متوجه حال و روزم شد تو ماشين عطر تن گل تن را ميداد .
از من پرسيد :
کسي را سوار ماشين کردي اين بلا رو سرت آورده گفتم اشکان رفته بودم تعمير که سرويسم کرد و
قضيه را براش گفتم اونم صورتش قرمز شد و دگرگون شد .
اولش سکوت کرد و ماشين را روشن کرد و راه افتاد ولي ،
چند دقيقه بعد گفت :
ميخواي چيکار کني ميخواي برات يه دختر ناب جور کنم حالت بهتر بشه .
گفتم :
نه فقط هموني که خرابم کرده بايد درستم کنه اگه نه همونجا ميتونستم خرابش کنم .
اشکان گفت :
تو ديگه کي هستي .

 
من هم در جوابش گفتم حامد و يه چشمک بهش زدم . اونم خنديد . کمي بعد در خونه منو پياده کرد و رفت
شرکت ماشين و ابزار را تحويل داد و با ماشين خودم برگشت اومد خونمون نشستيم تا نصفه شب با هم
صحبت کردن نصفه شب رفتم رسوندمش و برگشتم خونه کلافه بودم رفتم دوش آب سرد گرفتم بعدش
اومدم سراغ لباس کارم که گزاشته بودمش تو يه نايلون وقتي بو کردم مست شدم ، تلفنم زنگ زد “گل تن”
پريدم ديدم ناشناسه گفتم بفرماييد گفت حامد جان “خودشه” از ذوق و اشتياق دوباره خوشکم زده بود گفت
چطوري ؟ خوبي ؟ من معذرت ميخوام بابت رفتار ظهرم و گفت ديده که دوستم اومده دنبالم و با هم رفتيم .
حقيقت را براي من گفت و مثل شمع آب شدم اولش خيلي حشري شدم ولي بعداخيلي دلم سوخت خيلي
خوشحال شدم که زيرش نکردم و بهش حال دادم .
اونم گفت :
پاشو بيا پيشم باهات کار دارم گفتم الان گفت مگه نگفتي هر وقت از شبانه روز که آمادگيشو داشتي تماس
بگير در خدمتم ، در ضمن اون دوست با معرفتت را هم بگو بيادش با اونم دوستم گلنوش کار داره .
سريع زنگيدم اشکان .
گفتم :
اشکان آماده باش دارم ميام دنبالت .
گفت :
چي شده از بهشت برات دعوت فرستادن ؟
گفتم :
باور کن آره و خنديدم و قطع کردم .

 

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا