ضربدری ما چهار نفر

سلام .

من علی 22 ساله از تهران هستم با قد 179 و وزن 72 پوست سبزه و اندام تقریبا یخورده لاغر با کیر 17سانت… من ی دوست ب اسم نیما دارم ک ی خورده دیوونس،همین ی ماه پیش توی مغازش نشسته بود ک ی دختره میاد آجیل میگیره برا عید ک اونجور ک نیما گفت قیافش شبیه قوطی کنسرو بوده:بینی بزرگ و پوست جوش دار سیاه و قد کوتاه و خیلی لاغر نیما خان هم دیوونه بازیش گل میکنه و بش شماره میده و اونم خیلی راحت قبول میکنه البته این چیزارو تازه برام تعریف کرده و من خبر نداشتم ی روز گفت ماشینتو بیار بریم ی نفرو سوار کنیم اولین قرارمه .منم رفتم دنبال نیما و بعد بسمت سرکوچه کلاس زبان دختر خانم … نیما زنگش زد و یهو دیدم ی فرشته اومد ب سمتمون .گفتم دمت گرم چ چیزیه…گفتش ن این اون نیس هنوز حرفش تموم نشده بود ک دختره ک بعدا گفت فرانک اسمشه سوار شد نیما گفت شما؟ فرانک گفت مگه بامن قرار نذاشتی؟ -اما من ب کس دیگه شماره دادم -خب اونم شماره شمارو بمن داد چون من مدتیه تنهام ولی اون هانیه قزمیت چندتا داره…

 

نیما هم ک خیلی حال کرد ک بجای دیو فرشته اومده بش دست داد و شرو کرد کس شعر گفتن از نیما بگم هم قد خودمه فقط یخورده چاق تره قیافشم تقریبا مثل منه دوتامون قیافه هامون معمولیه خلاشه حرکت کردم بسمت خونمون ک فرانک گفت ن،تنها خونه نمیام .نیما گفت بیا میریم خونه یکم صحبت میکنیم بعد لباستو میپوشی میری ک من زدم زیر خنده قانع نشو گفت تنها نمیام منم گفتم خب یکی از دوستاتو بیار باخودت ک ب طرز غیر قابل باوری قبول کرد و ب دوستش سحر زنگ زد و اونم قبول کرد من داشتم فک میکردم ک اینا چقد جنده هستن ک خیلی راحت اولین قرار میرن خونه خالی و … خلاصه رفتیم دنبال سحر و سوارش کردیم سحر ی دختر سبزه با چال روی گونه و خوشکل و جذاب بود فرانکم بلندتر از سحر و زیبا بود و خیلی پوستش روشن بود البته سحر استیلش از فرانک بهتر بود چون فرانک مثل من لاغر بود ولی سحر کاملا اندامی سرتونو درد نیارم بعداز ده دیقه کس چرخ رفتیم خونه ما ما ی خونه داریم ک کرایش میدیم ک این چندروز بی مستاجر بود و قرار بود بعده عید مستاجر بیاد حالا برای ما مکان بود رفتیم توی خونه ک نیما گفت این خونه ی خودمه و من با درآمد مغازم خریدمش (توی دلم گفتم کوس کش یدفعه بگو ماشینم مال منه) بعد گفت ماشین خودم سرویسه وگرنه ب آقا علی زحمت نمیدادیم…

 

رفتیم نشستیم و نیما ک الکی مثلا صاحب خونه بود رفت آبمیوه و خوردنی بیاره ک کیر شد چون هیچی توی خونه نبود بجز وسایل و یخچال خالی نیما دست فرانکو گرفت برد توی اتاق بزرگه ک تخت داشت منو سحرم توی حال موندیم ک و شروع کردیم صحبت کردن و وجه اشتراک پیدا کردن چون اصلا من نمیشناخمتش ولی عوضش نیما چندروز تلفنی بافرانک بوده و خوب همو میشناختن هرچند فک میکرد طرفش قزمیته خلاصه سحر باشیطنت گفت بریم ببینیم چیکار میکنن منم راه افتادم دنبالش ک دیدم نیما داره کوسشو لیس میزنه تا مارو دید رفت کنار از خجالت اما فرانک حتی دستشو جلو کوسش نذاشت نیما گفت بفرمایید بیرون ما کار اداری داریم منم تصویر کوس سفید و بی موی فرانک جلو چشام بود و حشری شدم ک اونا اونجا چ میکنن و من اینجا حتی شالشو برنداشتم تصمیممو گرفتم و پاشدم دست سحرو گرفتم کشیدم سمت خودم ک گفت جنبه داشته باش من نامزد دارم آقا… منم بم برخورد چون مغرورمو از منت کشی بدم میاد و دیگه سمتش نرفتم و منتظر موندم اون اقدامی بکنه ک نکرد…

 

باخودم گفتم اشکال نداره منتتو میکشم ولی جرت میدم گفتم سحر خانوم هیچ میدونستین چقد جذابین مخصوصا بااون چال روی گونت…ک اونم گفت قابل شمارو نداره میخوای بذارم نایلون ببری… منم گفتم اول یخورده بده تستش کنم ببینم چجوریه گفت باز پررو شدی گفتم دختر ب این جذابی بت نمیاد بداخلاق باشی گفت ب ندادن میگی بداخلاقی گفتم این ی حالت دونفره س ک طرفین مثل هم لذت میبرن ک گفت راستش پریودم وگرنه خودمم بدم نمیاد منم گفتم باشه حالا با اونجات کاری ندارم،و بلند شدم رفتم کنارش شونم چسبیده ب شونش بود و لبامو بردم سمت صورتش لبامون ب هم قفل شد رژ لب صورتی خیلی بش میومد مخصوصا اون طعم میوه ش ک نفهمیدم چ میوه ایه…زبونشو توی دهنم میچرخون ک من حالی ب حالی شدم و همون لب ساده از ی دختر از خودم مغرور تر پریود لذت بخش بود برام هردومون هیچ لباسی در نیاورده بودیم و از روی مانتوی سیاهش سینه هاشو گرفتم ک متوسط بودن و خیلی نرم حتی از روی مانتو دو دکمه اول مانتوشو باز کردم و تاب زرشکی خوشرنگشو دادم بالا تا ب سوتین سیاه سادش رسیدم و اون زدم بالا و افتادم ب جون سینه هاش دوتامون روی فرش دراز کشیدیم و من سینشو میخوردم و میلیسیدم اما اون جز چندتا آه آه کوچیک صدایی ازش نمیومد تعجب کردم چون سینه هردختری رو ک خوردم خیلی تحریک میشدن اما این،نه خیلی دوس داشتم نوار بهداشتیو از نزدیک ببینم ک چطور نصب میشه

 

ازش خواستم اما هیچی نگفت خودم شلوار جینشو کشیدم پایین و شورتشم همینطور ک دیدم چیزی نیس بجز ی کوس خوشکل و بی مو و کوچیک گفتم مگه پریود نیستی گفت الان ن ولی بزودی میشم حتی نوار توی کیفشم نشونم داد منم کوس لیسی دوس ندارم و تاحالا واسه هیشکی نخوردم اما خواستم کاری کنم ک ازین ب بعد بازم بیاد 69خوابیدم بغلش ک حس کردم دستش روی کیرمه از بالای شلوارم و داره میماله .ازش خواستم دوتایی کاملا لخت بشیم و اونم قبول کرد و دوباره بغل هم دراز کشیدیم بحالت 69من دهنمو بردم سمت کوسش ک اونم کیرمو تا ختنه گاه جاداد توی دهنش و بادست چپش ک بالا بود کیرمو گرفت و همزمان با خوردن جق میزد منم بیکار نموندم و حسابی چوچولشو با زبون بازی دادم و کوسشو بو کردم بوی خیلی خوبی میداد حتما تا حالا خودتون بو کردید کلیتوریسشو با زبون لیس زدم و انگشتمو تا ی بند کردم توی کوسش و میمالیدم و عقب جلو میکردم کوسش کاملا خیس شد و خودشو هی تکون میداد و همزمان کیرمم توی دهنش بود ک احساس کردم داره آبم میاد با تکون دادن کیرم اونم فهمید و از دهنش درآورد فک کنم خواست دستمال بباره ک دیگه دیر شد چون باتمام فشار ریخت روی صورتش گفتم الانه ک شاکی بشه ک دیدم با زبون دور دهنشو لیس زد و ی مقدار از ابم رو خورد باقیشم رفت توی آشپز خونه شست و برگشت بش گفتم اوپنی؟ گفت نه منم گفتم باشه میدونستم مثل جریان پریود دروغ میگه بش گفتم پس بذار فقط بمالم بهش

 

با دستم کیر نیمه جونمو مالوندم ب کوسش ک از فکرشیطنت آمیز خودم بلند شد و ب درجه آخر بلندیش رسید و با ی فشار کردم توی کوسش ک ی جیغ بلند کشید و خودشو سفت گرفت و مدام فحشم میداد با پاش هولم داد کیرمو دیدم ک خونی بود اولش فک کردم شاید بخاطر پریودش باشه بعد دیدم چندقطره خون از کوسش ریخت رو فرش و شروع کرد ب گریه کردن ک از صدای سحر نیما و فرانک اومدن حال و روزشو دیدن و نیما گفت چیکار کردی علی؟ گفتم فک کردم دروغ میگه و اوپنه خودمم شوکه شده بودم ک نیما گفت باشه اشکال نداره فرانکم اوپنه بعدا میریم پیش دوست علی مال دوتاتونو میدوزیم من ابراز شرمندگی کردم ک سحر گفت قسمته دیگه…از الان تورو شوهر خودم میدونم وای): منم گفتم خوشحال میشم همچین زنی داشته باشم(باخودم فک کردم چند ماه میکنمش تا اینکه خودش خسته بشه)خلاصه بعد از ی هفته قرار بعدیمون فرا رسید اینبار ما رفتیم توی اتاق چون بدم از حال میومد ک روی فرشش هنوز جای خون بود روی تخت شرو کردیم لبو لوچه گرفتن اینبار سحر خیلی هات بود ولابد توی ذهنش فک میکرد ک دیگه شوهر گیر اوردمو تموم.دوتامون لخت مادرزاد شدیم و محو اون اندام بلوریش شدم کون خوش فرم سینه برجسته و نسبتا کوچیک تا متوسط و کوس تر تمیز بعد از لب رفتم سراغ سینش اینبار سرو صداش زیاد بود و داشت حال میکرد منم ب همین منوال داشتم ادامه میدادمو رفتم پایینتر و لیسیدن شکمش و دور نافش دیگه داشت کمر خودشو بلند میکرد و میزد زمین دوباره 69 خوابیدیم و حسابی ساک زد و تا جا داشت میبرد توی گلوش طوری ک دوبار حالش بد شد منم این پایین بادست کوسشو میمالیدم و کونشو انگشت میکردم ک خیلی خوشش میومد

 

کیرم ک حسابی باد کرده بود رو ب حالت سگی گذاشتم دم کوسش و فشار دادم آروم سرش رفت تو چون اولین بارش بود ترسیدم جر بخوره پهلوشو گرفتم و اونو کشیدم سمت خودم داشت لبشو گاز میگرفت و حال میکرد منم آروم توی کوس خیسش تلمبه میزدم جاتون خالی خیلی داغ و خیس و لیز بود الان یادش میفتم کیرم بلند میشه…بعد حالت رو عوض کردیم من خوابیدم و اون نشست روی کیرم و بالا پایین میپرید ک سریع ارضا شد …خودش گفت دومین بارشه منم دیگه نا نداشتم و باتمام توان تلمبه زدم و بش اشاره دادم ک بلند شه و همه آبم ریخت رو رون پای چپم خیلی جالب بود ک روی خودم بریزه بعد پاک کردم و بلند شدم بیرونو نگاه کردم دیدم پاهای فرانک روی شونه نیماس و داره داد میزنه و تلمبه میزنه توی کون فرانک…تازه یادم اومد ک چرا کون ب این خوش فرمی رو نکردم ک کیرم ی ذره حس گرفت یهو نیما با ی آخخخخخ آبشو همونجا خالی کرد… گفتم خسته نباشی دلاور و درحالی ک دست سحر توی دستم بود همونجور لخت رفتیم کنارشون بوی عرق و شهوت میومد با دیدن بدن لخت فرانک کیرم بلند شد و داشتم کوس و کونشو ک قشنگ سوراخش بزرگ شده بود رو میدیدم ک چشمم ب سحر افتاد ک کیر نیمارو نگاه میکنه ک همین الان از کون دوستش دراومده من گفتم بریم حموم باهم اونام قبول کردن و زیر دوش منو سحر همو شستیم ک باز همون نگاها…

 

خیلی سخته ی دختر لخت کنارت باشه و نتونی بکنیش،فرانکو میگم دلو زدم ب دریا و گفتم فرانک سینه سحر ی کوچولو از تو بزرگتره ها…ولی نرمی مهمتره ک گفت من نرم تره ..منم گفتم خودم باید تست کنم و بهش دست زدم(درسته همه لخت بودیم ولی واقعا خجالت کشیدم)راستش مال سحر خوش مشت تر بود و تودستش بهتر بود یهو نیما گفت منم باید دست بزنم و دستشو برد سمت سینه سحر هممون خیس بودیم اما سحر دقیقا زیر دوش قرار داشت تا دست نیما بهش خورد آهی کشید و چشاشو بست انگار نیما قصد نداشت دستشو برداره و هی میمالید سحرم دستشو برد سمت کیر نیما و ب اش میمالید ک کیرش مثله فنر بلند شد…منم رفتم سراغ فرانک و دستمو گذاشتم روی کوسش ک ی لبخند موذیانه کرد کوسشو میمالیدم و اونم بهم چسبید و لباشو آورد نزدیک لبم و شروع کردیم ب لب گرفتن و بدن های خیسمون بهم مالیده میشد و کیرم بلند شد و تنظیمش کردم دم کوسش اون حواسش نبود ک تا آخر کیرمو جا دادم توی کوسش ک یهو داد کشید و خودش عقب جلو کرد…کوسش تنگ نبود ولی بدم نبود حال داد منم کمرم زیاد جواب نمیداد چون هیچی نخورده بودم کلا توی عمرم ن دارو خوردم ن حتی ی سیگار کشیدم شروع کردم تلمبه زدن توی کوسش و چندتا تلمبه زدم از اونور دیدم نیما داره کوس تنگ سحرو جر میده و نوک سینشو گاز میگیره ک دوتاشون بافاصله کم ارضا شدن …

 

تا چشمم ب کون سحر افتاد از کوس فرانک کشیدم بیرون و گفتم نیما زوج عوض گفت چی؟گفتم برو کنار تا نذاشتم تو کون خودت اونم رفت کنار و من کیرمو که آغشته ب آب کوس فرانک بود رو گذاشتم در کون سحر .بش گفتم ب حالت رکوع وایسه و با فشار کیرمو وارد کون نیمه تنگش کردم واقعا لذت بخش بود تند تند تلمبه میزدم ک آبم بافشار ریخت توی کون خوش فرم سحر ک گفت آتیش گرفتم آخخخخخ اگه باز میتونستم کون فرانکو میکردم اما افسوس کیرم بلند نمیشد و شهوتم کامل از بین رفت … ب چارتامون خیلی خوش گذشت و هنوز باهم رابطه داریم …

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

17 دیدگاه دربارهٔ «ضربدری ما چهار نفر»

  1. محمد ازمشهد

    سلام اگه دختر باحال مشهدی هست پیام بده منتظرم09153242293

    1. سلام گلم اگه دوست داشتی کیر ۱۸ سانتی من آمادست که کوستو جر بده فقط کافیه یه تماس کوچولو بگیری. منتظرم..
      ۰۹۳۵۲۶۱۵۸۲۰

      1. سید جواد

        حاشیه ندارم32سالمه مجرد 20سانت کلفت اگر مایل بودی در خدمتم09374011329

  2. سلام خیلی دوس دارم نفر سوم ی زوج محترم و با شخصیت باشم و تو فانتزی هاشون باهاشون باشم…فانتزی سه نفره09032523206

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا