بالاخره تسلیم شدم

دو سال بود که میشناختمش تک پسر بود 26 ساله تو این دو سال عشقشو ثابت کرده بود از همه نظر اطمینان داشتم بهش یه حرفایی هم بین خانواده هامون بود واسه ازدواجمون ..

 

بعد دوسال و چند ماه شد شوهرم چند روزی از عقدمون گذشته بود داشت حرف سکس میاورد وسط بعد از دوسال که نهایتش لب و سینه بود هی میگفت تا دیروز که محرم نبودیم حالا که هستیم زنمی شوهرتم اختیارتو دارم میخام بکنمت از حرفاش خندم میگرفت میگفتم نه باشه واسه شب عروسی .. صبح تا شب کارش این بود راضیم کنه من معتقد بودم چون قبلا دوست بودیم باهم بهتره هرکاری میکنیم طبق رسم و رسوم باشه اما شوهری میگفت زنمی اختیارتو دارم تا دوسال پیش حرفت درست بود الان دیگه اختیارت دسته منه به هیچ کسیم ربط نداره من با زنم چیکار میکنم رابطه جنسیه منو تو به خودمون مربوطه میگفت دوساله تو کف گیر کردم دیگه طاقت ندارم خلاصه کم کم داشتم خام میشدم و شدم ساعت 8 نیم 9 شب بود که زنگ زد بریم بیرون گفتم بریم معمولا پنجشنبه جمعه ها باهم بودیم خلاصه نیم ساعتی لفت دادم و رفتم حموم ترو تمیز باشم اومدم و آماده شدم رفتیم شام بیرون تو راه کلی حرف سکسی میزد تحریکم میکرد راه میرفتم دستشو میزاشت رو باسنم کلی لاو میترکوند خلاصه شام بیرون خوردیم تو راه برگشت بودیم میدونستم امشب چیز غیر منتظره ای در انتظارمه ..

 

رسیدیم خونه تو اتاق داشتم مانتو مو در میاوردم که یهو منو بغلم کرد زبونشو کشید کنار گردنم پاهام سست شد محکم فشارش دادم به خودم سفتی کیرشو حس میکردم هیچ حرفی نمیزدم میخاستم خودش تا هرجا میخاد پیش بره منو چسبوند به دیوار دستشو گذاشت لای پام سعی میکرد از روی شلوار تنگم دستشو به جای اصلی برسونه لباشو هماهنگ کرده بود روی گردنم و گاهی لیس میزد سرشو بالا گرفت لبامو خورد منم همراهیش کردم خیسی شورتمو حس میکردم طاقت نیاورد لباشو ازم جدا کرد نشست روی دوتا پاش و شلوارمو کشید پایین منتظر بودم کسمو لیس بزنه یا بماله ولی اومد دوباره روی لبام دستشو گزاشت روی شورتمو از روی شورت می مالید دیوونه شده بودم میخاستم کیرشو میخاستم دستشو میخاستم هرچیزی که میتونست حاله اون لحظه مو به ارضا تبدیل کنه میخاستم … لباسشو در اورد تیشرت منم در آورد حالا با شورت سوتین سبز مشکی رو به روش بودم شیطونیم گل کرد همونطور که خیره شده بود بهم پشتمو کردم بهش موهای بلندمو ریختم روی کمر از پشت چسبید بهم زیر لب گفت نکن لعنتی نکن … کیرشو تنظیم کرد لای باسنم و دستاشو رسوند به سینه هام از روی سوتین گرفت …

 

حشری شدنشو از فشاری که به سینه هام وارد میکرد میفهمیدم کم کم لیس زدنش از کنار گوشم شروع شد لیس میزد منو از بالا کنار گردنم تا پایین روی باسنم زبونش روی کمرم میچرخوند شورتمو در آورد .. باسنمو بوسید سرشو گذاشت لای پام کسمو میخورد پاهامو از هم باز کردم که راحت تر بخوره خیس خیس بودم شهوتم رو هزار بود سرشو فشار دادم لای پام زبونشو میکرد توی کسم چوچولمو میخورد صدای اه کل اتاق پر کرده بود … خودشو از کسم جدا کرد اومد سوتینمو باز کرد سینه هام گرفت لای دستاش کیرشو هم تنظیم کرده بود روی کسم سینم تو دهنش بود اروم اروم میخورد میدونست دارم دیوونه میشم نمیخاست کارو تموم کنه طولانی میکرد بیشتر حشری شده بودم فشارش میدادم به خودم بالاخره زبونم باز شد گفتم میخام بکن منوووو مرتضی کیرتو بکن توش بکنش میخامممم سرشو بالا گرفت بی توجه به اه ناله های من انگشتشو کرد تو دهنم انگشتشو میخوردم اونم سینه هامو میمالید و لیس میزد دیگه طاقتم تموم شده بود از خودم جداش کردم منو گزاشت رو تخت تو چشمام نگاه میکرد گفتش این خانوم منه حشرش زده بالا ؟؟ این خانوم سکسیه منه که میگه کیرتو میخام ؟ آره نفس ؟ درست شنیدم خوشکلم ؟ تو چشاش خیره شدم گفتم نمیخای بکنی منو ؟ خندید گفت نه مگه نگفتی بذاریم واسه شب عروسی هرچی زنم بگه همونه زیر لب بدجنسی گفتم بهش و زبون درازی کردم بین زمین و آسمون بودم لذتی که زیر زبونم رفته بود بدجور تحریکم کرده بود از یه طرف خجالت میکشیدم تسلیم بشم منی که فقط میگفتم الان وقتش نیس از یه طرفم شهوتی شده بودم خراب …

 

 

تو چشاش نگاه کردم شیطنت موج میزد گفتم بدجنس بیچارت میکنم قهقهه بلندی زد گفت نمیتونی گفتم حالا میبینی با خودم گفتم حالا که آب از سرم گذشته با یه بغل خودمو ول کردم حالا این سوسول بازیام چیه .. از فکرو خیالم خندم گرفت رفتم پایین پاش شورتشو کشیدم پایین کیرش داشت کم کم میخابید به خاطر فاصله ای که تو سکسمون افتاد چشامو بستمو گرفتمش تو دهنم اینقد لیسش زدم و زبونمو روش کشیدم که کم کم بزرگ شد زبونمو دوره تخماش کشیدم از پایین تخماش لیس میزدم تا سر کلاهک کیرش خیسه خیس شده بود از آب دهنم کل کیرشو کردم تو دهنم ساک زدم چند بار هی تو دهنم بالا پایینش میکردم .. دستش رو موهام بود سرمو فشار میداد زیر لب هی میگفت عاشقتم بخورش تا ته بکن تو دهنت اخ کیرشو از دهنم در آوردم گزاشتم لای سینه هام ( سایزش 85) خودمم دوباره حشری شده بودم منو خابوند و اون اومد روم بوسم کردو گفت تلافی کردی ؟ خندیدم گفت فدای خنده هات بشم حالا اجازه هست رسما بشی زن من ؟ تاج سر من ؟ با یه بوسه رو لبش جوابشو دادم اونم بوسم کردو پاهامو داد بالا اروم اروم گذاشت دمه کسم و فشارش داد هر دفه ضربشو محکم تر میکرد و من فقط چشامو بسته بودمو بازوشو فشار میدادم کشید بیرون و دوباره یک تلمبه دیگه زد احساس کردم یه چیزی ازم ریخت ولی اینقد بی حال بودمو درد داشتم که ترجیح دادم نفهمم چیه لذت و درد باهم ترکیب شده بود اشاره کردم که بسه چشاش بازم طلب میکرد دل نمیکند ولی اومد کنارم خوابید سرمو گرفت تو بغلش بوسم کرد گفت شرمندتم خانومم که دردت اومد به همین لحظه ای پیشمی تو بغلمی قسم دیگه نمیزارم درد بکشی به جز وقتی که مامان شدی ؛-) چشامو بستمو سرمو تو بغلش گزاشتم اشکام میریخت گفتم نزار پشیمون بشم از کارم بوسه هاش روی موهام جواب حرفم بود …

الان که این داستانو مینویسم  5 ماهه عروسی کردیم و بهترین لحظه های سکسیمو باهاش دارم

 

نوشته:‌ گلرخ

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

5 دیدگاه دربارهٔ «بالاخره تسلیم شدم»

  1. محشر بود
    واقعا عالی بود.
    سکس با نامزد و کسی که عاشقشی میچسبه.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا