آبجی جونم جنده ی خودمه

سلام

مهدی هستم 25 سالمه داستانی رامی خواستم براتون تعریف کنم که باعث تغییر در زندگی من شد…

***
من کلاً شخصی حساس و دقیق هستم وبه تازگی هم استخدام رسمی شدم مدرکم فوق لیسانس کامپیوتر ه در تمام این مدت همیشه درسام و کارم مهم ترین مسئله فکری من بود و از مسائل وجریانات اطرافم خیلی با خبر نبودم یکی از این بی خبری هام بزرگ شدن خواهرم مهدیه بود که 17ساله شده بود ومن اصلاً توجهی به اون نداشتم روز گار بهم همین منول می گذشت که یه روز من به طور اتفاقی با چند سایت سکس خانوادگی بر خوردم که داستانهای خواهر و برادر بود جندتا شو  که خوندم خوشم اومد.
باور کنید که تا به حال اونطور در مورد مسئله سکس زوم نکرده بودم خلاصه به مدتی بین کارام دنبال داستان سکس هم می گشتم وداستانهای خوبی هم پیدا کرده بودم که موضوعات مختلفی درمورد نحوه سکس با خواهر و یا برادر بود در یکی از روز های تعطیل بود که در خونه بودم مشغول خوندن یکی از داستان ها شدم وقتی تمومش کردم یه احساس دیگه داشتم که در این حال مهدیه را دیدم که موشکافانه برندازش کردم و راستش یه لحظه شهوت بسیاری در وجودم بیدار شد و وقتی به مهدیه نگاه می کردم فوران می کرد.

 
مهدیه دختری بود که 17 سالش می شد و قدش 155 متوسط متمایل به لاغری کم ، فرم سینه هاش برجسته شده بود به اندازه دوتا گردو می شد و همیشه هم با تاب وشلوارک می گشت وهیچ محدویتی در پوشش نداشت .
بعداز این مسائل دیگه به یه چشم دیگه نگاهش می کردم و توجهم بهش یواش یواش بیشتر می شد حتی چندین بار به عمد سینه هاش را فشار داده بودم و می گفتم مهدیه توهم بزرگ شدی بغلش می کردم اون هم خوش می امد ولی بیشتر از این کارها دیگه نمیتونستم کاری بکنم با این که احساس می کردم که مهدیه هم پا می ده ولی باز هم جرآت نمی کردم وروم نمی شد .
مدتی به همین منوال گذشت و همیشه افکاری منو مشغول می کرد و به دنبال طرح نقشه کاملی بودم که بدون رودرواسی عملیش کنم .واسه همین هم فکری به ذهنم رسید و اون این که چند تا از داستانها را تو کامپیوتر خونه یه جای که سریع دیده بشه گذاشتم اولش یه داستان بود که یه خواهر وبرادر می رن واسه استخدام به اصفهان صبح فایل کپی کردم رو دیسکتاپ گذاشتمش و (مای رسنت داکیومنت ) را هم چک کردم که فایل وردی نباشه و اگه کسی بازش کرد و بخونه متوجه بشم خلاصه شب شد و اومدم خونه وبعداز یک ساعت رفتم سراغ کامپیوتر وچک کردم و باورم نمی شد که فایل باز شده بود و مهدیه خونده بودش واسه اینکه حشریش کنم سه داستان دیگه گذاشتم تو کامپیوتر و داستان قبلی راپاکش کردم چند مدت همش کارم این بود که داستان جدید تو کامپیوتر می گذاشتم ومهدیه هم می خوند راستش احساس می کردم که مهدیه دیگه رفتارش با من عوض شده و خودش را به من می چسبوند.
یه روزما تنها بودیم که من می خواستم برم حموم مهدیه هم منو دید دارم می روم با یه متلک به من گفت که
می ری حموم من هم چون مسئله را می دونستم( چون داستانی بود یه خواهر برادر با هم حموم می کردن) بدون رودرواسی گفتم خوب شما هم تشریف بیاورید .
مهدیه-آخه !
گفتم آخه نداره بیا حموم دیدم تردید داره دستشا گرفتم وکشیدمش تو حموم سریع لباسما در آوردم وبه مهدیه هم گفتم تو هم در آر و اون هم لباساشا شروع کرد به در آوردن در اون چند لحظه که مهدیه لباس در می اورد باور کنید ار شدت شهوت آبم اومد جلوم هم سیخ شده بود ومهدیه هم دیکه لخت شده بود وفقط یه سینه بند بود ویه شورت تنش و به من هم نگاه می کرد خندش می گرفت رفتیم تو حموم گفتم چرا می خندی گفت که اگه خودت نگاه کن می خندی راستم می گفت کیرم داشت می ترکید .

 
گفتم خوب این بیچاره که تابه حال زن لختی را ندیده .
مهدیه –خوب حالا که می بینه ؟
،بعدش رفت شیر آب را باز کرد رفت زیر دوش وخودشا خیس کرد .
منهم کاملا ً منگ گیچ شده بودم یعنی مهدیه خودش می خواهد .
واسه اطمینان خاطر گفتم خوب چی باید بکنم
دیدم مهدیه شورت و کورستش را درآورد و لخت جلو خم وراست می شد و این قدر اینکار می کرد که به خدا شهوتم چندبرابر شده بود
گفت زود باش .
منهم بغلش کردم وبوسش کردم وبا کسش وکونش بازی کردم اونقدر بهش حال دادم که دیگه جیغ می کشید
بعدش برش کردوندم وکیرمو با کونش میزون کردم فشار دادم کونش خیلی تنک بود به زحمت نوک کیرم میرفت توش اونقدر رفت و برگشت زدم وصابونی کردم که بعد از سه چهار دقیقه کیرم را کاملاتو کونش می کردم و می کشیدم بیرون مهدیه هم اولا درد داشت و لی همرا با لذت ولی بعد چندی اصلاً تو حال خودش نبود و ناله می کرد اونقدر محکمتر می کردم که دیگه کونش باز باز شده بود و خودش میگفت که بکنم تو کونم
وقتی آبم هم اومد همرا تو کونش خالی کردم .
بعد از این برنامه دیگه مهدیه را هر وقت دلم یا دلش می خواست می کردم اصلا باورم نمی شد که دختر 17 ساله اینقدر بتونه شهوتی و حالده باشه همه مدل سکس می کردیم مامان و بابا هم از صمیمت من ومهدیه خوش حال بودند چون یکی دوبار که ماموریت داشتم اجازه گرفتم که واسه تفریح مهدیه اون را هم ببرم که مخالفتی نکردند وخوشحال هم شده اند در این ماموریتها که تا در کیش و شمال وغرب شرق بود وهمیشه در هتل بودیم وتادلتون بخواد مهدیه را از کون می کردمش .
تقربیاً بعداز سه چهار ماه دیگه مهدیه کاملا دیگه رو فرم افتاد بود کونش بزرگ شده بود کمرش باریکتر و
قدش هم بلند شده بود هر روز هم خوشگل تر می شد

 
بعداز شش ماه نتونستم خودمو نگه دارم پردهشم زدم و از کس هم می کنمش الان هم چند وقته که تو ی یه اتاق می خوابیم
علت هم اتاقیمون هم چون ما باهم خیلی مسافرت رفیتم و باهم بودیم باعث شد که که همیشه باهم باشیم صمیمیتی ما اونقدر زیاد که حتی مامانم به شوخی می گیه اگه کسی نشناستتون فکر می کنه که زن و شوهرین
انقدر به هم میاین!

 
پایان

 
نوشته: کسمشنگ اصفهانی

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

25 دیدگاه دربارهٔ «آبجی جونم جنده ی خودمه»

  1. نازنین

    ازخدابترسین شمابه هم حرامید.آخرتی هم وجودداره.خداوند متعال با کوس دادن و کون دادن شما هیچ مشکلی نداره فقط باید مالیاتشو به اسلام بدین صیغه بکنین و به آخوند هم پول بدین و اجازه ی کیر و کوستون رو از یه آخوند بگیرین اونوقت حلال حلاله به کوس فاطمه ی زهرا اگه دروغ گفته باشم

      1. واقعا میده خواهرت مام بکنیم هردوتاتونو اصلا باهم میکنم حال کنید

  2. اخه ب توچه دوس داره حرام بکنه توام برو حلال بده به دیگران چه

    1. دفیقا. من بخام کص بکنم چرا باید به آخوندا پول سیغه بدم.من کیرم تو این رسمتون

  3. چند وقته بدجور تو کف خواهرمم لامصب کون داره هلو,ولی رابطمون خوب نیست نمیدونم چطوری بکشمش تو خط ی سکس توپ کنیم

    1. منم مشکل تورو دارم دقیقا
      دوس داری بیا تلگرام بحرفیم و همفکری کنیم چجوری خواهرهای کون گنده مونو کونیه خودمون کنیم
      @iq2icyou

  4. سعید طوسی

    همش دروغ هست کدام کونی آبجیش یامادرش رامیکنه شماکوس شعرمیگین جونانها را از راه راست منحرف کنین

    1. چرا فکر میکنی دروغه ؟ خیلی هاش راسته. من خودم 4 سال دایی ام که سن بابام رو داره میکردتم

      1. الان خودت چند سالته خانومی، درضمن من آلمانم اگه دوس داری یه مدت دیگه میام ایران یه سکس توپ باهم داشته باشیم، ساپورت مالیتم با خودم، از دخترایی که قبلا توسط محارمشون دستکاری شدن خیلی خوشم میاد

      2. چرا به دایی که همسن باباته میدی میخوای خودم حالی بهت میدم که تا حالا نکردی عزیزم

    2. زر نزن کص برای گاییدنه چه فرقی داره غریبه بکنه یا داداش
      اتفاقا داداش بهتر از غریبه است

      محمد

      1. محمد جون سلام خیلی از جوابت خوشم آمد .تقریباهم عقیده هستیم .اگر اشکال نداره وقتی این جواب را دیدی تابیست دقیقه ای چت کنیم

        1. سلام فدات خوبی. دوست دارم باهات بیشتراشنا شم. امکانش هست. فدات

  5. خدایی خواهروبرادر با هم رابطه داشته باشن بهتره یا جدا برن.گیر عوضی و نامرد بفتن من 18سالم بود ابجیم 32سالش با شوهرش اختلاف شدید دا شتن میخوا ست طلاق بگیره باها ش خیلی صمیمی بودم از بچگی بهش ابجی خوشگله میگفتم واقعا محل و فامیل ناهید خوشگله میشناختنش اما الان افسرده بود داروی افسردگی میخورد و اکثرا خواب بود همین باعث میشد هواسش نباشه و اکثرا میومدم خونه رو تختش ولو شده و خوابیده بود اکثرا دامنش بالای زانو و.چند بارتا زیرباسنش میرفت منم میرفتم اتاقش دید میزدم خواب سنگینش راحتم کرده بود که همونجا جق بزنم گاهی شورتشو جلوی کیرم میزاشتم و.ارضا میشدمیبار یکطرفی بشکم خوابیده بود پاهای.گوشتالو و سفیدش وقتی شورت سفید توریش تکمیل کرده بود گلوم خشک شده بود بسرم زد دستمو رو با سنش بکشم دستمو رو.کپلش گزاشتم انگار میسوخت دستام خبری نشد لبمو روی رون هاش گذاشتم و میک میزدم ساق ، پا کمرشو اروم.دستم ب کشیدم د یگه مهم نبود عاقبتش چی میشه نف س م دا شت بشماره میافتاد خواهرم نکونی خورد به پشت خوابید دستشو روی چشمها ش گذاشتاهاشو.جمع واز هم باز کرد تازیباتر ب ن تابلو جهان جلوم باشه لای پاها ش که ششورتش کیپ بدنش کوسشو برجسته میکرد جلوم بود د سی تکشیدم داخل رونهاشبوسیدم و ریسک نکردم از رو شلوارک چسب ی دم به پاها ش جلو عقب نکرده ابم اومد اما شدت هیجانش انچنان بود که نفهمیدم محکم بغلشکردم و بوسیدمش مشخص بود بیداره اما بسرعت رفتم اااقم دو بار هم بیاد این لذت بینهایت خودارضایی ک دم.جالب اینکه اصلا به روی هم منیاوردم

  6. آقا جون من الان خیلی وقته تو کف سکسم باید چیکار کنم اینم شماره منه از کرمانشاه۰۹۰۵۳۰۶۴۹۵۹

  7. مردها با چشم تحریک میشن ! حالا یه مرد خواهر خودش رو ببینه شک نکن دلش میخواد ،،،جای تعجب داره داخل داستانهای شهوتی همه فحش و بدوبیراه میگن !!!!! اگر بده چرا اینجایی پس ؟ !!!!! 🤣🤣🤣

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا