کس تنگ و داغ بیتا برنزه

سلام. 29 سالمه اسمم آريو هستش .البته اسم مستعارمه ه اين خاطره مربوط ميشه به تابستون ساله 93 ما تو همسايگيمون يه دختره نازو خوشگل بود به نام بیتا من يه سالي بود كه توكف بیتا بودم همشم به سكس باهاش فك ميكردم تابستون كه يروز ديدمش فهميدم كه برنزه كرده وحسابي ناز تر شده وقتي اونجوري ديدمش ديگه حسابي تحريك شدم به خودم گفتم دلو بزنم به دريا و بش پيشنهاد دوستي بدم ولي بخاطر همسايگي هميشه از ابروم وحشت داشتم كه خونواده بفهمنو ضايع شيم بعدشم هميشه باهم سلام عليك داشتيم وارتباط ديگه اي نبود تا اينكه يه يهفته اي رفت امدش خونه ما زياد شد من ميدونستم بیتا اهل عشق وحاله ولي ته دلم هميشه يه ترسي داشتم تواين يهفته كه چندبار اومده بود خونه ما از رفتارش ميفهميدم كه ازمن بدش نمياد تازه اهله قليونم بود چند بارم باهم قليون كشيديم توخونه البته مادرش از اون دسته ادمايه راحت بود .يه شب كه داشت ميرفت خونه بهم گفت تاحالا سيگاري كشيدي من يه لحظه خشكم زد گفتم مگه ميكشي گفت اره .گفتم من خلافم فقط قليونه .هيچي ديگه همين حرفش يه چراغي تو ذهنم روشن كرد .

 

دوشب بعد اون جريان كه اتفاق افتاد شب خونمون خالي شد ساعت 11بود كه دلو زدم به دريا و بش اس دادم كه كجايي گفت خونه .يسره رفتم رو اصل مطلب گفتم مياي قليون بكشيم گفت مگه خونوادت هستن .گفتم نه .گفت دليلي نداره تنها بيام منو داري مثله سگ پشيمون شده بودم .خلاصه فرداش دم غروب ديدم يكي در ميزنه .اومدم دم در ديدم بیتا خانوم .گفتم جانم بفرماييد گفت ميشه از ديوار بپريد در خونمون رو باز كنيد .پريدمو باز كردم ازم تشكر كرد منم با خجالت اومدم كه برم يهوگفت ديشب تو اس دادي گفتم نه بعد گفت تو نبودي گفتم چرا خودم بودم بيخيال ببخشيد گفت قليون داري گفتم اره گفت الان ميام خدا شاهده داشتم بال درمياوردم رفتم تو كه بساطو اماده كنم بیتا اومد همينجور كهراومد تو بام دست داد چادرشو برداشت با يه تاپو با يه بيكيني بود من خشكم زده بود بعدش يه چرخي زدو گفتزچطوره خوب برنزه شدم منم كه داشتم كيف ميكردم يه دستي به بدنش كشيدم گفتم اره عاليه اصلا باورم نميشد اصلا.هيچي اومد كنارم نشستو منم دستمو انداختم دور گردنش يدونه بوسش كردم يه چند لحظه اي همينطوري بوديم كه خاستم لب بگيرم ولي نميزاشت هرچي ميخاستم باش ور برم طفره ميرفت.

 

بعدش گفت تاديروز داداش بودي حالا امروز ميبيني چيشد بعدشم اومد بغلمو حسابي لب گرفتيم زبونمو ميچرخوندم تو زبونش داشتيم ديوونه ميشديم بعد گفت ياسر يه ساله منتظر اين لحظه موندم چرا انقد دير اومدي جلو منم گفتم شرمنده عشقم ميترسيدم ضايع شم بعد نشست رو پاهامو منم شروع كردم به خوردن لباش…
حسابي كه سير شديم يهو گفتم بیتا ميخوري گفت اره رفت پايين وقتي داشت شلوارمو از درمياورد واسم مثله رويا بود وقتي شورتمو كشيد پايين وكيرمو گرفت دستش وكرد تو دهن نازش داشتم ميمردم حسابي ميچرخوند تو دهنش يه حالي ميداد كه تا حالا نديده بودم بعد لباسشو در اوردو ديدم يه ممه نقلي خوشكل داره ولي كوچيك شروع كردم به دست زدنو مالوندن وقتي با ولع تمام داشتم سينهزهاشوميخوردم فقط داشت اخو اوف ميكرد كه بخور عشقم يه ساله منتظرت بودم بخور همشو بخور ماله خودته منم داشتم حسابي حال ميكردم . بعد گفتم ميشه كوستو بخورم نزاشت منم اصرار نكردم .بعد گفت آريو ميشه شروع كني دارم ميميرم

 

منم رفتم يه اسپري تاخيري زدمو اومدم شلواركشو كشيدم پايين يه كوس خوشكل ونازو كوچولو داشت همين كه ديدمش شروع كردم به ماليدنش بعدش گفت راستي ياسر من 6ماهه كه پرده ندارم البته تعجب نكردم چون شنيده بودم كه انگار با يه پسره فاب بسته بوده وپردشو زده .خلاصه. همينطور كه كسشو ميمالوندم بیتا هم داشت وا وله لبمو ميخورد وميگفت جووووووووووووون عشقم انگشتتو بكن تو من مال توام ديگع منم دوتا انگشتامو تا ته فرو كردم توش هميمطور كه داشتيم ميلوليديم تو هم گفت بكن توش منم سگي خوابوندمش كيرمو با يه تف فرو كردم تو كس بیتا واسم مثله يه رويا بود همينطور كه داشتم ميكردم تو كسش ميگفتم بیتا بايد قو ل بدي كست ماله من باشه باشه عشقم اونم گفت باشه همينجور ميگفتم جووووون بیتا اين تويي كه زيرم خابيدي عجب كوس تنگي داري عشقم جرت بدم اونم ميگفت ماله خودته عشقم بكنش كس رو بايد بكني تندتر بكن فقط تندو محكم بكن …

 

داشتم ديوونه ميشدم اون بدن برنزه كه حسابي سياه شده بود اون بدن خوشكل و ناز كه يه سال منتظرش بودم حالا زير كيرم خابيده بود .بعد يهو حالت عوض كرد باور كنيد بخاطر اسپري حدود يساعت سكس داشتيم وهرنوع حركتي فك كنيد اين بشر بلد بود وتو هر حالتم بيش از 2دقيقه واي نمستاد منم از اينرهمه حرفه اي گري هم خشكم زده بود هم لذت ميبردم همينجور كه داشتم كيرمو توكوسش عقب جلو ميكردم گفت آريو اهنگه 25 باند (از پيشم ميري رو بزار با اون سكس كنيم) من دوست دارم با اين اهنگ سكس كنيم منم گذاشتمو دوباره شروع كردم به كوسشو جر دادان كه يهو بیتا ارضا شد منم لامصب مگه ابم ميومد خلاصه ديگه اخرش بود كه بش گفتم بالش رو بزار زير شكمت كونتو بده بالا بزار كيرم تا دسته بره تو

 

وقتي بالشو گذاشتم زيرش كيرمو خيس كردم انداختم تو كسش تا ته فرو كردم و شروع كردم به تلمبه زدن بیتا داشت جر ميخورد فقط ميگفت جووووووووون بكنش جرم بده تورو خدا محكمتر كه يدفه ايم اومدو ريختم رو كونشو كمرش بعدشم رفتم دستمال كاغذي اوردم وپاكش كردم و بلند شديم ويه لب حسابي گرفتيم ….بعدش يكساعت ديگه هم سكس كرديم .بعداز اون داستان هر موقع كه خونه خالي بشه سكس ميكنيم .ولي اونشب يكي از بهترين شبام واون سكس از تكرار ناشدني سكساي زندگيم بود…

 

نوشته: آريو

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا