سکس عاشقانه و خشن با صنم

سلام . من پیمان هستم و 25 سالمه

از 14 سالگی اومدیم  توی محله جدید. توی محله قبلیه ما خیلی کم میشد با دخترا ارتباط برقرار کرد یه جورایی سنتی بود و همه ی خونواده ها همدیگه رو میشناختن و اصلا چیزی ب نام دوست دختر و دوست پسر معنی نداشت . اما این جایی ک الان هستیم کاملا فرق میکنه سطح فرهنگشون و نوع برخوردشون با همدیگه و کلا دختر و پسر خیلی راحت تر میتونن با هم دوست باشن . کسی هم به کسی کاری نداره .قصه منم با یکی از همین دخترا گره خورده ..”صنم” دختر همسایمون خیلی خیلی دختر امروزی و خوش برخوردیه خیلی راحت بعد از برخورد دوم یا سوم حس میکنی یه عمر باهات رفیقه . ولی این یه طرف شخصیتشه قسمت دوم شخصیتش طوریه که با هیچ پسری هیچ برنامه یی پیاده نمیکنه ..یعنی اینطوری که آمارشو گرفتم همه براش رفیق معمولی ن و به هیچ کس پا نمیده . …خلاصه چند سال گذشت و ما تویاین محل جا افتادیم و با صنم بیشتر صمیمی شدم بعضی موقع ها مشکلات درسی شو ازم میپرسید با ازم میخواست همراه ش تا جایی برم . گذشت و گذشت تا بعد از چند سال خودمو بهش ثابت کردم ک مثلا من ازون پسرا نیستم و میتونه همه جوره رو من حساب کنه .

 

یه روز آخرای ترم دانشگاه ش بودو ب من زنگ زد که اگه میشه برم خونه شون تو درس ریاضی مهندسی ک خیلی استاد بودم کمکش کنم . البته این موضوع تازه یی نبود چند بار دیگه هم قبلا بریا همچین موضوعی رفته بودم خونه شون ک البته همیشه هم مامانش خونه بود و نمیشد دست از پا خطا کرد .اما امروز بعد از اینکه آیفونو زد و داخل شدم دیدم ماشین باباش نیست رفتم داخل خودش تو حال نشسته بود وسط دفتر کتاباش و تا منو دید گفت بیا تو کسی نیست .رفتم داخل پرسیدم مگه مامانت نیس .؟؟؟گفت نه با پدرم رفتن بیرون امشب آخر وقت برمیگردن .!!!! گفتم حالا بد نیست من اومدم تو هم تنهایی ؟؟؟ گفت یه مشکل کوچیک دارم .کمکم کنی سریع میتونی بری …حس عجیبی درونم بوجود اومد که این حس وقتی تقویت میشد ک لباس تنش رو میدیدم . کثافت اینگار همه ی اینکار رو از روی قصد و منظور با یه برنامه از پیش تعیین شده انجام داده بود .. البته گفته بودم که صنم دختر راحت وامروزیه ولی هیچ وقت اونو با این تیپ و ظاهر ندیده بودم.یه جوراب شلواری خیلی نازک و سفید با یه تاپ سفید ک فک کنم زیادی براش کوچیک بود آخه 60-70 درصد سینه هاشو راحت میشد دید فهمیدم این لباس زیر برای لباس بیرونی شه ….موهای لخت و سیاه ش ک وقتی سرش پایین بود روی صورتشو کامل میپوشوند پوست سفید صورتش و رژ لب قرمزی که زده بود دیوانه کننده بود همین طور ک محو تماشاش بودم گفت این دوتا رو برام حل کن من باید برم با همکلاسی هام تو پارک قرار داریم .

 

اینو گفت و رفت داخل اتاق که لباس بیرونی شو بپوشه .همینطور ک داشت میرفت سرمو بلند کردم و از پشت هم دیدش زدم .بعله ….. باسنش نسیت به هیکل لاغرش دو سایز بزرگتر بود .کلا صنم هیکل خیلی بیستی داشت یه دختر 20 ساله و نه خیلی لاغر اما به طرز هنرمندانه یی سینه و باستنش بزرگ بود و به دل هر کسی مینشست طبق نظر اساتید محلمون (بچه محل ها) احتمالا به خاطر کلاس ژیمناستیک بوده آخه فهمیده بودم چند سال ژیمناست بوده و تازگی بخاطر دانشگاه کمتر سراغش میره .قبلا ازپشت مانتو باسن و سینه هاشو دیده بودم حدس میزدم شاهکار باشه .. جوراب شلواری ش اینقد نازک بود که شرت و حتی نقاشی های روی شرتش واضح دیده میشد .یه شرت سفید با عکسای گیلاس روش….همینجور که روی مبل نشسته بودم کیرمو بین پاهام فشار میدادم که بیشتر از این بلند نشه . اصلا وضع عجیبی داشتم.. میخواستم سریع مساله ها رو براش حل کنم ک دیدم هیچ اثری از خودکار نیست . جرقه یی توی ذهنم رده شد سریع از جا بلند شدم و همینو بهانه کردم و رفتم سمت اتاق . درش کاملا باز بود . دیگه چی میخواستم.. منم سرمو انداختم پایین و رفتم داخل …..دیدم صنم تاپشو درآورده و نشسته پشت میز آرایش و داره با گوشیش صبحت میکنه حواسش به کشوی میز بود انگار دنبال کرست میگشت و همه ی این مدت توی انعکاس آینه من داشتم به اون سینه های درشت و سفید نگاه میکردم هیچ وقت فکر نمیکردم همچین چیزی ببینم . سینه های یه دختر 20 ساله ک تا این سن دست هیچ کس بهش نخورده و نوکش به سمت جلو بود انگار جاذبه یی وجود نداشته براش. همه ی این دید زدن ها 4-5 ثانیه بیشتر طول نکشید ک نگاهش از تو آینه به من افتاد و زود با دستاش سینه هاشو پوشوند البته فقط یه خورده شونو .. مگه اون سایز سینه توی دستهای کوچولوش جا میشن !!!

 

همین جور ک هم خجالت میکشید هم لبخند میزد گفت چی میخوای سرتو انداختی پایین و میای داخل .به خودم اومدم سرمو انداختم پایین و گفتم ببخشید اومدم خودکار بگیرم .زیر چشمی دیدمش سریع همون تاپ سفیده رو پوشید و اومد ک خودکار رو از رو میز برداره که حول شد و خودکار افتاد رو زمین و رفت زیر تخت .دید یکم اوضاع داره خراب میشه گفت تو برو الان میارم برات .. همونجا به چپ چپ کردم و چند قدمی لومدم بیرون . یه لحظه بازم برگشتم دیدم خم شده زیر تخت داره دنبال خودکار میکرده . اینگار کونشو گرفته به طرف من و از من میخاد برم به طرفش …همه چی داشت به من میگفت چیکار کنم . دیگه دلمو زدم به دریا و همینجور ک خم بود رفتم پشت سرش رو زانوها م نشستم و دو دستمو انداختم دور باسنش و از زیر کسش دستامو قفل کردم و با چهارتا انگشتم شروع کردم کسشو مالیدن …

 

عین کسایی که برق گرفته باشدشون خواست برگرده طرف من که دید قفل شده و با صدای بلند گفت داری چه غلطی میکنی.. گمشو از خونه مون برو بیرون. بابام پدرتو در میاره ..آروم کنار گوشش گفتم فقط میخوام برای چند دقیقه مال من باشی . قول میدم هیچکس نمیفهمه .فکر کنم خیلی بدش اومد از این حرف بزور تو بغلم چرخید و محکم زد زیر گوشم و گفت خفه شو …از تو گنده تراشم کوبوندم به سقف..اینجا بود که دیگه تنها وظیفه خودمو این میدیدم که یه حال اساسی به صنم خانم بدم ..نمیدونم چی شد که با همون دستم که همچنان داشت با کسش بازی میکرد و دست چپم از زمین باندش کردم و انداختمش روی تختش وحشت کرده بود خواست سینه خیز از اونطرف تخت فرار کنه که پاهاشو گرفتم کشیدم طرف خودم . داشت با ترس تو چشمام نگاه میکرد و من فقط نکاهم به کسش بود چون میدونستم هنوز پرده داره و دنبال دردسر زیادی نیودم عین کشتی گیرا فیتیله شو گرفتم و دمر خوابوندمش …همون کون درشت الان در فاصله 30 سانتی من بود هنوز جای سیلی ش میسوخت پنجه هامو کردم لای کونش وجواراب شورتی رو از همون درز پاره کردم . جیغ کوتاهی کشید فکر کنم داشت گریه هم میکرد سریع شلوارمو بیرون آوردم کیرم عین چوب خشک شده بود شورتشو با آرامش بیشتری از پاش کشیدم بیرون و لای کونشو باز کردم یه سوراخ خیلی تنگ داشت که آدمو دیوونه میکرد .

 

همینجو ر که شورتش تو دستم بود روش خوابیدم شورتشو گذاشتم کنار صورتش و گفتم نمیخواستم اذیت بشی . اگه قول میدی بقیه راه دختر خوبی باشی ادامه شو آروم پیش میریم هیچی نمیگفت فقط سرشو انداخته بود پایین و فکر میکنم داشت گریه میکرد . آروم کنرار گوشش گفتم . نگران نباش با جلو ت کار ی ندارم فقط از عقب میکنم ولی یکم دردش بیشتره اگه میخوای اذیت نشی یکم کیرمو خیس کن .اینجا بود ک ب سرشو بلند کردو گفت بابام پدرت و درمیاره باز با این حرفش دیوونه م کرد دختره اصلاه راه نمیومد…شورتشو بزور چپوندم تو دهنش ک دوتا دستاشو از پشت محکم گرفتم و بلند گفتم هرچقدر میخای جیغ بزن ..باسنشو سفت کرده بود ول به هر زخمتی بود بازش کردم و کیرمو گذاشتم لای کونش سعی میکرد دستاشو آزاد کنه اما نمیتونست حس کردم داره دهنشو باز میکنه کیرمو تا خایه هام کردم تو سوراخش ومطمن بودم داره درد زیادی میکشه اما یکمم تقصیر خودش شد ..لذت بی نظیری داشت تو آسمونا بودم اصلا صداشو نمیشنیدم شروع کردم دیوانه وار تلمبه زدن و صنم هم زیر من نا امیدانه سعی میکرد خودشو بیرون بکشه با هر بار تو کردن جیغ بلندی میکشید ک البته صداش به جایی نمیرسید چون حالا دیگه دستمو هم گذاشته بودم روی دهنش فقط منو بیشتر شهوتی میکرد

 

بعد از چندتا تلمبه حسابی یکم دلم براش سوخت کیرمو کردم داخل سوراخش ک دیگه الان شده بود عین کوره آتش .همونجنا کیرمو تگه داشتم تا یکم جا باز کنه . دیگه داشت با صدای بلند گریه میکرد… بعد از چند ثانیه که آروم شد باسنش رو شل تر کرده بود منم تا فرصت دیدم یه بار دیگه یه عقب جلو کامل کردم ایندفعه دیگه کمتر عکس العمل نشون داد. دیگه الان وقتش بود شروع کردم به تلمبه زدن جوری میزدم که صدای جیر جیر تخت فکر کنم تو کل خونه میومد دستاشو ول کرده بودم و دهنشو باز کرده بودم . دیگه از گریه و درد خبری نبود .. فقط هر بار که کیرمو میکردم توی کونش صدای آه کوتاهی از روی لذت میداد.. حدودا 7-8 دقیقه یی شده بود که روی صنم خوابیده بودمو داشتم تلمبه میزدم. ک تصمیم گرفتم پوزیشن رو تغییر بدم بهش گفتم برگرد . با نگرانی نگام کرد گفتم نترس عشقم گفتم که با کوست کاری ندارم … ایندفعه آروم برش گردوندن صورتش رو دیدم ک ه بخاطر گریه ریملش اومده روی گونه هاش . با دستمال صورتشو پاک کردم و آروم گفتم ببخشید ک اذیت شدی تقصیر خودت بود که راه نمیومدی . یه دفعه خندید و باعث شد بی اختبار برم سراغ لبش بوی توت فرنگی رژلبش توی همه ی دهنم حس میکردم .بعد از یه لب گزفتن طولانی رفتم سراغ پاهاش که نگام به کسش افتاد گفتم بذار یه حالی هم به این بدم البته فقط خوردن .بدون مقدمه کوس سفید و بدون مو شو به دهن گرفتم و دیوانه وار میمکیدم و با زبون با چوچولش بازی میکردم …

 

کاملا حشری شده بود از قیافه ورنگ صورتش معلوم بود…از فرصت استفاده کردم و گفتم اگه ارضات کنم برام ساک میزنی که دیگه درد نکشی . .اصلا تو این دنیا نبود .گفت آره آره عشششششقم میخووووورم …سریع دست به کار شدم و با انگشت و زیون رفتم تو کار کسش ..مزه خوبی میداد دست چپم هم روی سینه ش بود چون میدونستم فشار دادن نوک سینه باعث ارگاسم سریعتر میشه …بدنش داغه داغ شده بود که حس کردم لرزه ریزی افتاده تو اندام خوش فرمش . اینجا بود که دیدم آبش اومد از شدت شهوت دستشو گذاشته بود رو کسش و هی میمالید . انجا بود که منم دیدم تا سرم بی کلاه نمونده و سرد نشده به هدفم برسم سریع پریدم رو تخت و نشستم رو سینه ش البته وزنمو انداختم جلو..حس خیلی خوبی داشت انگار نشستم روی نرم ترین بالشت دنیا . کیرمو گذاشتم جلو لبشو موهاشو از روی صورت کنار زدم ..بدون اصرار کیرمو کامل کرد توی دهنش و نفمیدم چه طور تونست 20 سانت کیرو یه جا بذاهر تو دهنش.. هی بازبونش باهاش بازی میکرد ومحکم میمکید با دستش هم خایه هامو آرو م لمس میکرد…2-3 دقیقه کیرم تو دهنش بود ک حس کردم آبم داره میاد ..گفتم داره میاد کجات بریزم. لبخندش خیلی بدلم نشست ..یعنی میخواست آبمو بخوره ..چیزی که منم خیلی دوست داشتم با این لبخند دیگه جلوی خودمو نگرفتم و آبم اومد بهترین قسمت ماجرا رو تجربه کردم همه ی آبمو مکید و قورت داد… اصلا فکر نمیکردم با یه تازه کار همچین سکسی داشته باشم…

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

4 دیدگاه دربارهٔ «سکس عاشقانه و خشن با صنم»

  1. نوووووششششش جونت09216564376ازتهران اگه خانوم خوشگلی بودزنگ بزنه

  2. سلام خوب بود منم یه خانوم از تبریز واسه دوستی سکسی میخوام 09142981346

  3. 27تهران لطفا فقط دختر خانوما زنگ بزنن برایه دوستی قد 183 وزن75
    09351597379

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا