مامانم جنده ی من شد

سلام به دوستان. میخوام واستون داستان سکس با مامانمو تعریف کنم…

***
من عرفان هستم17 سالمه و خدیجه خانم (مامانم) 38 سالشه یه داداش دارم کلاس سوم ابتدایی و بابام هم 42 سالشه وشغل آزاد داره و ساعت کاری بابام طوریه که نصف روز خونست ونصف سرکار یعنی یه روز صبح تا ظهر وروز بعد از ظهر تا شب. مامانم با قد حدود 172 وزنش رو نمیدونم و سایز سینش هم 75 هر چند وقت یک بار هم میره حمام و به بدن صفا میده و با موبر بدنشو صاف میکنه چون مامانم یکم پشمالو هستش و خودشو واسه آقا بابا آماده میکنه ولی من هیچ وقت حتی صدای سکس او ها رو نشنیدم ولی بعضی مواقع شک میکردم مثلا یه روز رفتم سالن دیدم تعطیله برگشتم و وقتی زنگ زدم در با تاخیر باز شد و وقتی رفتم داخل یه دفعه رفتم تو اتاقشون دیدم مامانم بلیزش رو داره تنش میکنه ولی شلوار پاش بود اکه 5 ثانیه زود تر میرسیدم میتونستم یه ذره از پستونش رو ببینم ولی نشد مامانم خودشو جلوی من خیلی میپوشونه و مثل مامان بقیه نیست که خط کسش هم معلوم مثلا وقتی از حمام میاد میگه در اتاقت رو ببند تا این حد من محدودم ولی بعضی وقت ها بعضی از لباساش وقتی یکم خم میشه سینش دیده میشه ولی من اصلا به سکس با مامانم فکر نمیکردم فقط نگاه میکردم بعضی وقت ها که ساپورت میپوشید خط شورتش معلوم میشد من به سکس با اون فکر نمیکردم و از گناه زنا مثل سگ میترسیدم ولی زمونه آدم رو تغیر میده کمکم با سایت های سکس با محارم آشنا شدم و داستان های سکس با مامان واسم جذاب شده بود و من هم میلی نسبت به مامانم پیدا کرده بودم و دنبال فرصت میگشتم تا دید بزنم ولی کو فرصت مثل همیشه مامانم پوشیده بود مثل بقیه مامانا هم نبود که من برم تو حموم پشتش رو بشورم یا کمرش رو ماساژ بدم.

 
من دیگه آمار تمام لباس های زیر مامان رو داشتم و بعضی از سوتین هاش خیلی زیبا بود و فکر کنم واسه شب عملیات میبست و چند تا شورت لامبادایی هم داشت که از جلو توری بود و من هم باهاشون حال میکردم و آبم رو روی سوتین هاش و لباس های نرمش میریختم و بعد میشستم من تو خونه خیلی جست و جو میکردم و کاندوم پیدا میکردم یک بار هم اسپری توت فرنگی پیدا کردم یک ذره زدم نمیدونین با چه بدبختی اثر بو رو بردم کارم به جایی رسیده بود که له یاد مامانم جق میزدم بدنش رو توی شورت و کرستاش تصور میکردم
دوستم هم مامانش خیلی چیز خوبیه اما از مامان خودم بهتر نیست منو دوستم درباره مامانامون حرف میزدیم من از مامانم واسش تعریف میکردم اون هم همین طور یه حس خوبی داشتم که اندام مادرم رو واسش توصیف میکردم دوستم هم عاشق مامان من بود و میگفت آخر میکنمش ولی این آرزو رو باید به گور میبرد چون همچین چیزی از محالات بود دوستم میومد خونمون ومن لباس زیر های مامانمو نشونش میدادم اونم میمالید به کیرش و بوسش میکرد .
من چند وقتی بود که به مامانم شک کرده بودم که با مردای دیگه به جز بابام حال کنه ولی بابام هم کم نمیذاشت و فکر کنم خوب میکردش چون وقتی میرفت خونه همون دوستم که با مامانش حرف بزنن دوستم میگفت هم مامان خودش هم مامان من از سکس هاشون با شوهراشون حرف میزنن و میگن دیشب خیلی حال کردم

 
در هر حال من به مامان خوشگلم شک کرده بودم مامانم بعضی موقع ها آرایش میکرد عطر میزد میرفت بیرون اینم بگم کا مامانم چادریه و مثل بعضی مامان هانیست که بند کرستش هم دیده بشه ولی باز هم با همون چادر تیپ میزد و میرفت بیرون منم حال میکردم ببینم مامانم زیر کیر بقیه چیکار میکنه دوست داشتم سوپر مامانم در بیاد و من ببینم و عکسش رو تو شبکه های مجازی ببینم کون مامانم هم متوسطه و فکر نکنم بابام از کون اونو کرده باشه من به دوستم میگفتم اگه مخ مامانم رو زدی تنهایی نکنی ها منم صدا کن اونم میگفت باشه
شک من به مامانم زیاد شده بود بعضی موقع ها مامانم که بابام نبود در اتاقشو میبست و با تلفن خیلی با کلاس حرف میزد و من با خودم میگفتم هر کی هست خوش به حالش نمیدونه میخواد چه کسی بکنه و حسرت میخوردم که من چرا نمیتونم بهش حال بدم من تصمیم گرفتم که مامانم رو کنترل کنم مثلا وقتی تلفنش تموم میشد میرفتم آخرین شماره رو که نا شناس بود بر میداشتم و همش هم یک شماره بود و باخودم میگفتم باز خوبه همش به یک نفر کس خوشگلش رو میده وقتی میرفت بیرون دنبالش میرفتم نه یک بار نه دوبار بلکه شاید نزدیک به 15 یا 16 باز تعقیبش کردم ولی انگار من اشتباه میکردم مامان گلم پاک بود و اهل این کار ها نبود وبه اون شماره هم چندین بار با شماره های مختلف زنگ زدم و همیشه یک خانوم جواب میداد دیگه خیالم راحت شد مامانم به بابام خیانت نکرده دمش گرم ولی اون بابام حال میکرد وقتی با مامانم میرفتم بیرون بعضی از جوونا به صورت مامانم نگاه میکردند و پی میبردن عجب زن مئرکه ای هستش مامانم چاق نبود لاغر هم نبود متوسط بود با خودم میگفتم چطوری اندامش رو ببینم فکر میکردم وقتی از حمام میاد تو اتاقش دوربین بزارم اما نمیشد ضایع بود بعضی وقت ها که چی میشد مامانم یه لباس تنش میکرد که سینه های نرم سفید و دیده میشد من ازش عکس میگرفتم و باهاش حال میکردم و به دوستم نشون میدادم و اون هم از مامانش واسم عکس میگرفت وای مامان اون هم عالی بود و من به دوستم میگفتم مامان من از مامان تو سکسی تره و اونم خوشش میومد بد جور عاشقش شده بود

 

 

من فقط یکبار سینه مامانم رو کامل بدون لباس دیدم اونم یهویی یه روز با مامانم کار داشتم رفتم بهش بگم من دارم میرم بیرون رفتم داخل رختکن و صداش زدم اون فکر من پشت در رختکنم و درو باز کرد تا صدای منو بشنوه در که باز شد من ممه های افتادش و کسش رو در چند ثانیه دیدم و اونم نفهمید ولی من مثل خر کیف کردم و رفتم بیرون به یاد اون سینه هاش یه جق زدم رفتم بیرون
از اون به بعد همش تو فکر اون لحظه بودم و به یادش خودمو ارضا میکردم یک مدتی گذشت تو این مدت هم من چند بار پیش مامانم لو رفته بودم مثلا فهمیده بود جق میزنم یا یک بار دیگه تو گوشیم فیلم سکسی دیده بود ولی به بابام چیزی نمیگفت. بعد از این ماجرا ها مامانم یک کمی جلوی من باز تر میگشت مثلا وقتی قبلا دامن کوتاه تا بالا زانو پاش میکرد زیرش ساپورت میپوشید ولی بعدا دیگه نمیپوشید و بعضی وقت ها که میخواست بشینه شورتش دیده میشد مامانم یک ران هایی داره که نگاه میکنی آبت میاد یا لباسی تنش میکرد که خط سینه و سوتینش دیده میشد من سینه های مامانمو از همه جاش بیشتر دوس دارم و دوست دارم بمالمشون فکر کنم شما هم دوست داشته باشید ولی هیچ وقت خایه نداشتم دست بزنم مامانم اهل نماز و روزه هستش و همین هم خیلی تاثیر داره ولی اون بعضی موقع ها یک کمی خودشو به من میماله و من سینه هاشو حس میکنم که چقدر نرمن مامان با معاون مدرسه راهنمایی ایم که یک جورایی فامیل دور بود لاس میزد مثلا وقتی ما مهمون داریم وقتی مامانم میخواد چایی بیاره سینی رو میده به من یا بابام تا تعارف کنیم ولی وقتی یک شب معاون مدرسمون اومده بود خونمون مامانم خودش چایی رو برد و جلوش نگه داشت منم فهمیدم که مامانم تو کف اونه ولی سکس فکر نکنم الان هم که من دبیرستان هستم وقتی به مامانم میگم معاون مدرسه راهنمایی رو تو خیابون دیدم مثل خر کیف میکنه من که نمیدون ولی شاید یه برنامه ای بوده ولی خودم هم نمیتونم قبول کنم و فقط این یک فکره بگذریم .بریم سر اصل مطلب و شروع شدن رابطه منو مامانم…

 

 

یک مدتی بود که من حدودا چهار انگشت بالای کیرم غده در اومده بود و من روم نمیشد که به مامان بابام بگم یه چند ماهی بیخیال شدم گفتم خودش خوب میشه اما فرقی نکرد نه بزرگتر و نه کوچیک تر ومن کمی ترسیدم.خجالتم هم واسه این بود که روی پشمام بود .من دیگه خجالت رو کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم که بگم و یک روز رفتم حمام و پشمام رو تیغ دادم تا صاف باشه و بعد از ظهر که بابام سرکار بود و دادشم رفته بو کلاس والیبال من قضیه رو به مامانم گفتم که اون گفت چرا زود تر نگفتی بعدش گفت حالا نشون بده ببینم منم شلوار و شورتمو در نیاوردم روم نمیشد بهش گفتم بیا دست بزن شلوارم رو در نمیارم اون فکر میکرد کوچیکه وقتی دست زد تعجب کرد چون اندازه یک نخود حبوبات بود نه نخودچی گفت اوه چه قدر بزرگه باید ببینمش و بعد بریم دکتر من نمیخواستم شورتمو در بیارم اما چاره ای نبود ولی کامل درنیاوردم که کیرم دیده بشه فقط همون نقطه اون یکم مالید و گفت درد داره من گفتم نه دیگه طاقت نیاوردم دیدم کیرم داره راست میشه و مامانم گفت خوبه که حسابی به امر خودت رسیدی من متوجه منظورش نشدم گفتم مگه چیکار کردم گفت رفتی آرایشگاه فهمیدم پشمامو میگه که تیغ داده بودم بهش گفتم آره ولی مامانجون به غلط کردن افتادم گفت واسه چی گفت از خارش و سوزش گفت عیبی نداره مامان همون طوری دستش روی غده ام بود وقتی دید من راست کردم متوجه شد و گفت برو گمشو اون طرف آشغال بی حیا بهش گفتم مگه دسته منه خوب وقتی داری منو میمالی راست میکنم دیگه گفت خفه شو دهنتو ببند منم گفتم چشم ببخشید اونم گفت ای قربون پسرم برم که انقدر با ادبه و از مامانش معذرت خواهی میکنه گفتم مامان یک سوال بپرسم گفت بگو عزیزم من رفتم کنارش نشستم و گفتم اگه یکی سینه شما رو بماله شهوتی نمیشین شما که انقدر جوون هستین و خوش اندام انتظار داشتم مامانم یه دونه بزنه تو گوشم گفت الهی قربون پسرم برم که انقدر روشن فکره و یه بوسم کرد که من دیگه مردم آخه اولین بارم بود که مامانم منو بوسیده بود

 

البته من چند بار وقتی اون خواب بود ازش لب گرفتم ولی به کون و کسش و سینه هاش به جون خودم دست نزدم وحتی اون دوستم که یک بار سر ظهر اومد بود خونمون و مامانم روی مبل خوابیده بود و مامانم خوابش سنگین هست دوستم گفت بیا به اندام مامانت دست بزنیم ولی من نزاشتم بهش گفتم فقط میزارم بوسش کنی اونم گفت باشه اول خودم مامانمو بوسیدم بعد دوستم که اول به لپش یه بوسه زد گفت ای جون بهش گفتم بیا بریم ولی دیدم دوباره خم شد واز مامانم یک لب ناز گرفت که من حال کردم و دیدم دستش رو گذاشت رو سینه مامانم کاری من که خودم انجام نداده بودم و گوشش رو گرفتم اونم دستش رو برداشت و وقتی رفتیم تو اتاق یکی خوابوندم زیر گوشش واسه اون گوهی که خورده بود واونم معذرت خواهی کرد

بریم سر جواب سوال من از مامان پاکم که 80 درصد احتمال میدادم به کسی کس نداده و مامانم گفت آره عزیزم منم وقتی یک دقیقه سینه هامو میماله شهوتی میشم من تعجب کردم از پاسخ مامانم گفتم مامان حالت خوبه گفت واسه چی عزیزم گفتم چی داری میگی گفت من دیگه محرم اسرار تو ام توام همین طور گفت به بابات نگی گفتم نه مامان جون نمیگم حالا حرفت رو بزن گفت اره من خیلی زود شهوتی میشم و بابات هم خیلی خوب بهم حال میده گفت حالا تو بگو گفتم چی بگم گفت حرف دلت رو گفتم نمیشه مامانم بهم چسبید گفت این طوری که نمیشه من گفتم حالا نوبت توئه منم مامانم رو یه بوس کردم گفتم مامان جون من عاشقتم حاضرم واست بمیرم گفت منم همین طور و اون روز گذشت حدود دوهفته بعد مامانم ازم پرسید عزیزم از غدت چه خبر بهتر شد چون رفته بودم دکتر و دارو مصرف میکردم گفتم آره داره کم کم آب میشه گفت بیا ببینم منم گفتم نه مامان باز شهوتی میشم گفت عیبی نداره وا باز اون دست زد و من راست کردم گفتم دیدی باز این طوری شدم گفت عیب نداره طبیعی هستش پسرم دو شب بعد شب جمعه بود و برنامه های خاص مادر پدرا من اون شب با دوستام بعد از چند وقت قلیون کشیده بودم و سر درد بدی داشتم و تا ساعت 3 صبح خواب نبرد که دیدم برق اتاق مامان روشن شد و صدای بابام اومد که میگفت محبوبه پس کجاست مامانم میگفت تو کمد توی اون صندوقه

 

بعد از چند لحظه کم کم صدای مامان در اومد که درد میکشید ولی این صدا خیلی کم بود از رو تخت بلند شدم رفتم نزدیک تر که مامانم داشت زیر کیر بابام ناله میکرد و لذت میبرد رفتم پشت در اتاقشون واز سوراخ نگاه کردم خیلی خوب دیده نمیشد ولی از هیچی بهتر بود بابام داشت تلمبه میزد سینه مامانم رو دیدم گفتم خوش به حال کیارش (همون دوستم)که اون روز سینه مامانم رو مالید بعد دیدم بابام داره مثل سگ تند تند میکنه جون داشت آبش میومد دلم واسه مامانم سوخت چه دردی میکشید بعد من دیگه رفتم تو اتاقم سر دردم هم بهتر شده بود خوابم برد و چند روز بعد باز با خوشگل خونه عشق خودم تنها شدم و بهش گفتم مامان یه چیزی بگم گفت بگو پسرم منهم گفتم مامان من اونشب رابطه تو با بابا رو دیدم گفت وای خدا مرگم بده که حالش یه جوری شد سرش گیج رفت داشت میخورد زمین که من گرفتمش از پشت و دستم هم شانسی رفت رو سینش که یک ذره فشارش دادم اونم متوجه شد گفت آیی سینمو ترکوندی منم که ضایع شدم گفتم اتفاقی بود مامان جون از وقتی که باهم راحت تر شده بودیم وقتی بابا نبود همش توخونه قربون صدقه هم میرفتیم اونم گفت آره جون عمت اتفاقی بود گفتم خوب ببخشید گفت اشکالی نداره گفتم مامان جونم من خیلی دلم برات میسوزه گفت چرا پسرم گفتم اونشب خیلی درد کشیدی که یک دفعه رنگش پرید گفت آره پسرم ولی یادت باشه یه فرزند هیچ وقت نباید آمیزش مادر پدرش روببینه چون گناه داره بهش گفتم چشم مامانی.گفتم مامان اجازه میدی سینه هاتو بمالم گفت نه پسرم این کار زشته من مادرتم گفتم میدونم مامان جون قول میدم زیاده روی نکنم گفت باشه فقط سینه ها گفتم آخ جون که کنترلم از دستم خارج شد سریع رفتم طرفش وازش یک لب گرفتم که میدونم مامانم هم حال کرد گفت دیدی ظرفیت نداری چه غلطی داری میکنی منم گفتم مامان یه بوست کردم دیگه گفت لبامو میخوری بعد میگی بوس آره گفت سریع بیا کارتو انجام بده گفتم نمیخوام گفت واسه چی گفتم دوست ندارم ازم ناراحت باشی گفت بیا ناراحت نیستم گفتم دروغ میگی گفت میخوای ثابت کنم گفتم چطوری دیدم اومد کنارم گفت بیا دوباره لباموبخور گفتم راست میگی عشقم گفت نگو عشقم مگه من زنتم گفتم چشم مامان جون

 

رفتم ازش لب گرفتم گفتم مامان چقدرلبات خوشمزست گفت فدات بشم که انقدر مامانتو دوست داری گفتم خیلی مامان جون رفتم سراغ سینه هاش لباسشو زدم بالا وایی دوتا مروارید درشت با لباس قرمز سوتینش خیلی قشنگ بود دادم بالا سینه هاش افتاد بیرون به مامانم گفتم عزیزم سایزش چنده گفت 75 عزیزم گفتم فروشی نیست این مروارید ها گفت نه پسر گلم پنج دقیقه خوردم نوکش خیلی باحال بود من گازش میگرفتم و اون آخ آخ میکرد دیدم چیزی نمیگه گفتم مامان من طبق قولی که دادم کارم تمومه گفت یه کم دیگه بخور گفتم چشم بعد دو دقیقه دیدم مامانم گفت بسه دیگه بعد رفت حمام من نفهمیدم قضیه چیه من چند بار دیگه ام این کارو کردم وهمیشه بعدش میرفت حمام که فهمیدم هر وقت که من سینه هاشو میمالم اون ارضا میشه و آبش میاد یک دفعه که داشتم سینه هاشو میمالیدم دستم رو بردم رو کسش که یک دفعه از جاش پرید و یه دونه زد گوشم و کرستش رو برداشت و رفت منم هم تادو روز باهاش حرف نزدم که که یک روز اومد نشست کنارم که خیلی خوشبو بود یک ساپورت با یه تاپ پوشیده بود که خط سینش معلوم بود وآرایش هم کرده بود وگفت پسرم هنوز مامانتو نبخشیدی گفتم نه گفت ببین واسه پسر خوشگلم تیپ زدم و دستم رو گرفت بعد من دستمو کشیدم گفت پشیمون میشی که دستت روکشیدی ها گفتم واسه چی گفت میخوام بزرارم دست بزنی به اون جایی که دوست داری گفتم راست میگی مامان گفت آره منم سریع پریدم روش و دوباره ازش لب گرفتم مامانم گفت بابات تا حالا ازم لب نگرفته پسرم امروز باید حسابی بهم حال بدی گفتم ای به چشم عزیزم سریع لباس و ساپورتشو در آوردم دیدم یه شورت و کرست بنفش تنش کرده گفتم الاهی فدات بشم مامان که این طور ست کردی گفت دیگه مراسم آشتی کنون واست گرفتم منم شورتشو در آوردم وقتی کسشو از نزدیک دیدم هنگ کردم گفتم بابا خواهرتو گاییدم چه کسی میکنی تو مامانم گفت ای بی ادب گفتم مامان میشه منم بکنمت گفت نه که نمیشه دیگه چی همین مونده بود که به تو کس بدم

 

رفتم کنارش خوابیدم گوششو لیس زدم و با دستام نوک سینه هاشو محکم فشار دادم داشت جیغ میزد بیچاره که ولش کردم اشکش دراومده بود که اشکش رو پاک کردم و گفت ای بد جنس دردم اومد گفتم قربون ممه هات مامان جون گفت تو بر عکس باباتی خیلی کم سینه هامو میماله گفتم مامان هر کاری که بابا نمیکنه من انجام میدم گفت آخ جون من همین طور گردن و لاله گوششو لیس میزدم و دستم رو روی کسش میمالیدم دیگه شهوتش زده بود بالا هیچی حالیش نبود کیرم رو در آوردم گفتم مامان واسم ساک میزنی گفت چرا نزنم پسرم حالا درش بیار ببینم چه قدر هست منم کیرم 18 سانته میدونم به سنم نمیخوره اما دیگه مامانم گفت اوووو چقدر بزرگه کیرم رو دادم دهنش خوب ساک نمیزد به مامانم گفتم اولین بارته گفت آره منم خودم رو یک دفعه هول دادم جلو که کیرم رفت تو حلقش و تا دودقیقه داشت سرفه میکرد بعدش هر چقدر التماس کردم دیگه ساک نزد من سینه هاشو با ولع میخوردم مامانم دیگه هیچی نمیفهمید که یک دیدم داره میگه عرفان بزن مامانت رو جر بده کسمو بخور منم گفتم شرمنده مامان نمیتونم کستو بگام گفت تو رو جون خاله های جندت بکنم من تعجب کردم سه تا خاله داشتم که مامانم دختر دوم بود گفتم نمیکنم مامان خودت گفتی نکنم گفت من یه غلطی کردم گفتم امشب به بابا بگو بکنت گفت نه کیر پسرمو میخوام منم که از خدا خواسته الکی تعارف میکردم گفتم نمیتونم بکنمت شرمنده که بلند شد دوباره یه چک خوردم گفت بکن دیگه عزیزم من گفتم باشه رفتم کسش رو یکم خوردم بعد کیرم یواش کردم تو کسش واسه من تنگ بود چون کیرم کلفته

 

داشتم با سرعت میکردم مامانم هم گفت آخ کسم پاره شد عوضی آروم تر من گوش نمیدادم و فقط میکردم نمیدونید چه سر و صدایی میکرد دیگه داشت گریه میکرد کیرم رو در آوردم و کسش رو خوردم یکم آروم شد داشت حال میکرد که یک دفعه یه داد بلند کشید و لرزید و صورتم پر از آب کس شد فکر کنم نیم لیتر آب داشت گفت از بابات خیلی بهتر بودی گفتم مامان من هنوز آبم نیومده گفت خوب دوباره بکنم گفتم مامان من کونتو میخوام گفت اصلا حرفش رو نزن منو بابات یک مدت سر این قضیه قهر کرده بودیم که میخواست کونمو بکنه من نزاشتم گفت مامان بابارو ول کن من کون میخوام گفت فقط کس منم پشتش رو کردم گفتم مامان بهت قول میدم یه طوری بکنم که زیاد دردت نیاد من بلدم گفت نه گفتم ازیت نکن دیگه گفت من میترسم گفتم مگه ترس داره گفت نمیخوام کونم بزرگ بشه گفتم چه ربطی داره گفت نه خیلی درد داره گفتم تو بده من قول میدم مثل سگ حال کنی به هزار بدبختی رازیش کردم گفت فقط جون عمه هات یواش بکن گفتم چشم یه کم کیرمو دادم دهنش تا خیس بشه بعد سوراخ کونشو خوردم و با یه انگشت کردم تو کونش وای کون صفر کیلومتر چه حالی میده با یه انگشت داشت دادو بیداد میکرد وای به حال کیر .کیرم رو روی سوراخش تنظیم کردم سرشو یواش دادم تو دیگه گوشام داشت سوت میکشید منم نا مردی کردم و به خاطر اون چک هایی که خورده بودم یکه دفعه کیرم رو تا دسته جا کردم تو کونش یک دادی زد که فکر کنم هنجرش پاره شد و یکم بالا آورد و شروع کرد به گریه کردن ولی میدونم خیلی حال کرد کیرم رو یکم نگه داشتم تا جا باز کنه وقتی کیرم رو میکشیدم بیرون دیگه میخواست بمیره

 

منم دیگه دلم سوخت و ادامه ندادم و رفت اشکاشو پاک کردم وازش لب گرفتم صورتش رو گرفتم تو بغلم تا دیگه گریه نکنه و اونم ساکت شد رفتم دوباره سر کسش و گایدمش و دیگه داشت آبم میومد گفتم مامان آبمو چیکار کنم گفت بریز تو کسم گفتم حامله میشی گفت نه قرص میخورم منم همه آبمو تو کسش خالی کردم و یکم روش خوابیدم مامانم دیگه خسته شده بود داشت بلند میشد که نزاشتم گفت ولم کن دیگه کونم رو پاره کردی بلند شدم روش خوابیدم و کیرم رو گزاشتم لای سینه هاش و اونم همکاری کرد و سینه هاشو بهم چسبوند نمیدونید چه سینه هایی داره که مطمئنم هر کی از روی مانتو میبینه میفهمه و واسش راست میکنه پنج دقیقه گذشت که آبم اومد و ریختم رو سینه هاش بهش گفتم مامان راضی بودی گفت خیلی حال کردم گفتم کونت چطوره گفت خیلی بد قولی چرا این کارو کردی بعد ولی از همون دردش خیلی حال کردم گفتم میدونستم حالا دیگه به بابا میدی گفت هیچ وقت کونم ماله توئه فقط تو مجوز کردن داری منم یه چک سکسی به کونش زدم که جای انگشتام موند رو کونش بعد خودم سوتینش رو تنش کردم و رفت حمام
و بعد از این قضیه یک بار دیگه سکس کردیم و اون آخرین سکس بود ودیگه مامانم نزاشت بکنمش فقط سینه هاشو بهم میداد بخورم که همینش هم خوب بود.

 
درباره اون قضیه که درباره معاون مدرسمون گفتم هز مامانم پرسیدم مامانم قسم خورد که بهش کس نداده و فقط یکه بار از رو لباس سینه هاشو چند دقیقه مالیده و از هم یگه یک لب هم گرفتن ولی سکس نه و به هیچ کس دیگه ای تو زندگیش به جز منو بابام کس نداده اینو قسم خورد بهش گفتم میدونستم که پاکی مامان جونم جنده ای خودم.بعد به مامانم گفتم میتونی به کیارش(دوستم)یه حال بدی گفت نه یعنی تو دوست داری مامانم جنده بشه گفتم نه بهش گفتم مامان یه چیز بگم گفت بگو گفتم کیارش هم لباتو خورده هم سینه هاتو مالیده گفت خدا مرگم بده کی؟ کجا؟ چطوری؟ بهش گفتم چند وقت پیش یه روز رو کاناپه خوابیده بودی من به کیارش گفتم بیا از مامانم یه لب بگیر اونم لباتو یه کم خورد و یکم ممه هاتو نوازش کرد تازه من جلو شو گرفتم وگر نه میکردت گفت میزاشتی بکنه گفتم چی گفت شوخی کردم بعد گفت خاک بر سرت یعنی غیرتت اجازه داد که بزاری مامان نازتو اون کیارش بوس کنه و این سینه هامو بماله آره مامان خیلی حال میده یکی تو رو بکنه من ببینم گفت پس بهش بگو بیاد جرم بده گفتم دیگه حتی نمیزارم عکستو ببینه گفت آفرین پسر بهش گفتم پس چرا با اون مردک عوضی لاس زدی این 75 هاتو گذاشتی بماله گفت اونم یه اشتباه بود که کردم ولی خیلی حال کردم اونروز.

 

 

نوشته: عرفان

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون
پیمایش به بالا