عشق یا شهوت

سلام من اسمم ساراست سوم دبیرستان رشته تجربی.قد بلند هیکلم ورزشکاریه و جوری که بقیه میگن خوش استایلم به هرحال…
من عاشق یه خر احمق به اسم ایمان شدم که پسر دایی بابام بود و از اون خر پولای شهرمون ما زیاد باهاشون رفت و امد نداشتیم چون بابام میگه خانواده درستی نیستن که واقعا هم راست میگه.تا اینکه یه شب عروسی یکی از فامیلامون بود ما رفتیم خونشون که با اونا بریم درضمن ایمان 30 ساله و مجرد هم بود.اونشب خیلی بهم نخ میداد و منم پایش بودم تا اینکه رفتیم عروسی و از اون ماجرا گذشت تا دو روز بعدش که بهم اس داد سلام منم جوابشو دادم خلاصه با هم لاس زدیم و قرار شد بیاد خونمون اونموقع دوم دبیرستان بودم.خلاصه اومد خونمون اول ازم کلی لب گرفت بعد تاپ و سوتینمو در اورد ولی به پایینم کاری نداشت چون میدونست دفعه اولمه زیاد بهم سخت نمیگرفت که بکنتم کیرشو از روی شلوارش میمالیدم تمام حسی که توی من بود عشق بود و تمام حسی که توی اون فوران میکرد شهوت… شلوارشو در اورد شورتشم در اورد و نشست روی مبل اولین بارم بود که کیر میدیدم البته از نزدیک کیرش زیاد جالب نبود نسبت به توی فیلم ها البته من چون عاشقش بودم از نظر من بهترین کیر دنیا بود و هنوزم هست

 
میرشو کرد توی دهنم خیلی سعی میکردم بالا نیارم چون از اون دخترای حساس و لوس بودم سرمو گرفته بود و عقب جلو میکرد منم خدا خدا میکردم بالا نیارم ابروم بره.تا اینکه ابش اومد پرتمکرد اونور که ابش تو دهنمنریزه ابشو ریخت توی دستاش و رفت توی دستشویی……خلاصه من تا همین امسال همینکارو میکردم یعنی فقط ساک میزدم براش اونم راضی بود به همبن میدونم حاشو با دخترای دیگه میکرد اما اونموقع انقدر خر بودم که خودمو گول میزدم و میگفتم نه اشتباه میکنم.تا18 ابان امسال که تولدش بود و منم تصمیم گرفتم یه کادوی خوب بهش بدم….
خوب رسیدیم به روز 18 ابان روز قبلش براش یه ادکلن خیلی شیک خریدم و بهش اس دادم میخوام بیام پیشت اونم گفت باشه از کون بکنمت؟؟؟ گفتم نمیدونم گفت یا اره یا کات کنیم….خودمم میخواستم بهش بدم ولی اون زود تر گفت و گفتم اگه قبول کنم خودمو بی ارزش کردم چون داره برام شرط میذاره و میگه دختره مرده ی منه منم گفتم نه گفت بای.

 

منم به گوه خوردن افتادم گفتم باشه بابا.رفتم حموم و حساااابی صاف و صوف کردم از دوستام شنیده بودم که قبلش روغن بدن میزنن که براق بشه بدنشون و دوس پسرشون حال کنه و بیشتر بهشون وابسته شه منم از قبل به خاطر استخرم (بدنم بعدش نرم بشه)داشتم و برداشتم و به همه جام زدم یه ست خیلی خیلی خوشگل مشکی پوشیدم ویه تاپ بافت ریش ریش مشکی سفید هم پوشیدم با یه جین مشکی خلاصه اماده شدم و اومد دنبالم کادوش رو هم برداشتم و رفتم تو ماشینش نشستم بهم گفت سلام جیگرم بهش گفتم تولدت مبارک ازهر دفعه مهربون تر شده بود شاید به خاطر اینکه میخواستم بهش کون بدم.

خونشون دوبلکس بود و زیرزمینش رو ساخته بود و کرده بود سوییت خیلی هم شیک بود
در سویت رو باز کرد گفت برو تو منم الان میام رفت بالا توی خونشون یکم امل بازی در اوردم فک کردم رفته رفیقاشو بیاره بریزن سرم به هر حال دل تو دلم نبود که چی میشه با دوتا قوطی ابجو اومد تو یه نفس راحت کشیدم لباسامو در اوردم کادوش رو از توی کولیم در اوردم و بهش دادم کلی تشکر کرد و خیلی خوشش اومد اخه سلیقش رو میدونستم نشست ابجو هارو عین گاو خورد به من کوفتم نداد.یکم مست شده بود رفتیم توی اتاقی که توی سوییت درست کرده بود تختش رو برداشته بود و یه خوشخواب دو نفره روی زمین گذاشته بود … اول براش ساک زدم دراز کشید 69شدیم اون کس منو میخورد منم کیر اونو تاحالا کسمو نخورده بود خیلی خیلی حس خوبی بود داشتم اتیش میگرفتم

 
بلند شددیم بهم گفت کمرتو بده پایین منم گفتم باشه سر کیرشو لوسیون نیوا مالید یذره کرد تو دردش از همه دردایدنیا بدتر بود یه داد خیلی بلند زدم که گفت مرگ مامان اینا بالان.منم خودمو پرت کردم جلو گفتم گوه خوردم ایمان غلط کردم خیلی درد داره گفت اگه منودوس داری باید تحمل کنی به زور کمرو داد پایین منم کونمو سفت کرده بودم که نتونه بکنه یه داد زد گفت شل کن منم ریدم به خودم شل کردم دهنمو گرفت و فشار داد تو نمیدونستم چیکار کنم احساس میکردمجر خوردم ابش سریع اومد وریخت توی کونم بلند شدرفتم دستشویی منم عین مرده ها افتاده بودم خیلی گریه کردم تا 2 روز نمیتونستم بشینم….بعد از روز تولدش هر روز منو از کون کرد اخرین باری که پیشش بودم همین 5شنبه 25اسفند بود که دیگه کونم قشنگ باز شد و تنها چیزی که از کون دادن حس میکردم لذت و شهوت بود تا اینکه همون روز فهمیدم یه زید ازدواجی به اسم سما داره که دیگه بیخیالش شدم تازه فهمیدم فقط ازم سوءاستفاده میکرده امروز صبح هم بهم زنگ زد ولی جواب ندادم خیلی با احساساتم بازی شده داغون شدم تازه میخواست پردمو هم بزنه که دیگه خدا رو شکر زود تر هدفشو فهمیدم…
حالا یه سوال:
اگه هر دو قسمت داستان روخونده باشید باید فهمیده باشید که من دیوانه وار عاشق ایمان هستم….با تقریبا 13سال اختلاف سنی شما اگه الان جای من بودید چیکار میکردید؟؟؟؟
من دارم سعی میکنم فراموشش کنم اما خیلی سخته….چند بار میخواستم خود کشی کنم اما کونشو نداشتم اون عوضی هم از جسمم و هم از روحم سوءاستفاده کرده.. بگید چیکار کنم؟؟

 
نوشته:‌ sara j0on

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

15 دیدگاه دربارهٔ «عشق یا شهوت»

  1. فراموشش کن با منم یه دختر اینجور کاری کرد من هم فراموشش کردم و تصمیم به ازدواج کن

  2. سلام
    تو يه تجربه کسب کردى که به هرکس اعتماد نکنى وا بستگيت هم فقط نياز به زمان داره که حالت بهتر شه

  3. به نظر من سعی کن خودتو سرگرم کنی برو مثلا برو کلاس ورزش، کاره پاره وقت گیر بیار، یا با یه پسره دیگه دوست شو تا فراموش کنی البته این دفعه دوست شدی نمیخواد سکس داشت باشی، به فکر خودکشی نباش چون احمقانه ترین راه هست و مثل تو خیلی زیاد تو ایران به فکر انتقام هم نباش ببخش،بخشیدن بهترین راه هست
    موفق باشی….

  4. هیچ کاری نکن زندگی کن ادمای ضعیف و به درد نخور خودکشی میکنن دیگه هم نمیشه کسی که عاشقش بودی رو فراموش کرد همیشه تو خاطرت هست و پاک نمیشه

  5. سلام دوست عزیز.فراموش کردن بهترین راه حله.درسته سخته ولی غیر ممکنم نیست پس قوی باشو فراموشش کن

  6. قبل از هر تصمیمی اول برو یه مشاوره ، من مشاور خوب سراغ دارم
    باید حدود یه سال ، هر ماه یک بار بری مشاوره ، نه فقط برای این موضوع که تعریف کردی ، بلکه کلا برا خودت عالیه . بدنت حرمت داره ، نباید هر کسی بهش دست بزنه . خدارو شکر کن که کار به جلو نکشید. هر چی برات باقی مونده رو محکم نگه دار.

    1. عزیزم من همه جوره باهات هستم و تا اخرشم باهاتم زنگ بزن٠٩١۵٣۵٨٧١٨٨

  7. سلام
    به فکر خود خود کشی نباش چون هیچی درس نمیشه من خودم خود کشی کردم و فقط داغون میشی سعی کن یکی دیگه رو پیدا کنی و فراموش نمیشه ولی کم رنگ میشه

  8. سختە جدایی، اما سعی کن بە ورزش و درست ادامە بدی؛ تو دانشگاه آدمای زیادی سر راهت قرار میگیرن؛ ١٣ سال اختلاف سنی خیلی ززیادە ازدواج هم کنین آخرش اون پیر میشە تو جوون می مونی، میشە طلاق جسمی عاطفی، پس بهتر کە الان رفت.

  9. سلام غصه گذشته را نخور و به فکر آینده هم نباش که چی میشه؟از زندگی حالت استفاده و بهره کافی را ببر خواستی هم سن و شرایطمون میخوره.09215002596

  10. سلام من هم همچنین تجربه ای داشتم. خواستس به ایمیم بیا باهمصحبت کنیم.

  11. بيا باهم باشيم تا من از كون بكنمت ديگه به ايمان فكر نميكني

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا