سکس با سونیا جون

سلام.

علیرضا هستم و 31 سالمه ومتاهل هستم . همسر من یه دختر عمه داره که اسمش سونیاست و حدود 40 سال داره و مجرده . یه دختر یا چه جوری بگم یه زن جا افتاده و تو پر که یه قیافه معمولی داره و خیلی لفظ قلم صحبت میکنه ( البته جلوی مردا)، البته از روزی که رفتم توی این خونواده ، سینه هاش بدجوری چشممو گرفت ولی زیاد تو فکرش نبودم ، چون دختر تو فامیل زیاد داشتیمو و درو ورم شلوغ بود.

 

ماجرا از اونجا شروع شد که یه دفعه خونه پدر خانمم همه فامیل دعوت بودیم و خیلی خوش میگذشت و من هی با خواهر خانمم و بقیه هی شوخی میکردیمو میخندیدیم . بعد از شام ، موقعی که خانمها تو اتاق بودن و چندتاشون داشتن ظرفای شامو میشستن ، منم خسته روی کاناپه نشسته بودمو به صحبتها گوش میکردم که سونیا از تو آشپزخونه با یه سینی چای اومد و به همه تعارف میکرد و منم چون یه مقدار دورتر از همه نشسته بودم ، سمت من آخر از همه اومد و چون یه پیراهن یقه باز پوشیده بود ، وقتی خواستم چایو بردارم ، حواسم و چشمام فقط به سینه هاش بود و اصلا سینی چایو نگاه نمیکردم که یه دفعه سونیا گفت حواست کجاست ،حالا وقت هست ، چاییو بردار . دیگه تا آخر شب و موقع رفتن حواسم به حرفش بود و موقع خداحافظیم با خنده شیطنت آمیزی گفت بازم ببینیمتون …

 

خلاصه من یه دو سه روزی تو فکرش بودم و کم کم دیگه از یادم رفت ، تا اینکه حدود 5ماه بعد برای مراسم سال دایی خانمم رفتیم شمال و پاییز بود و هوا هم خنک و خیلی خوب بود، ما طبق روال همیشه رفتیم خونه پدر بزرگ خانمم و وسایلمونو اونجا گذاشتیم و برای مراسم همه رفتیم خونه دایی خانمم که زیاد فاصله نبود تا اونجا ، وقتی رفتیم داخل و همه فامیل اونجا بودن و با همه سلام واحوال پرسی کردیم و اتفاقا سونیا هم اونجا بود و دو سه روزی مرخصی گرفته بود و اومده بود اونجا و من با دیدن اون کلی خوشحال شدم و ولی به روی خودم نیاوردم . اونشب مراسم برگذار شد و قرار شد همه صبح برن سر خاک و شبشم رفتیم خونه پدربزرگ که بخوابیم ، من و خانمم رفتیم طبقه بالا خوابیدیم و سونیا و خواهر خانمم تو اتاق بغلی خوابیدن و بقیه هم طبقه پایین . اونشب یه برنامه سکس حسابی با خانمم راه انداختیمو و چون شمال بود و هوا هم خنک بود خیلی لذت بردیم و به خانمم گفتم صبح منو بیدار نکنه که شبش میخوام رانندگی کنم ، خسته نشم و صبح تا ساعت 11 خوابیدم و وقتی بلند شدم کسی خونه نبود و همه رفته بودن سر خاک . بلند شدم که برم دوش بگیرم که دیدم یه نفر تو حمومه ، فکر کردم پدربزرگه ، در زدم و گفتم پدربزرگ چیزی نمیخوای (البته حس کنجکاویم بود که بدونم کیه) ، که دیدم سونیا در و باز کرد و گفت منم ، همه خونه دایی اینا هستن و الان من میام بیرون و بعد تو بیا و منم با پررویی گفتم منو تو نداریم که و رفتم سمت اتاق .

 

تو اتاق همش تو فکر بدن سفیدش بودم که از پشت در حموم شونه های سفیدش مشخص بود ، تو این فکر بودم که یه دفعه سونیا اومد تو با یه حوله سفید و گفت میتونی بری و کیر منم که همش تو فکر سونیا بود شده بود 2 متر و داشت شلوارمو جر میداد ، منم از جام پا شدم که برم حموم که چشم سونیا به کیر من افتاد و گفت مثل اینکه دیشب خسته نشدی ، خدا به داد دختر داییم رسید و منم با پررویی گفتم که من هیچ وقت خسته نمیشم و سونیا هم که شهوت از چشماش میبارید ، کم نیاورد و گفت ثابت کن و منم همینکه داشتم از کنارش رد میشدم بوی شامپوش به من خورد و حشریتر شدم و نا خودآگاه دستم انداختم دور کمرش و از پشت بغلش کردمو و اونم سریع کیر منو گرفتو شروع کردیم به لب گرفتن و دیگه آه و اوه هردمن رفته هوا فقط من میترسیدم که خانمم بیاد و اون گفت که همه رفتن سر خاک و خیالم راحت شد و من بند حولشو شل کردمو و سونیا لخت لخت جلوی من بود و اونم داشت لباسای منو در میاورد و سریع همه لباسامو در آورد و شروع کرد به ساک زدن و من با موهاش بازی میکردم و آه و اوهم رفته بود بالا و داشتم لذت میبردم و بعد درازش کردم تو رختخوابو شروع کردم به خوردن بدنش و از سینه هاش شروع کردم و هی قربون صدقم میرفت و میگفت دوستت دارم ، عاشقتم ، 3 ساله تو کفتم و کیرمیخوام و کیر کلفته تو رو (وصفشو از زنم شنیده بود) و منم رفتم سراغ کسشو و بعد شروع کردم به خوردن…

 

کس بی مو و تازه شسته شدش و اون هی داد میزد و هیچی حالیمون نبود و گفت زود باش جرم بده که گفتم مگه بازه ، که گفت مگه میشه این کس بعد 40 سال کیرندیده باشه و منم با این حرف قدرتم 2 برابر شد و بلندش کردمو دستشو گذاشتم رو طاقچه و شروع کردم به مالیدن کیرم به کسش و هی بازی کردمو یه دفعه تمام کیرمو کردم توکسش که دیگه خیس خیس بود و سینه هاشو گرفتمو وبراش میمالوندم و آروم تلمبه میزدم و سر وصدامون کل خونرو برداشته بود و تو اوج لذت بودیم و هر کسی هم میومد تو متوجه نمیشدیم ، منم تلمبه زدنمو تند کردمو با تلمبه های من موهای خیس سونیا به صورتم میخورد و حشری تر میشدم و ضربه های من تندتر میشدو سونیا هم بیشتر لذت میبرد و گفت تمومش نکنیا ، یه خالین به کونم بده منم سریع کیرمو درآوردم و سونیا رو برگردوندم و کیرمو گذاشتم لای سینه هاشو و اونم سینه هاشو به هم فشار میداد و من تلمبه میزدم و گفتم آماده ای از کون بکنمت و اونم با یه جون حشری کننده اعلام آمادگی کردو رفتم از تو ساک یه کرم آوردمو وکیر خودمو و سوراخ کونشو چرب کردم کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونشو وآروم سر کیرمو فشار دادم تو و یه آخی کشید و گفت در بیار،سوختم ،فکرنمیکردم مال تو اینقدر درد داشته باشه ، با بقیه فرق میکنه و این حرف باعث شد تا ته کیرمو کردم تو کونشو و محکم گرفتمشو سینه هاشو فشار میدادم و اونم بلند جیغ میزد و من جلوی دهنشو گرفتمو یه چند ثانیه بدون حرکت موندمو تا دردش آروم بشه و وقتی واسش عادی شد،آروم تلمبه میزدم و اونم هی صدای آروم میگفت جون ، سوختم ،جرم بده،من تلمبه زدنمو هی تند میکردمو و برگشتم ساعتو نگاه میکردم و دیدم نیم ساعت بیشتره دارم سونیا رو میکنم و هنوز خبری از آب نیست و سونیا گفت آبتو تو کونم نریزیا ، میخوام ، منم هی تلمبه میزدم و دیگه آبم داشت میومد که کیرمواز کونش در آوردمو سونیا برگشت و کیرمو کرد تو دهنشو تمام آبموخورد و افتادیم تو بغل هم و داشتیم استراحت میکردیم که دیدیم صدای در اومد …

 

سریع من رفتم تو حموم و سونیا هم در اتاقو بست و لباس پوشید و رفت خونه دایی و منم دوش گرفتمو یه ساعت خوابیدمو و بعد رفتم اونجا ، شب ساعت 11 بود که میخواستم برم تهران که پدر خانمم گفت میخواد چند روزی بمونه و به همین بهانه زنم میگفت که بمونیم و من چون کار داشتم باید حتما میرفتم و قرار شد تنها برم و یه دفعه زنم گفت اشکال نداره سونیا با تو بیاد ، چون مرخصیش تموم شده که منم برای اینکه توراه خوام نگیره قبول کردم و باهم راه افتادیم و موقع خداحافظی ،خواهرخانمم به من گفت خوش بگذره ، که منظورشو نگرفتم و بعد منو سونیا راه افتادیم رفتیم ، تو راه هم کلی باهم عشق و حال کردیمو 2 بار هم زدیم کنار که یه بار یه ساک مشتی برام زد و یه بارم تو ماشین کردمشو واینبار آبمو ریختم تو کسش و وقتی رسیدیم تهران ، اومد خونمون و صبح که از خواب بلند شدیم و خواستیم بریم سرکار ، تو حموم یه سکس قشنگ زیر دوش داشتیم و سر حال رفتیم سرکار ، اون چند روز که خانمم نبود روزی دو بار میکردمشو و الانم چند وقت یکبار یه حال اساسی به هم میدیم ، بعدا فهمیدیم که اون روز که در صدا خورد ، خواهر خانمم (گل پری)اومده بود دوربینشو برداره که متوجه سر صدای ما شده بود و یه مقدارم از ما عکسو فیلم گرفته بوده ، که بعدا به سونیا نشون داده بود و اونم خواست که به زنم نشون نده و بعد با سونیا یه برنامه چیدیم که من گل پریو بکنم که اونم بعدا براتون مینویسم .

 

امیدوارم خوشتون اومده باشه و توصیه می‌کنم تا اونجا که می‌تونین حال کنین چون عمر جوونی واقعا کوتاهه.

 

نوشته: علیرضا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «سکس با سونیا جون»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا