سکس با زندایی زنم

سلام دوستان عزیز.

 

من افشین 35 ساله از کرج زن وبچه دارم بچه ام دختر 5 ساله حدود 10ساله ازدواج کردم. خاطره ای که می خوام براتون بنویسم سال 92 اتفاق افتاد من با کامپیوتر آشنایی زیادی دارم یه روز رفته بودیم خونه زندایی زنم که اسم زندایی زنم سوسن جون اندام سکسی کون پر سینه های سایز 75 روداره و جلوی فک و فامیلها هم لباسای باز می پو شه بریم سراغ اصل داستان یه روز رفتیم خونه این سوسن جون برای شام شام رو که خوردیم با دایی زنم شروع کردیم صحبت کردن از کار وبار یه 1 ساعتی طول کشید بعد هم خانمها توی اون یکی اتاق بودن اومدن پیش ما بعد سوسن جون گفت که آقا افشین کامپیوتر من بعضی موقعها هنگ می کنه میشه درستش کنین منم فورا رفتم سر وقت کامپیوتر دیدم بعله هنگ میکنه یه لحظه یه فکری اومد توی مغزم بهش گفتم فردا خونه باش تا برنامه بیارم درستش کنم اونم گفت:باشه تواون موقع میشد کامپیوتر را درست کرد اما پیش خودم گفتم بزار فردا بیام تا دل سیر به این حوری بهشتی نگاه کنم…

 

بلاخره ما اومدیم خونه شب خوابیدیم صبح از خواب بیدار شدم صبحونه روزدم رفتم مغازه دمدمای ساعت 10 زنگ زدم خونشون گوشی رو برداشت که گفتم منم افشین میخوام برنامه رو بیارم تا کامپیوتر رو درست کنم گفت:باشه بعد نیم ساعت رسیدم دم خونشون شوهرش نبود رفته بود سرکار تا ساعت 8 شب هم نمیومد درو که زدم توی آیفون گفت بیاین بالا منم پله ها را 2تا2تا رفتم بالا درنیمه باز بود یه یالا گفتم و رفتم تو تا دیدمش کف کردم دیدم با تاب و یه شلوار چسبناک پوشیده وروسری رو روسرش انداخته منو راهنمایی کرد و رفتیم تواون اتاقی که کامپیوتر بود من نشتم و اونم پیشم نشست پاهام با پاهاش در تماس بود منم از شق درد میمردم تا اینه یه ذره با کاپیوتر وررفتن درستش کردم وگفت این پوشه هارو تنظیم کن منم پوشه هارو تنظیم داشتم می کردم تا چشمم افتاد به یه پوشه که مشکوک بود گفتم میشه پوشه ها را باز کنم تا قشنگ مرتبشون کنم گفت:باشه منم اون پوشه رو باز کردم دیدم بعله سوسن جون با انواع اقسام عکسها که انداخته بود توی درایو بود 5-6 تا ازون عکسها با شورت سوتین بود…

 

یکم خجالت کشید و گفت:ببخشین دیگه گفتم اشکالی ندازه عجب عکسهایی انداختی یکی از شورت وسوتینها را بهش نشون دادم گفتم بهت خیلی میاد اونم گفت: واقعا گفتم:آره گفتم:هنوز اونا رو داری گفت:آره گفتم میتونی بپوشی گفت: اتفاقا توی تنمه گفتم میشه ببینم گفت که نمیشه زشتو ازین کس شعرا گفتم نترس هیچکی نمیفهمه ولی میدونستم حشری شده دستمو گذاشتم رو سینه هاش یه زره فشارشدادم سوتینو دادم بالا وای عجب سینه ای تا لبم رو گذاشتم نوک سینه اش آه ش دراومد و اومدیم روی تخت لختش کردم یه کس ناز سفید بدون مو اینقدر لیس زدم دادش رفت هوا کیر 17 سانتیموکردم توکسش فقط میگفت بکن بکن جرم بده بعد آبمو روسینش خالی کردم از اون به بعد هراز گاهی وقت یاری کنه میکنمش.

ممنون

 

نوشته افشین

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «سکس با زندایی زنم»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا