سکس با زن بیتاکی

سلام خدمت دوستان.احسان هستم 25 ساله…این داستانی رو که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به تیر پارسال …

***

حقیقتش یه مدتی بود که حوصله هیچیو نداشتم از طرفی هم شهوت خیلی بهم فشار میاورد،و مدام جق زدن خستم کرده بود و همین باعث شد که برم تو این برنامهای مجازی(بیتاک)هرطوری که شده یکیو پیدا کنم که باهاش دوست بشم و سکس کنم…یه مدت تو بیتاک چرخیدم که با یه زن 34ساله ک اسمش مریم بود و خدایی اصلا بهش بیشتر از 28 نمیخورد اشنا شدم و دریچه ی امید به روم باز شد..بعد از کلی زبون ریختنو کوسشعر گفتن بهم دیگه اصل دادیمو عکسامونو واسه هم فرستادیم ک جفتمونم همو پسند کردیمو شروع کردیم به چت کردن و حرف زدن تلفنی..دیگه کم کم بهم عادت کرده بودیم..از شوهرش میگفت ک چشمش دنبال اینو اونه و میگفت که یه زن تو محل کارشون هست که باهاش رابطه داشته و از این حرفا..شوهرش داروساز بود جوری ک خودش میگفت دوهفته شبکاره دوهفته روز کار..و همیشه از این ناراحت بود ک صبح تا شب باید تک و تنها تو خونه بمونه از طرفی هم بچه دار نمیشدن ک نمیدونم مشکل از خودش بود یا شوهرش بگذریم…این حرفارو که میزد منم بیشتر امیدوار میشدم به سکس با اون،من یه گروه سکسی تو تلگرام زده بودم که بعد از چند وقت که دیگه صمیمی شده بودیم بهش گفتم میای بریم؟ اونم از اون جایی که خیلی خیلی داغ بود(اینو بعدا فهمیدم)قبول کردو بردمش تو گروه و منم که یه عالمه عکس سکسی داشتم تو گوشیم

 

تند تند پشت سرهم هی میفرستادم بعد یه مدت دیدم اونم عکس سکسی میزاره تو گروه اونم چه عکسایی،خلاصه با دیدن این عکسا و حرفایی ک زده بودیم رومون بهم باز شده بود و من بهش پیشنهاد سکس دادم اولاش قبول نمیکردو میگفت من دوس ندارم به شوهرم خیانت کنمو نمیخوام دست کسی بهم بخوره بعد از اینکه من اصرار کردم و خودشم بدش نمیومد چون شوهرش با همکارش رابطه داشت اونم تلافی کنه قبول کردو گفت فقط یبار منم گفتم باشه،سرتونو درد نیارم،با اینکه قبول کرده بود ولی من جایی نداشتم واسه سکس کردن اگرم داشتم اون نمیومد خلاصه گفت اگه میخوای بیای منو بکنی باید وقتی که شوهرم صبح زود رفت توام بیای،خداوکیلی عین حقیقته..منم چاره ای نداشتم جز قبول کردن شهوت که سراغ ادم بیاد صبح زود و اخر شب کسی حالیش نیست اینو همتونم خوب میدونید،قبول کردمو شب رفتم حموم اومدم بیرون گرفتم خوابیدم ساعت رو 5:30گذاشتم،شوهر اون ساعت 6 باید میرفت من نیم ساعت زودتر بیدار شدم یذره صبونه با دوتا قرصم خوردم با یذره تریاک که تو چایی حل کردم و منتظر زنگ مریم،(مادرم پا شد گفت کجا میخوای بری گفتم امروز باید یکم زودتر برم سرکار)فاصله خونه ما تا خونه اونا یه ربع بود..زنگ زدو سریع رفتم درو زدم درو وا کرد،تو یه اپارتمان بودن هم ریده بودم به خودم هم بفکر لذتش بودم…

 

خلاصه رفتم بالا درو وا کرد با یه تاب سرمه ای و یه دامن کوتاه،اولین بار بود میدیدمش چیز تمیزی بود خدایی..از در که رفتم تو رفت تو اشپزخونه که چایی بیاره منم رفتم از پشت بغلش کردم اوردمش تو حال رو مبل نشوندمش،نفسامونم تند تند میزد یکم که همدیگرو نگاه کردیم یخمون اب شدو شروع به عملیات کردیم،سینهاشو از زیر تاب در اوردم شروع کردم به خوردن داشت میمرد خیلی داغ بود بعد از اون رفتم سراغ شرتشو درش اوردم شروع کردم به لیس زدن کوسش..اوووف نمیدونم حال اون موضوعشو چجوری براتون توصیف کنم خداوکیلی شاید باورتون نشه ولی دستمو گذاشته بودم جلو دهنش که مبادا همسایه ها بشنون،بعد از اینکه کوسشو خوردم یدونه انگشت کردم تو کوسش چقد تنگ و داغ بود لامصب،دومی رو هم کردم،با انگشتام داشتم عقب جلو میکردم که حال میکردو میگفت ای عوضی بلدی همین یبارو چیکار کنی ک دفعه های بعدم بگم بیای(اینو قبل از این که بفهمه زود ارضا میشم میگفت)،خلاصه انگشتامو در اوردم کیرمو کردم تو کوسش دو سه بار که میکردم تو درش میاوردم تا ابم نیاد واقعا اون خیلی داغ بود و کیر من جوابگوی اون نبود،یه چند بار دیگه کیرمو کردم تو کوسش که دیگه نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم،گفتم تمومش کنیم گفت باشه کیرمو در اوردم ریختم رو شکمش آبمو(این سکس از ساعت شیش و نیم تا هشت طول کشید من خلاصش کردم)لباسامو پوشیدم اومدم بیرون..دفعه بعد ک رفتم پیشش اسپری زیاد زدم ک نزاشتم اثر کنه دوباره میخواستم با انگشت کارشو راه بندازم گفت سری قبل که با انگشت کردی الان زخمه اگه نمیتونی بکنی پاشو برو..منم حرفی واسه گفتن نداشتم لباسامو پوشیدم اومدم بیرون..اره دوستان این مسئله دیرارضایی یا زودارضایی خیلی تو مسایل جنسی تاثیر داره…

 

 
نوشته: احسان

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون
پیمایش به بالا