بهم کیر زد

من یه دوستی دارم به اسم بهرام که یه زنه خوشگلو 20 داره به اسم رویا که چندسالی میشه باهم دوستیم آخه من یه تاکسی دارم که هروقت اینا کاری دارن به من میگن و اگه هم بخوان جایی برن من میبرمشون/این رفیق ما خیلی رویا خانومو اذیت میکنه هر روز با یه دختر رفیق میشه عوضی با اینکه دختر خودش 3 سالشه اما به فکر زندگیش نیست/من زیاد میرفتم خونشون و با هم دوست خانوادگی بودیم ام داستان از جایی شروع شد که یه روز این آقا بهرام اومد خونه ای که تازه خریده بودم رو واسم رنگ بزنه…

 

دو سه روزی بود که کارشو شروع کرده بود روز سوم بود که واسه انجام یه کار دیگه قرار شد واسه یه هفته بره شیراز و خونوادشو تنها بذاره/کارشو تو خونه ی من تموم کرد و راهی شد دو روزی میشد که رفته بود یهو به گوشیم زنگ زد و گفت دخترم حالش بد شده برو در خونمون و با تاکسیت خانومم و دخترمو ببر دکتر/منم رفتم و بعد از دکتر برگشتیم خونه/چند ساعتی تو خونشون نشسته بودم/میخواستم بیام بیرون که یهو رویا گفت:حسام میشه امشبو پیشم بمونی آخه مامانم امشب نمیاد پیشم منم از تنهایی میترسم منم که از خدا خواسته گفتم باشه/این رویا خانم که میگم 26سالشه و هم خوشگله و هم خوش استیل مخصوصا اون باسن نازش/خلاصه رفت از کمدش پاسور آورد که با هم بازی کنیم/یه نیم ساعتی بود که داشتیم بازی میکردیم یهو گفت من گرمم شده و روسریشو در آورد/یهو دیدم خیره شد به لبام منم نامردی نکردم و پریدم تو بغلش و شروع کردم به خوردن لبای صورتیش/بهش گفتم بچشو بخوابونه تا با هم راحت باشیم اونم اینکارو کرد…

 

رفتیم تو اتاق خوابشون و اونم شروع کرد به پوشیدن لباسای سکسیش/یه جوراب توری ساق بلند مشکی با یه مینی ژوپ(دامن کوتاه) قرمز ناز و یه تاپ صورتی که خط سینه هاش ازش زده بیرون و از پشت تا خط باسنش باز بود/دیگه از خودم بیخود شدم خوابوندمش رو تخت و دوتا دستاشو بستم به تخت و شروع کردم به خوردن چوچولش انقدر خوردم تاسر بشه دیگه داشت میمرد از خماری که کیرمو تف زدمو انداختم تو/10دقیقه ای بود که داشتم از جلو میزدم که یهو گفت حسام برو از یخچال ژل سرکننده رو بیا بمال به سوراخ باسنم میخوام از باسن بهت بدم/منم رفتم آوردم و همینجور که سوراخش. میخوردم ژلو مالیدم و شروع مردم به تلمبه زدن که دیدم داره از حال میره داشت زیرم جون میداد چنان پتو رو گاز میگرفت و داد میزد که انگار داره جون میده چه باسن ناز و تپلی داشت/ابم که داشت میومد گفت نریز توش میخوام اونجاتو بکنم دهنم و ابتو بخورم که همینکارم کرد.

 

العان حدود دو سالی میشه همسایمونن اما من پنج سالی میشه که میشناسمشون/تو این یه سال گذشته یه هفت هشت باری هست که باهم تنها شدیم اما آخرش به بهونه ی اینکه من پول نقاشی بهرام رو بهش ندادم قطع رابطه کرد اما من به بهرام داده بودم اما به زنش نگفته بود منم که نمیتونستم رفیقم رو بفروشم واسه همین چیزی نگفتم/اما کلی واسه رویا خرج کرده بودم بیمعرفت کیر زد و رفت!

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا