سکس من با نازی خواهرم و زنداییم

اسم من بابکه.

این ماجرای سکس من با نازی خواهرم و زنداییم هست که مربوط میشه به هفت سال قبل…

***

اون موقع خواهرم 12سالش بود و من 14 سال تا قبل از سکسم بانازی سالهای قبل تو خونه و بیشتر وقتی تنها میشدیم باهم شوخی میکردم اون وقتی من حواسم نبود شلوارم رامیکشید پایین ومیخندید اما اوایل من خجالت میکشیدم تا این کار نازی واسم عادی شد تا یک روز گفتم اگه بازشلوارم رابکشی من هم مال تو رامیکشم اون گفت باشه چند دقیقه گذشت دومرطبه شلوارم راکشید پایین و فرار کرد من هم تو خونه دنبالش کرد اون رفت تو اتاق خودش من هم رفتم تو و درب رابستم گوشه اتاق گیرش آورم و اما اون مثل همیشه صروصدا نمیکرد واسم عجیب بود به هرحال شلوارش رااز پاش کشیدم پایین اما شرتش هم با شلوارش آمدپایین وچیزی راکه دیدم ازاون روز به بعد زندگیم راتغییر داد تا اون روز وسط پای هیچ دختری را ندیده بودم سفید با کمی مو لبه کسش قرمز بود و دیوار پشت راازلای پاش میدیدم بوی کسش رامیتونستم بفهمم دوست داشتم همون لحظه همه کسش رایک جابخورم بعد به صورتش نگاه کردم اون هیچ کاری نمیکرد و فقط زل زده بودیم تو چشای من بعدازچند ثانیه من رفتم روی تخت خوابش نشستم و با واسایل و عروسک هاش شروع به بازی کردیم اون هم شلوارش راکشید بالا و بدون اینکه چیزی بگه ازاتاق رفت بیرون

 

بعد ازچند دقیقه برگشت تو اتاق و واسم خوراکی آورد وشروع کردیم به خوردم اما من مدام به وسط پاش نگاه میکردم دوست داشتم بازهم شلوارش رابکشم پایین اما باز روم نمیشد تا اینکه خودش شروع به حرف زدن کرد و گفت چیه چراچیزی نمیگی من بعد کمی مکث گفتم میخوام بازهم شلوارت رابکشم پایین اما خودت این کارمیکنی؟ اون بهم گفت مگه تا العان ندیده بودی گفتم نه نازی گفت من فکر کردم بادخترخاله ها که بازی میکنی همه چیز هم رادیدین من گفتم نه فقط دست تو شورت هم کردیم تا اون موقع نمیدونستم کس و کیر چه شکلی هست به نازی گفتم دوست داشتم مال سمانه را ببینم اما خجالت کشیدم. بهش اصرار کردم اون هم گفت پس تو هم بکش پایین من هم قبول کردم نازی رفت درب اتاق راقفل کرد آمد رو صندلی روبرم نشست من شلوارم راکشیدم پایین اما شرت هنوز پام بود اون هم نشست روبروم و هردوش راکشید پایین به محض اینکه پاهای سفید ونازش و کس قرمزو کوچیکش را دیدم شرت خودم راهم درآوردم و اون هم کیرمن رادید و با تعجب گفت مال تو چقدر بزرگه گفتم مگه قبل مال کی را دیده بودی گفت بچه های که میبردم دست شویی دیگه کمی روم بازشده بود نزدیکش شدم و دست گذاشتم روی پاهای سفیدش بدجور داغ کرده بود و کمی بدنش میلرزید همین جور که پاهاش رامیمالیدم اون کمی خودش راتکن میداد و سرش رامیبرد بالا و بودمن فهمیدم خوشش آمده که دیدم خودش کمی لای کسش راباز کرد من دیگه طاقت نیاوردم و صورتم رابردم جلو بوی دیوانه کننده ای میداد نمیدونم تو لحظه چی باعث شدزبانم رابمالم وسط کسش همین که این کارا کردم نازی یه اهههههه کوچیک کشید وآیییی ی ی بهش گفتم خوشت میاد گفت خیلی عالیه

 

بعدبه من گفت میخوام باگلگلت بازی کنم اون هم نمیدونست اسمش کیرهست من هم بی درنگ اجازه دادم آمدم روبروش گفتم بگیرش دوست دارم مثل تو سرگلگل من راهم زبون بزنی اون هم بدون اینکه چیزی بگه قبول کردزبان داغش رامیمالید سر کیرم و لیس میزد و بود میکرد اون موقع هنوزبه سن بلوغ نرسیده بودم اما حس عجیبی داشتم بهش گفتم بسه بیا روتخت بخواب هرکاری راکه میگفتم بدون اینکه چیزی بگه انجام میداد گفتم پیرهنت رادر بیار بدش راکه دیدم دیگه طاقت نیاوردم سفید با سینه های کوچک سریع روش دراز کشیدم و کیرم رامیمالیدم به وسط پاو شکمش همه بدنش گرم شده بوددیگه اختیارم دست خودم نبود شروع کردم لبهاش راخوردن صدای نفسهاش از رامی شنیدم مزه خوبی رااحساس میکردم تا اینکه بدنم شروع کرد به لرزیدن و بدون اینکه ابی ازبدنم بیاد بی احال شدم این ماجرا بین من و نازی هرروز ادامه داشت تا با پسر داییم سامان که چند سال کوچکتراز خودم هست وارد سکس شدم اما نه به خواسته خودم وقتی رفتم خونشون من رادست مالی کرد و گفت فیلم سوپردیدی من گفتم سوپرچی هست گفت صبر کن شب واست میزارم چون تلوزیون تو حالشون بود و باید بابا و مامانش میرفتن تو اتاق خودشون و فضا جوربشه یادم هست اولین صحنه سکسی راکه دیدم یه آقاهه بود روی تخت خواب داشت ازپشت میکرد تو کس یه زنه اما صداشون رانمیشنیدم چون صدای تلوزیون راقطع کرده بودیم کیرم تو یک چشم به هم زدن سیخ شد گفتم کمی صداش رازیاد کن و قتی صدای جیغ و ناله زنه راشنیدم بدنم گرم شدو به یاد نازی افتادم پیش خودم فکرکردم باید کیرم رابه این شکل بکنم تو کسش تانازی هم مثل این صدابده و بیشترخوشس بیادسامان گفت پشتت رابکن به من اون لحظه شده بودم مثل نازی حرف سامان راگوش میدادم پشتم راکردم بهش اون هم شورتم راکشید پایین ازپشت با دستش و آب دهنش واسم جغ زد من داغ کردم کیرم ازمال سامان بزرگترو کلفت تربود اون موقع نزدیک پانزده سانت بود دیدم کیرش راگذاشت رو سوراخ کونم و با کرم که از لوازم مامانش کش رفته بود شروبه فشاردادن کرد

 

همین که میفهمید درد گرفته کیرم رابیشتر میمالید تا بلخره بعدازچندبارفشاردادن یک لحظه و سریع کرد تو و نگه داشت بدجور دردم گرفت گفتم وااااایییی خودم راکشیدم جلو اما نگهم داشت امابا دیدن صحنه های فیلم و فکر نازی داشت بهم حال میداد همین جور که میکردم تو گوشم گفت اگه یه کاربگم میکنی گفتم چه کاری گفت نازی راواسم میاری گفتم باشه بهش میگم بعد گفتم سامان دخترها ازاین کار خوششون میاد گفت تا نکنی تو کسش نه همین جور که میکرد من راباص ای لرزان با هم صحبت میکردیم گفتم نازی رامیخوایی مثل این فیلم بکنی باید چکارش کنی من تجربه سکس با دختررانداشتم و نمیدونستم باید کیر راکجا فرو کرد ازسامان پرسیدم کس نازی کجا هست گفت این همش کسه اما سوراخش راباید بافشارکیرت پیدا کنی اما عقب ترنزدیک به سوراخ کونش هست دیگه همه چیز تمام بود تو اون لحظه فقط به کاری که میخوام بازی انجام بدم فکرمیکردم دقیقه به صحنه های فیلم خیره شدم تا همه چیز رایاد بگیرم تو یک صحنه دختره ایستاده بود و آقاهه سریع میکردش و دختره بدجور جیغ میزد من این صحنه راتو واسه نازی سیو کردم به کیر سامان عادت کردم و بهش گفتم سریع تربکن اون هم بعدازچندتا فشارمحکم ارضاع شد اما مثل من فقط بدنش میلرزیدبعدبهش گفتم من هم میتونم بکنمت گفت باشه بزار برم دستشویی و بیام پاشد رفت دستشویی من همین جور داشتم به صحنه های فیلم نگاه میکردم دیدم یه نفر بالای سرم گفت بد نگذره بابک جان تویک لحظه جام کردم دیدم زندایی شهلا ازاتاق آمیده بیرون و فکرکنم همه چیزرادیده بود و یه صحنه ازفیلم آمده بود که آقاهه افتاده بود رو زنه و بدجور میکرد فکرکنم زنداییم تحریک شده بودو اصلا نمیدونم اینجورفیلم هارادیده بود یا نه تو تاریکی داشتم به دامن سفیدکوتاهی که پاش بود و پاهای سفیدش تا جای که میشد دید رانگاه میکردم چشمم افتاد به لامپ پشت سرش و نوری که ازوست پاش رد میشد با اینکه دامن پاش بود اما کسش راابه راحتی میدیدم

 

دوتا لبه بزرگ داشت خیلی بزرگتراز کس نازی بود حیکلش باوجود اینکه دوتا بچه به دنیا آورده بود هنوز عالی بود باصداش هدم رابه شهوت می انداخت، اون گفت ناقلا داری به چی نگاه میکنی بعد گفت اشکال نداره بین خودمون میمانی عزیزم و رفت تو اتاق وقتی سامان برگشت من تو فکرزنداییم و کسش بودم اما به سامان چیزی نگفتم تا چند روز بعد که تو شب توبازرفتم خونه زنداییم آن شب داییم خانه نبود و برای کاررفته بود به تهران معمولا مسافرتش یک هفته طول میکشید شب رفتم تو اطاق سامان با هم وارد سکس شدیم من بد جور داغ کرده بودم دقیقا مثل صحنه فیلم سامان افتاد رومو کیرش راکرد تو کونم نمیدونم چی شد تو اون لحظه حسی هم راه با درد و لذت شدیدی بهم دست داد صدام کمی بلند بود با اینکه درب اطاق را قفل کرده بودیم اما من باصدای بلند می گفتم وای سامان مهکم تربکن واااایییی فشاربده ه فشاربده واییییی بدنم داشت بد جور میلرزید اصلا نمیدونم چم شده بود نزدیک نیم ساعت مشغول بودیم که صدای درب اطاق آمد زنداییم بوددرب میزد گفت سامان مامان چیه چرابابک صدا میده حالش خوبه خودمون راجمعو جور کردیم سامان رفت درب راباز کرد زنداییم گفت به بابک بگو بیاد تو بالکن اطاق من بخوابه هردومون فهمیدیم که ماجرا رامتوجه شده و میخواد از هم دور باشم اولش من فکر کردم به خاطراینکه باهم سکس نداشته باشیم این کارراکرد بعد که رفتم و تشکم راانداختم تو بالکن دیدم صدای قفل کردن درب اطاق را شنیدم زنداییم آمد تو بالکن فقط یک مایو مشکی رنگ پاش بود قلبم داشت سریع میزد صداش رامی شنیدم زندایی گفت چیه عزیزم حالت خوبه بیا تو اطاق پیش من بخواب بیرون سرده من بعد ازکمی مخالفت و خجالت و اصرار مکرر ازاون قبول کردم رفتم تواطاق روی تختش بوی بدنش رامیتونستم بفهمم دستم تو دستش و شروع کرد به صحبت کردن در مورد اون شب و فیلمی که دیده بودم

 

من اولش دستم راسفت گرفته بودم بعد از چند دقیقه دستش راگذاشت روی شکرتم کیرم داشت منفجر میشد حواسم نبود سیخ شده من دیگه یخم آب شد دستم راگذاشتم رو شورتش و ازرو شروع کردم به مالیدن استارت کار رازدم زنداییم باصدای لرزان و پرازشهوت گفت دستت را بکون تو شورتم من هم همین کارراکردم اول فکر کردم ادرارکرده اما مثل ادرا نبودفهمیدم آب کس که میگفتند این باید باشه وای دستم خورد به چوچولش صداش بلند شد وااااییییی بابک جونم بمال تند تربعد ازچند دقیقه با وجود اینکه بدنم میلرزید و فقط هرکاری اون میگفت رامیکردم گفت عزیزم دیگه بسه و رفت یه اسپری ازتو کشوی میز تو اطاق آورد وزد زد روی کیرم نمیدونم ازکجا فهمیده بود من زود به حالت ارضاع میرسم بعدازدوسه دقیقه ور رفتن دیدم کیرم سفت هست اماحس نداره و بدنم دیگه نمیلرزه زنداییم گفت بی حس شد گفتم آره بعد رو به پشت خوابید گفت بابک جونم بکن که دیگه طاقت ندارم من رفتم روش کیرم راگذاشتم وسط اما نمیدونم باید کجا میکردم زنداییم گفت بکون تو دیگه گفتم نمیدونم کجا باید بکنم دستش راازپشت آورد و خودش سرکیرم را گذاشت جلو ورودی و گفت فشاربده تو من یه حرکت تا ته فشار دادم تو بااینکه کیرم بی حس بود اما داشتم از لذت دیوونه میشدم تا اون موقع نمیدونستم لذت سکس چی هست زنداییم یه با صدای لرزونش گفت واااااااییییی بکن گفتم میکنم زندایی خوبه گفت اسمم راصدابزنه بگو شهلا جون من هم میگفت شهلا جون خوبه اون هم هی بیشتر تحریک میشد یک هینه روبرو تخت خوابشون هست آواژور راروشن کرد و هردوتامون ازتو هینه نگاه به هم می کردیم وشهوتمون بیشترو بیشتر میشد صداش رابلند ترکردهرچی میتونی سریع تر بکن جرم بده واااااای جرم بده وااایییی من بعد از یکی دودقیقه کردن کمرم ریتم پیدا کرد و باسرعت میکردم صدای هردوتامون زیاد بودمن متوجه شدم صدامون ازاطاق میره بیرون اما دیگه چیزی واسمون مهم نبود کیرم بی حس بود دستم خودم را کمی به عقب کشیدم و همین جور که میکروم تو کسش دیده تشک زیر خیس خیس شده و همین جور از بقل کیرازتو کسش آب میاد دیگه داشتم حرفه ای میشدم همین جور که صورتم را گرفته بودم کنار گوشش تو گوشش گفتم خوبه شهلا جونم خوب میکنم گفت داری کیرت راکجا میکنی گفتم تو کس شهلا جون گفت بلند تربگو کیرت کجا هست گفتم شهلا جونم کیرم تو کست خوشت میادخوب داری پاره میشی دیدم با دستش تشک را مهکم گرفت وای باورم نمیشد با صدای بلند تر شروع کرد به جیغ کشیدن و صرو صدا کردن واااااای بکن بکن بابک وااااااای واایییی جرم بده دیگه میدونستم سامان هم داره صدامون رامی شنوه

 

ببشترازیک ساعت شده بود از کس کردمش دیگه عادت کرده بودم نگاه به کیرم میکردم چطور میره تو کسش یک ساعت بیشتر شده بود ازهمه بدنم عرق میچکیدبه سرم زد بکنم تو کونش گفتم شهلا جونم میخوام بکنم تو کونت گفت نه درد میگیره گفتم اگه نزاری بکنم دیگه نمیام پیشت گفت باشه اما یواش بکن جون زندای دردم میگیره من هم قبول کردم رو به شکم خوابید مثل فیلم یه بالش گذاشتم زیرشکمش کرم زدم به کیرم و گذاشتم جلو سوراخ یکم فشاردادم خودش راکشید جلو گفت وای درد گرفت فکرنکنم بتونم من اصلا تو کلم نمیرفت گفتم باشه شهلا جون نمیکنم تو فقط باکونت بازی میکنم همه حواسم راگذاشتم به اینکه هرجورشده بکنم تو کونش برای اینکه نره جلو خوابیدم روش به یک دستم کیرم رامیزان کردم روی سوراخش و کمی فشاردادم باز مقاومت کرد اما تجربه سامان راداشتم یکم دیگه فشاردادم سرش رفت تو یه جیغ کوتا کشید واااااییی زندایی جونم نمیتونم واااای درد میگیره بیشتر فشارنده تو یه لحظه فشاردادم نصف رفت تو جیغ کشید وااااااای واااای بکش بیرون در آوردم چندثانیه گذشت فکرکرد دیگه نمیکنم این دفعه سرکیرم راکه گذاشتم میخواست بلند بشه که هم زمان کیرم تا ته رفت تو همون تو نگه داشتم آخ آخ آخ آه ه ه ه وای ی ی واییی خدا دیگه نگذاشتم تکون بخوره شروع کردم به کردنش همین جور جیغ میزد که گریش گرفت دیدم صدای در میاد سامان بود ازپشت در گفت یواش تردارین چکارمیکنین صداتون تابیرون میاد دیگه خیالم راحت شد گفتم سامان همه چیز خوبه گفت خوب معلومه که خوبه فقط جای من خالیه نه؟

 

دیگه اختیارم راازدست دادم مثل وحشی ها میکردمش میگفتم شهلا جونم واییییی وایییی شهلا جون اون هم فقط جیغ میزد چندبارهم اسم سامان راصدازد وایی سامان مامان جون وااااایییی چیزی نیست مامان برو بخواب واااایی سامان هم گفت بابک یواش تر بکنش هرچی میگذشت شهوتمون بیشتر میشد گفتم شهلا دارم میشم گفت بیا ازجلولبهام رابخور افتادم روش همین جور که لب ها وزبوش رامیخورم ارضاع شدم بدنم قفل کرد تا چند لحظه چشمام بازنمیشد اون هم ازموقعیت سو استفاده میکرد و هرجور میتونست لبها وزبونم رامیخورد من همین جور روتخت خوابیده بودم پاشد چراغ راروشن کرد دیدم کسش و دوتا پاش تا پایین خیسه خیسه و همین جور هم داره ازکسش اب میریزه دوست داشتم بازهم بکنمش بهش گفتم دوباره بکنیم گفت بزاردو ساعت بگذره عزیزم من حالم بیاد سرجاش بهش گفتم اشکال نداره کست رالیس بزنم گفت ازخداهم هست عزیزم تا صبح دومرطبه دیگه به همین شکل کردمش فرداش تا ساعت 2 ظهرخواب بودم این ماجرا بین من و شهلا ادامه داشت با این تفاوت که هرروز سکس خشن تری ازمن میخواست و من هم ازخداخواسته قبول میکردم با سامان هم کردمش که بعد واستون تعریف میکنم به فکرافتادم که نازی راهمین جور بکنم و حرف های سامان روز به روز بیشتر تحریک میشدم میگفت سکس بانازی صدبرابر بیشتراز مامانم حال میده اسپری بی حسی رااززنداییم گرفتم اما بهش نگفتم واسه چی میخواهم همه چیز راردیف کردم که بانازی تنها شدم دست به کارشدم چون میدونستم صدای نازی بلند میشه باید کسی به جزدوتامون تو خونه نباشه نازی راصدا زدم فیلم که از سامان گرفته بودم را گذاشتم اما استپش کردم هردو تو حال روبروی تلوزیون گفتم میخوام یک چیز باحال نشونت بدم میدونستم تا اون موقع فیلم سکسی ندیده و نمیدونست چه برنامه ای تو سرم دارم

 

چندتا بالش گذاشتم روبروی تلوزیون گفتم بخواب روی بالش میخوام واست بخورم کیرم راازقبل بی حس کرده بودم وقتی خوابید کسش روبروم بود اما خیلی کوچکتراز کس شهلا بودبرای همین فکر میکردم باید بیشتر فشار بدم اما نمیدونستم پرده چی هست فیلم راگذاشتم وقتی چشمش افتاد به فیلم بهش گفتم نازی اماده ای مثل فیلم بکنمت زبونش بند آمده بود فقط سرش رابه علامت رضایت تکون داد کمی لیس زدم تا کسش آب انداخت کرم زدم به کیرم و گذاشتم جلو کسش یکم فشاردادم تو گفت نه بابک تا آمد بگه کسم پاره میشه تا ته فشاردادم تو وااااااایی وااااای آخخخخخخخ وااااای و شروع کردم به کردن اون فقط جیغ میزد و گریه میکرد وااای پارم کردی واااای وااای آه ه ه ه ه بعدازچنددقیقه که همین جور کردم کیرم را یک دفعه کشیدم بیرون و یک گوز ملایم از کسش شنیدم فهمیدم به خاطر اینکه تنگ هست این صدا رامیده نگام به کیرم افتاد دیم خونی شده اول فکرکردم خودم توریم شده بعد به نازی گفتم اون هم گفت چیزی نیست آخه من بدجور نگران شده بودم اولین بار که دختر سکس میکنه اینجور میشه اون دیگه خوشش آمده بود بادسمال تمیزش کردم بلندشدیم ایستاده و مثل فیلم شروع کردم به به کردن کسش همین جور که میکردمش ازکسش آب میامد بیرون واقعا دیوانه کننده بودبهش گفتم بریم تو اطاقت اونجا بهترهست اون هم گفت باشه همیشه از اتاقش و تختش خوشم میامد چون روی تختش وقتی به عکسهاش نگاه میکردم کلی جغ زده بودم وازبوی اطاقش و عکس هاش و عروسک ها خوشم میامد میخواستم وست همه اونها بکنمش رفتیم تو اطاق درب راقفل کردم بهش گفتم بخواب روی تخت رفت روی تخت روبه شکم خوابید من بازتو اون لحظه به جزسکس به چیزه دیگه فکرنمیکردم خیلی بی رحمانه افتادم روش و کیرم راتا ته کردم تو کسش اون جیغ میزد و اااااای بابک واااای بابک یواش ترآخخخخخخ اخ

 

من سرعتم رابیشتر میکردم میخواستم بازهم گریش رادربیارم پتو راکرده بود تو دهنش و بادستهاش ملافه پتو راچنگ میزد و من باتمام سرعت میکردمش صدای کسش درآمد و احساس کردم باز داره ازکسش آب میاد برش گردوندم روبه جلو خوابیدم روش و همین جور که لبهاش رامیخوردم میکردم تو کسش بدن دوتامون عرق کرده بود تمام اطاق پرشده بود ازبوی سکس هردومون عاشقانه باهم سکس میکردیم مثل شهلا بهش میگفتم دارم چکارت میکنم اون هم جواب میداد داری من رامیکنی میگفتم بگو کیرم کجات هست با صدای لرزانش میگفت تو کسم هست وارضاع شدم وچنددقیقه ای همین جور روش بودم و لبهاش رامیخورم این رابطه بعدازچندین سال هنوز ادامه داره و تصمیم گرفتیم همیشه باهم بمونیم
درقسمت بعد بیشترازسکس من و نازی و سامان وزنداییم واستون تعریف میکنم ادامه دارد….

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون
پیمایش به بالا