سکس رویایی با زندایی

سلام.

من هومن هستم 17 سالم بود که داییم ازدواج کرد من هم عروسیشون نبودم اولین باری که زن داییمو دیدم یکهفته بعد عروسی بود که اومده بودن خونه ما تقریبا همسنیم اون چهار ماه از من کوچیکتر بود و شش سال از داییم کوچیکتر.

سرتونو درد نیارم من در مورد سکس یکم وسواسیم هیچ وقت با جنده حال نکردم همیشه رو کسایی دوست دارم کار کنم که اصلا اینکاره نیستند شاید زمان زیادی هم ببره باهاشون سکس کنم بعضی وقتا هم اصلا نشده. این مورد تقریبا چند سالی طول کشید. اسم زن دایی من شیوا است از همون بار اول ازش خوشم اومد قد بلند صورت کشیده کمر باریک بینی قلمی دهان گشاد مثه جولیا رابرتز سینه های سر بالا ریز موهای صاف خوده هلو. 17 سالم بود تا بعد سربازی فقط من تو نخ اون بودم اون اصلا تو فکر من نبود من یکم 3 بودم لاغر موهای جوادی دهه هفتاد اینا اما بعد سربازی زندگی من عوض شده بود یه کلوپ داشتم چندتایی دوست جدید پیدا کرده بودم که تازه ژل مد شده بود موهاشون میخابوندن همه هیکلی بودن (بدن سازی اینا) چیزی نگذشت که منم مثل اونا شدم باشگاه میرفتم و هیکلم توپ شده بود موهامو میخابوندم خلاصه خودم باورم نمیشد چقدر تغییر کردم طوری که یه بار تو بانک متصدی بانک قبول نمیکرد گواهینامم ماله خودم باشه اون موقع زمانی بود که متوجه شدم نگاه های شیوا به من عوض شده و احساس شعف غرور میکردم. خاطراتی که منجر به سکس نشد رو سریع ازش رد میشم ولی باید بگم چون اینا مقدمه ای برا سکس رویاییمون هست. همیشه سعی میکردیم توجه همو جلب کنیم شوخی انگولک تیکه اون بعضی وقتا یه تله هایی واسم میذاشت منم زیاد توش وارد نمیشدم چون از طرفی میخواستمش از طرفی هم نمیتونستم به داییم خیانت کنم. مثلا ازم میخواست صبح های زود بریم تو پارک نزدیک شهرکمون بدویم ساعت 5 صبح چند وقتی میرفتیم از قصد یه مانتوی تنک میپوشید بدون سوتین و لباس زیر تو تموم مسیر انگار لرزش پستوناش رو مخ من بود کیر لامصب منم راست میشد

 

دو روز رفتیم دوییدیم فکر کنم مادرم شاکی شده بود روز سوم به بهانه دویدن با ما اومد روز چهارم اصلا نرفتیم. مثل اینا زیاد بودن مثلا به بهانه کمک واسه گردگیری شب عید منو کشید خونشون لباسای سکسی ماجراهای دیگه. چیزی که از همه بیشتر داشت منجر به سکسمون میشد این بود که من و خواهرم با زن داییم و دختر 5 سالش شمال بودیم من یکم ودکا داشتم شب که همه خوابیدن رفتم رو تراس شروع کردم به خوردن دیدم اونم اومد گفتم میخوری گفت بریز دو سه پیک با هم زدیم رو تراس سرد بود لرزید گفت سردمه منم پریدم پتومو اوردم پیچیدم دورش نشستم کنارش ما که همیشه تو سر کله هم میزدیم و هم دیگه رو اوس میکردیم یهو هر دو ساکت شده بودیم گاهی تو چشای همدیگه نگاه میکردیمو زود چشامونو میدوزدیدیم شاید اگه 1 دقیقه دیگش خواهرم نمیومد رو تراس اونشب میکردمش ولی فرداش خوشحال بودم که اتفاقی نیفتاده چون تو سکس با این شرایط آدم همیشه بعدش عذاب وجدان داره من نمیخواستم داییم از این مسئله دغ کنه. و اما اصل داستان: ده سال بعد از این ماجرا ما 31 سالمون بود شیوا از داییم چند سالی بود جدا شده بود چون داییم عملی بود من تو جزیره کیش کار میکردم یه خونه مهندسی داشتیم من و سه تا دیگه از همکارام یه شب دور هم نشسته بودیم یه اس ام اس اومد شیوا بود نوشت: چطوری من: خوبم کجایی ش: کیشم اس ام بازی میکردیم به بهانه دید و باز دید بعد سالها یه قرار تو بازار پردیس گذاشتیم اونجا با دختر داییم ملاقاتشون کردم الحق که کس حق تری شده بود تا باهاش دست دادم کیرم راست شد با چند تا دوستاشون اومده بودن کیش واسه گردش اونشب یه شامی با هم خوردیم جدا شدیم.

 

شب که میخواستم بخوابم داشتم پاره میشدم حالا دیگه مجرد بود باید میکردمش اما چطوری بعد این همه سال برم رو مخش؟ فردا تو کارگاه ریده بودم به کار همه ماشی آلات شده بودن الاف کیر من بهش یه اس ام اس دادم: میخوام …….. بگیرم با 3تا جواب انتخابی 1 آدرس خونتو 2 حالتو 3 هیچکدام سریع اس داد: هیچکدام من: آی بلا از کجا فهمیدی ش:خوب دیگه م: میدونی میخوام چیتو بگیرم ش: نه خودت بگو م: (با اضطراب) لبتو ش: شیطون شدی خلاصه اس ام اس بازی میکردیم تا اینکه دوباره قرار گذاشتیم واسه غروب همون جایی شب قبل . تنها اومده بود رفتیم لب ساحل لاو بازی حرفای قدیمی یادآوری خاطرات یه دوچرخه کرایه کردیم ازین دو نفری ها بردمش به سمت ساحل نزدیک هتل کورش که شبا جایی تارکی بود و کسی انورا نمیرفت دوچرخه رو ول کردیم بردمش کنار آب رو زمین نشستیم یهو مثل قبلا دوباره هر دو ساکت شده بودیم من بهش نگاه کردم چیزی نگفتم اون یه بار همین کار کرد تو بار بعدی معتلش نکردم لبمو گذاشتم رو لباش اززور هیجان هر دو میلرزیدیم دیگه هیچ کس حرف نمیزد خوابوندمش رو شنا فقط لباشو میخوردم چشاشو بستهئدن بود و لذت میبرد دست بردم زیر مانتوش کسشو فشار دادم آهش بلند شد ولی میخواست دستمو پس بزنه بردم از پشت تو شلوارش کشیدم لای خط کونش بازم دستمو پس میزد تمام این مدت هنوز لبای همو میخوردیم دستمو بردم از زیر پیرنش پستونشو گرفتم هنوز سربالا سفت ریز بود مثل اون موقع ها که تو جونیامون میرفتیم می دویدیم حالا تو دستام بود اونشب فقط تونستم کیرمو در بیارم بدم دستش واسم جق بزنه

 

ترسیده بود حقم با اون بود کنار ساحل هر آن ممکن بود کسی سر برسه. اونشب اونو گذاشتم دمه خونه دوستاش تا رفتم خونه 3 صبح بود همه خوابیده بودن تا 5 صبح اس ام اس بازی چه پستونت ریزو اونم عجب کیرت بزرگه ازین حرفا. فرداش نرفتم کارگاه بازم کارگاه به گا رفت طرفای ساعت 10 بیدار شدم همکارام رفته بودن کارگاه حالا دیگه مکان داشتم اس دادم کجایی ش: با خواهرم و دوستامون خونیم گفتم بیاد ایجا واسش سخت بود ولی به بهانه پس دادن یه چیزی به مغازه اونا رو پیچوند اومد پیش من. فقط اینو بگم از ساعت 11 صبح تا 5 غروب من شیوا رو 5 بار کردم بار آخر آصلا آبم نیومد. وقتی اومد کف کردم یه تیپی زده بود که تا درو باز کردم کیرم رفت زیره گلوم فکر کنید یه زن با قد 178 یه کفش پاشنه بلندم بپوشه با ماتنوی یقه باز و پیراهن دکمه دار که احتمالا تو راه پله 3 تای آخریش باز شده وقتی اومد تو ناخودآگاه صورتم رفت وسط پستونش بوی عطر پستونش انقدر زیاد بود که بوی عطری که زده بود معنا نداشت

 

لبمو گذاشتم رو لباش شروع کردیم به خوردن 10 سال انتظار حالا دیگه تو بغل هم بودیم انقدر همه خاطرات از جلو چشام سریع میگذشت انقدر هر دومون حشری بودیم که همونطور که لبای همو میخوردیم لباسای همو داشتیم در میاوردیم مانتو بعد پیراهن بعد سوتین این تخصص منه که در حال لب خوردن با یه دست قفل سوتین باز کنم. سوتین باز کردم حالا دیگه اون فقط با شلوار کفش منم فقط با شلوارک بودم سینهاش اندازه دوتا پرتغال بودن با نوک شق شده و دون دونای باد کرده دورش که حسابی تحرک شده بودن وقت واسه خوردنشون نبود دکمه شلوارشو کشیدم پایین شرت شلوارو با هم کشیدم پایین کسش بوی گل میداد نا خدا گاه زبونم رفت لای کسش آهش بلند شد دو یا سه بار زبونمو کشیدم لای کسش چوچولاشو با لبام می کشیدم هنوز ایستاده بود کفشاشو در اورد شلوارشو انداخت یگوشه شلوارک منو کشید پایین کیر من چسبیده به نافم ،رو زانوهاش نشست میخواست کیرمو بکنه تو دهنش نذاشتم می دونستم اگه بخوره در جا آبم اومده

 

دستش گرفتم بردمش لب اوپن آشپزخانه سینشو گذاشتم رو کانتر تف زدم سر کیرم کونشو داد بالا کسش زد بیرون کردم تو کسش خیس سر بود ولی فقط کلش رفت تو بغیش به سختی رفت گفتم چرا انقدتنگه گفت واسه اینکه 6 ساله سکس نداشتم تازه دیدم این کس خوده اورجیناله داشتم تلمبه میزدم انقدر حشری بودم که آبم در عرض 3 دقیقه اومد کشیدم بیرون ریختم رو کونش با حالت شاکی گفت همین گفتم نه عزیزم تازه اولشه نمیدونست قراره پارش کنم ولی نباید طولش میدادم سریع بردمش تو حموم بردمش زیر دوش شروع کردم مالوندم کس و کونش کسشو شستم شروع کردم خوردن تو همون حالت ایستاده یه لنگش رو شون من بود زیر دوش کسشو میخوردم بعد 5 دقیقه نمیتونست رو پاش واسته داشت اورگاسم میشد از خوردن کس اون دوباره کیره من راست شده بود تو حموم قنبل کرد پاهاشو یکم باز کرد دستاشو تکیه داد به شیر حموم دوباره کردم توکسش دیگه کیرم واسه یه سکس بلند مدت آماده بود مثه سنگ شده بود کلش شده بود اندازه یه گرز روی بدنه کیر من یه رگ کلفت داره که و وقتی خیلی حشری میشم میزنه بیرون داشتم تلمبه میزدم اونم دیکه آه اوه نمیکرد جیق میزد انگار داره گریش میگیره پاهاش چند بار شل شد نزدیک بود بیفته من کیرم تا ته میکردم توکسش دستامو میپیچوندم دوره کمرش 10 ثانیه استراحت دوباره تلمبه سرعت تلمبه بالا رفته بود دیگه انقد تحت تاثیر سکسمون بودیم حرفای سکسی میزدیم جون چه کسی جون باورم نمیشه شاه کسم خودش اومد اونم میگفن آه پارم کن جرم بده عجب کیرت کلفته پارم کردی سرعت سکسمون زیاد شده بود اون دیگه فقط جیق میزد آب بده آب بده داشت میومد گفتم داره میاد در آرم گفت نه بریز توش با ضربه های شدید کیرمو تا ته میکردم توکسش کونش به لرزه میفتاد

 

چسبوندم بهش اونم عضلات کون رونشو سفت کرد کیرمو تو کسش فشار میداد یه پارچ آب ریختم تو کسش. من کف حموم ولو شدم گفتم حالا چی روت کم شد یا بریم واسه راند سوم اومد روم شروع کرد خوردن لبم دست میکشید لایی موهای سینم کیرمو که یکم شل شده بود میمالید هنوز داشت از سر کیرم آب میومد همونجوری کرد تو دهنش همشو مردم و زنده شدم معمولا بعد سکس دوست ندارم کسی با کیرم تا چند ساعت ور بره ولی این شیوا بود انگار صد ساله جندس آب کیرمو تو دهنش جمع کرده بود با آب دهنش قاطی کیر منو تو دهنش میچرخوند بیچاره کیرم داشت دوباره راست میشد فکر کنم یه بارم دوباره آب کیرم تو همون حالت نیمه خواب تو دهنش اومد. پاشدیم دوش گرفتیم من حواله روبدشام خودمو دادم بهش خودمو خشک کردم رفتم بیرون غذا بگیرم وقتی اومدم چشمتون روز بد نبینه چنان صحنه ای دیدم که همون جا غذا از دستم افتاد بدون اینکه غذا رسانی کنم به این کمر بیچاره بردمش تو اطاقم چنان کردمش که بعد سکس تا نیم ساعت هردو بیهوش شدیم اصلا دیگه یادم نیست که اصلا آبم اومد یا نه. …

 

نوشته: هومن

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا