دو داداش و یه زن داداش

یه داداش دارم که از من چند سالی بزرگتره ، چند سال پیش یه جا رفت خواستگاری و با خانمی که الان زن داداشمه همدیگرو پسندیدند و قرار خواستگاری گذاشتن
تو شبه خواستگاری ما رو هم بردن و تا زن داداشم اومد دیدم یه دختر سفید و قد بلند اومدو نشست رو صندلی، تو همون نگاه اول دیدم داره یه جوری به من بد نگاه میکنه،با خودم گفتم حتما دارم اشتباه میکنم.
 
اون شب تموم شد و اونا عروسی کردنو چند ماهی از ماجرا گذشت تا وقتی زن داداش میومد خونه ما دوباره از اون نگاههای هوسناک میکردو هی کس و کونشو جلو من قر میداد،همیشه طوری مینشست که من دقیقا جلوش بشینم و پاهاشو یجوری باز میکرد که من کسشو ببینم،یه کس بزرگ و آبدار،یا وقتی میخواست ظرف های غذا رو جمع کنه طوری خم میشد که من کون و کمر سفیدشو ببینم،دردسرتون ندم بد چور پا میداد که داداشم هم بو برده بود، یه بار که اومده بود خونمون همه رفتن توی حیاط خونه که کنار باغچه بشینن من اومدم تو تا میوه و چایی ببرم که دیدم اونم داره میاد تو که مثلا بره دستشویی،یه جوری تنظیم کرد که بین در ورودی خونه به هم برسیم که تا من اومدم رد بشم اونم پشتشو به من کردو کونشو داد عقب ولی من خودمو کشیدم عقب و بهش نخوردم چون داداشم رو خیلی دوسش داشتم و نمیخواستم حتی فکر خیانت کردن بهش رو بکنم،
خلاصه همیشه با خودم کلنجار میرفتم که چیکار باید بکنم،واقعا واسم یه کابوس بود که یه روز زن بگیرمو داداشمو روش ببینم که داره میکنتش،پس منم نباید این کارو با اون میکردم
 
چند وقت بعد دیدم واسه هر کاری وقتی داداشم سر کار میره به من زنگ میزنه و منو میکشونه خونه ی داداشم
آخه داداشم استاد دانشگاهه و اکثر وقتا ناهارش رو هم توی سلف دانشگاه میخوره و بعدالظر میاد خونه
یه بار لوله کش میخواست بیاد خونشون که زنگ زد گفت پاشو بیا من تنهام لوله کش میاد،منم رفتمو لوله کش اومد جلوی من یه جوری با لوله کش حرف میزد که لوله کشو حشری میکرد،
میدونستم میخواد من حسودی کنم یا بهم بفهمونه ه اهل حاله
دریغ از این که من همون روز اول از نگاهش فهمیده بودم
خلاصه لوله کش که رفت گفتم من برم گفت حالا دو دقیقه بشین یه چیزی بخور
منم نشستم که گفت بیا ببین این پریز یخچال خرابه میتونی درست کنی
تا من رفتم توی آشپزخونه خودش لای یخچال خم شد که مثلا دو شاخ رو در بیاره ولی حدود دو سه دقیقه همینطور خم مونده بود
 
میدونم میخواست من اون کون خوش فرم با اون کس قلمبه که از پشتش یکم زده بود بیرونو ببینم و شاید از پشت بهش بچسبم و به آرزوش برسه
ولی من همینطوری داشتم نگاه به کس و کونش میکردمو با اینکه داشتم از شق درد میمردم بازم خودمو کنترل کردمو بهش نزدیک نشدم که بعد خودش بیخیال پریز شدو گفت میترسم برق بگیردت
بعد از چند روز که بازم اومدن خونمون موقع جمع کردن ظرفای شام وقتی رفتم چند تا کاسه بدم دستش دستاشو گذاشت روی دستم،
شاید باور نکنید اینقدر دستاش نرم بود که حالمو خراب کرد ،
اون شب به یاد دستای نرمش و با فکر اینکه با دستاش داره کمرمو میماله و منم میکنمش یه دست دو دست جغ مشتی زدم ولی بعدش عذاب وجدان گرفتم
هرچی از من بی محلی بیشتر میدید حرارتش به من بیشتر میشد که بعد از پا دادن های فراوون یه روز که داداشم رفته بود سر کار بهم زنگ زد و گفت سینا من حالم بده و کمر درد شدیدی گرفتم میتونی واسم قرص مسکن بخری بیاری؟
منم گفتم باشه رفتم قرص خریدمو رفتم خونشون
 
وقتی رفتم تو گفت کفشاتم بیار تو بزار ،من نفهمیدم واسه چی همچین چیزی گفت،با خودم گفتم شاید تو آپارتمانشون کفش کسی رو دزدیدن
وای چی میدیدم یه شلوار استرچ تنگ که مثه پوست پیاز بود
زیرش یه شرت مشکی پوشیده بود
ازینا که بند داره
منم بند هاشو با گره هاشو که از روی شلوارش دیدم حالم بد شد
یه لباسم تنش کرده بود که باز بودو کرست هم نبسته بود
چاک سینه هاش رو طوری تو لباسش تنظیم کرده بود که فقط میخواستم بزارم لای سینه هاش ،
سر سینه هاش هم یکم بزگ شده بود
ولی بازم نگاهمو دزدیدمو گفتم زنه داداشته نامرد
با صدای لرزون گفت سلام
منم گفتم چته صدات میلرزه؟
گفت کمرم خیلی درد میکنه،وایسا من قرص رو بخورم برم لباس عوض کنم ببرم خونه بابام
 
آخه ماشینو داداشم برده بود دانشگاه
رفت توی اتاق بعد از چند دقیقه دیدم جیغ کشید که وااااااااااااااای کمرم گرفت وای کمرم آخ کمرم
من دویدم سمت اتاق تا در رو باز کردم دیدم خم شده شلوارشو در بیاره بدون لباس با اون شورت همینطور خم مونده
گفت بیا منو بگیر که کمرم بد جور گرفته
منم ماتم برده بود از اون شورت مشکی با اون بند هاش ،اون رنگ سفید مرمری بدنش با مشکی شورت بد صحنه ای خلق کرده بود
رفتم جلو گفت منو بگیر کمرمو صاف کن منم تا گرفتمش تازه فهمیدم چقدر نرمه
مثل کوره ی آتیش بود توی بغلم
بجای آه وناله که از درد باشه از شهوت آه آه میکرد
بغلش کرمو بردمش لب تخت،دیگه هیچچی نمفهمیدم،شهوت واقعا روانیم کرده بود
یه پماد روی میز گذاشته بود که گفت دیشب داداشت با این پماد ماساژ داده کمرم بهتر شده
حالا تو هم برش دار و ماساژ بده که بهتر بشه
منم برش گردوندمو به جای مالیدن پماد شروع کردم به بوسیدنه تمامه بدنش که هی میگفت سینا نه سینااااااااااا نه سینااااااااااا تورو خدا
 
اومدم روبروی صورتش یه نگاه تو چشاش کردم لبام رو نزدیک کردم به لباش تا اومد لبام رو بگیره تو دهنش صورتمو کشیدم عقب،چند بار این کارمو تکرار کردم
دوباره بردم جلو لباش ، همه ی بدنش میلرزید ،نفس هاش تند شده بود ، جدی داشت از شهوت میمرد
بلند شدم تیشرتمو در آوردم دوباره خوابیدم روش
خدایا اینگار شوفاژ بغل کردم ،داغ داغ
دوباره شروع کردم به بوسیدنه بدنش و گردنش
اونم با دستای نرمش کمرمو فشار میداد به سمت خودش
اومدم روبروی صورتش یه دفعه طوری از هم لب گرفتیم که نصف صورتمون توی هم فرو رفت
میخوردیم،زبونمون توی دهن هم دیگه میچرخید
 
از روش بلند شدم شلوارمو در آوردم و دوباره خوابیدم روش
داغ داغ
پاهاشو حلقه کرد دور کمرم
درست کیرم لای کسش بود ولی از لای شورت دوتامون
چه حالی میداد فشار میدادم ولی تو نمیرفت
دوباره شروع کردیم به لب گرفتن،آی خوردی،آی خوردیم
اومدم پایین دستاشو کرده بود توی موهام و فشار میداد به کسش که مثل خرمالو شهد آلود شده بود
گره های دو طرف شورتش رو باز کردم
یه کس دیدم مثل هلویی که سفید باشه
تا شروع کردم به خوردن یه جیغ وحشتناک کشید و آبش اومد
فکر کنم صدای جیغشو همسایه ها شنیدن
ولی من به خوردن کسش ادامه دادم
 
دوباره اینقدر خوردم که آه و اوهش درومدو دندوناش به هم میخورد از لرزش
شورت خودمو در آوردم واومدم روش خوابیدم
گفتم چقدر نقشه کشیدی تا تونستی منو اینجا برسونی؟
دیدم هیچچی نمیگه
گفتم اگه نگی پا میشم میرم که گفت آره عاشقتم همش موقع سکس با داداشت تو رو میبینم و بهت فکر میکنم
منم پاهاشو دادم بالا و یواش کردم تو کسش
یه جیغ شهوانی کشید
خیلی یواش عقب جلو میکردم،مثل دوتا آدم عاشق تو چشای هم خیره شده بودیمو منم میکردمش
چند دقیقه ای کردمش
نمیخواستم تموم بشه ،برش گردوندم و یه بالش گذاشتم زیر بدنش و از پشت گذاشتم توی کسش
وای کسایی که کس از پشت کردن میدونن چی میگم
نرمی کون با سوراخ تنگ کس چه ترکیبی میشه
 
بعد از چند دقیقه بلندش کردم حالت سگی شروع کردم تقه زدن،دیگه سریع میکردمش و اونم چه جیغ هایی میکشید،موهاشو میکشیدمو میکردمش
دیدم دارم حال میام ، میخواستم وقتی آبم میاد تو چشاش نگاه کنم
دوباره برش گردوندم و ایندفه یه پاشو دادم بالا و شروع کردم به کردن
دیدم چشاشو بسته که بهش گفتم ببینمت چشاشو باز کرد و تو چشام خیره شد
هر دومون صدای آه و اوهمون اتاق رو برداشته بود
که یه دفعه اون شروع کرد به لرزیدن و ارضائ شد
بعد چندثانیه هم من ارضا شدم همه آبمو ریختم توش
کنار هم خوابیدیم و لب میگرفیم
نیم ساعتی پیش هم خوابیده بودیم
از جام بلند شدم
یه حس عذاب وجدان عجیب داشت میکشتم
اون فهمید و گفت چته حال نکردی؟
گفتم چرا ولی چرا با زن داداشم؟
 
گفت چه فرقی داره وقتی من عاشقتم دیگه ازین به بعد همیشه میخوامت که من گفتم این بار اول و آخرمون شد
گفت به خدا خودمو میکشمو تو یه نامه مینویسم که چون تو منو کردی منم خودمو کشتم
حالا تو بیا و ثابت کن
من تو فکر بودم که دیدم نشست و شروع کرد واسم ساک زدن
ای خدا ینی لذتی که کردن کسه محارم داره به خاطر اینکه با عذاب وجدان قاطی هستو لذت وصف نشدنیه
اصلا کار خلاف همیشه لذتش بیشتره کاره خوبه
یه دفعه دیدم دوباره شدم مثل دقیقه اول
ایندفعه شروع کردم به مالیدن کونش که خودش فهمید میخوام از کون بکنمش
خوابوندمش لبه تخت و خودم رفتم پشتش سرشو گذاشتم دمه سوراخه کونش
وای چقدر داغ بود
هی فشار میدادم ولی تو نمیرفت
 
یکم تف زدمو دوباره فشار دادم دیدم رفت تو کون زن داداش
دیدم داره جیغ میزنه
ینی لذتی که وقتی میکنی توی کونه کسی اون درد میکشه و تو احساس قدرت بهت دست میده رو هیچی نداره
مخصوصا اینه اون یه نفر زنه جنده ی داداشت باشه
خلاصه یه بار هم از کون کردمش و با هم رفتیم حمام
یه سره لب میکرفتیم.
 

وقتی اومدیم بیرون و لباس پوشیدیم گفت مرسی کمردردم خوب شد عزیزم
دیگه هفته ای چند بار میرم خونه داداشی و زن داداش رو یه تکون اساسی میدم
ولی اگه یه روز منم زن گرفتمو داداشم کسه زن منو کرد منم مشکلی باهاش ندارم..

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «دو داداش و یه زن داداش»

  1. ناموسن اگه ادرس دارین بدین ما هم بریم بکنیم همچین کیس های کم پیدا میشه تک خوری نکنید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا