استقبال گرم

سلام به همه
اسمم بهنازه
19سالمه و دانشجوی شمال ام
داستانی که میخام براتون تعریف کنم تقریبن واسه یه ماهو نیم پیشه
وختی که امتحانای پایان ترممو داده بودمو میخواستم بیام تهران
اخرین امتحانم ساعت8بود..با عجله تموم برگرو رنگ زدمو اومدم بیرون..
وسایلامو از شب قبل جمع کرده بودم
خابگاهمون روبروی دانشگاس…
سریع زنگ زدم به آژانسو رفتم ترمینال
 
نزدیکای بومهن که رسیدم زنگ زدم به مامانم ک بیان دنبالم اما مامان گفت برای تشییع جنازه یکی از اقوام رفتن بهشت زهراو کارشون طول میکشه..گفت یادم رفته برات کیلیدم بزارم..یه آژانس بگیر برو خونه میترا تا اخر شب با بابا بیایم دنبالت…میترا صمیمی ترین دوستمه…
از خستگیو گشنگی سردرد گرفته بودم..
زنگ زدم به احسان..دوس پسرم…در واقع عشقمه..واقن دوسش دارم…
جریانو براش تعریف کردمو گفت تا نیم ساعت دیگه اونجاس
سرتونو درد نیارم
وقتی رسید وسایلارو انداخت صندوقو کلی بغلم کرد..تو ماشین هر چند دیقه داد میزد توووله سگ عاخه دلم برات ی ذره شده بود..و هی شوخی میکردو منو میکشوند تو بغلش…
رسیدیم خونش..گفت بهناز تو برو بالا من یه سری کار دارم ..انجام میدمو میام…
رفتم بالا..رو مبل نشستم..
خونش گند گرفته بود…گفتن برم حموم که خستگیم در بیادو بیام جمعو جور کنم خونشو….
بعد دوش یه حوله پیدا کردمو پیچیدم دور خودم…
انگار بعد حموم با پتو خودشو خشک میکنه…چون حولش نویه نو بود.:))
از خستگی افتادم رو تخت…حس هیچ کاری نداشتم
 
انگار تو همون حالت ک دمر بودم خوابم برده بود…فقط حس کردم یه کسی داره نوک انگشت پامو میلیسه..فکر کردم اول سگ دوستشه که باز اونجاس…بیحال باز خوابیدم…اون حس تا روی ساق پام اومد…از ترس اومدم پاشم که دیدم احسانه…محکم منو گرفت ک تکون نخورم…فقط لبخند زدم…
با زبونش تا رونمو لیسید…وای چه لذتبخش بود..
اومد رومو گردنمو بوسیدو تو گوشم هی حرف زد…دلم براش لک زده بود
با دستش کرد زیر حوله و لای پامو مالوند..
یه دستشم کرد زیرمو سینمو گرفت…من فقط ناله های اروم میکردم…هممممم … اااه…
رفت پایینو منو اورد لبه ی تخت…
از پشت حوله رو داد بالاو گوشه های رونو باسنمو میمکید .. هر چند بارم یه لیس ب کسم میزد…
یواش یواش سرعت خورنشو برد بالا…وااااییییی که عااالی بود…
هی سرشو فشار میداد به کسم..میمکید..با هر جیغم یه جوونم میشنیدم ازش..
سینمو گرفتو منو برگردوند..اومدم رو زمین
روی شلوارش یکم خیس بود ابی که از نوک کیرش اومده بود شلوارشو خیس کرده بود
شلوارشو دراوردم..سیخه سیخ….
اروم با نوک زبون لیسیدمشو بعدم کردم تو دهنمو براش خوردم…عاااه میکشیدو موهامو دست میکشید…میگفت عاااارههه…وااای…
 
بهناز بخور…نگام کنو بخور… چشاتو ببینم
چشام سبزن…وحشی..موقع سکس همش باید نگاش کنم..
بلندم کرد
حولرو از دور کمرم باز کردو خودشم لخت لخت شد…
چسبید بهمو نگاهم میکرد…هی ازم لب گرفت…منم تموم تنشو میمالیدم …از لذت توی هم میلولیدیم
با دستش یه پامو باز کردو کیرشو میمالوند رو کسم..
احسااان…بکن…منو بکن…..
کرد تو…با زور فشارش دادو منو بوسید…تلمبه زدناش شورو شدن….
اول اروم بود…بعد طوری میکرد که نوک کیرشو تو دهنم حس میکردم…. ههههه
لبامو میکند…
بلندم کردو گفت داگ استایل…
یه ماه نبودی…تا صبح باید بدی….
خندم گرفته بود…
عین بچه تخسا شده بود…
بلند شدمو چار دستو پا شدم..
اول اروم کرد تو…بعد وحشیانه تلمبه میزد…جوری که چنبار سرم خورد لبه ی تخت…
صدامون کل ساختمونو برداشته بود…
من چنبار ارضا شدم…احسااااان…عالیییی بووود…
 
یه اه بلند کشیدو یهو از توم کشید بیرون…همه ی ابشو ریخت رو کمرم…
همونجور بیحال افتادیم…دستمال اوردو کمرمو پاک کرد…
حس نداشتم ازش تشکر کنم حتا…فقط میخندیدیم…نگاه میکردیم همو…
عالی بودیم
لذت برده بودیم…
بعد چن ساعت اماده شدیمو منو برد خونه میترا…تو راه فقط قربون صدقه هم میرفتیم…
ارزو کنید همیشه باهم باشیم…
 
نوشته: بهناز – استقبال گرم

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «استقبال گرم»

  1. ایشاا… به حق بالا سری به پای هم پیر شید
    ما که تو اقبالمون یکی مثل شما نیست خوش باشیم لاعقل شما به ارزوت برس
    اینم شمارم اگه کاری از دستم بر بیاد همه کار میکنم که بهم برسید.
    09197499046

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا