عشق متال باز من

سلام.

 

سروش هستم ۲۰ سالمه بوشهر زندگی میکنم یه مدت بود با یه دختر اسمشم باران بود ۱۷ ساله مشهد زندگی میکرد آشنا شده بودم وای چه دختر بود وقتی عکسشو فرستاد موهای بلند تا آرنجاش با رنگ قهوه ای شکلاتی چشمای آبی‌ شفاف با یه صورت تقریبا لاغر و پوست سفید وای خوشگل خدا دادی بود تقریبا دو ماه میشد که با هم چت میکردیم باران عزیزم یه هنر مند بود وقتی نقاشی هاش رو دیدم دهنم وا مونده بود آخه برای یه دختر ۱۷ ساله چنین آثاری یکم زیادی بود…خلاصه این باران ما یکمم سلیقه ی خشن داشت آهنگ های متال دوست داشت منم به خاطرش هر کاری میکردم مثل اون رفتم متال شدم بعد از اون خیلی ازم خوشش اومد .یه روز بلیط مشهد گرفتم و آماده ی سفر شدم بعد کلی دردسر بلخره رسیدم به مشهد آدرس خونشو گرفتمو رفتم خونشون باران ما مثل اینکه تنها زندگی میکرد ولی به من نگفته بود توی یه خونه ی ویلایی بزرگ زندگی میکرد وقتی نزدیک خونش شده بود بهش اس دادم که رسیدم اونم با یه مانتوی‌ آبی شیک و تنگ و ساپورت اومد بیرون

 

اصلا باورم نمیشد به قیافش مثل فرشته ها بود میخواستم همونجا بغلش کنمو ازش لب بگیرم وقتی وارد خونشون شدم دیگه طاقت نیووردم همونجا بغلش کردم و لب تو لب هم دیگه بودیم یه لحظه چشممو باز کردم بینم قیافش چجوری شده چشماشو بسته بود تو حس رفته بود لپاش مثل لبو قرمز شده بود ولی چه لبای خوشمزه ای داشت یه بوی خوبی هم میداد همونطوری که ازش لب‌میگرفتم یهو بلندش کردمو بردمش تو اتاقش چسبوندمش به دیوارو ۵دقیقه ی کاملو از لب گرفتم وای چه لبای خوشمزه ای داشت انداختمش رو تختش آروم شالشو در آوردمو موهای لطیفه قهوه ایشو نوازش کردم بعد شروع کردم به لیس زدنو بوس کردن گردنو پشت گوشش داشتم دیوونه میشدو همونجوری که گردنشو لیس میزدم دکمه های مانتوشو باز کرد و درش آوردم وای باورم نمیشد چی دیدم سینه های خیلی بزرگ نرم داشت که روش به تاپ با رنگ آبی بود سریع تاپشو در آوردمو از رو سوتین سیاهش شروع کردم به مالش دادن انقدر مالش دادم که آه و آوهش در اومد سوتینشو در آوردم شروع کردم به خوردن سینه های وتی خیلی خوشمزه بود

 

همونجوری که میخوردم با اون یکی دستم یکی دیگه از سینه هاشو میمالوندم رفتم بالای نافشو بوس کردمو ساپورتشو آروم آروم کشیدم پایین چه پاهاش خوشگل و سفیدو تپلی داشت یه شرت سیاه پوشیده بود تمام شرتش خیسه خیس بود انگشتمو که میکشیدم روی شرتش شرتش خیس تر میشد از رو شرتش کلی کسشو لیسیدم اونم آه و آوه میکرد و چشماشو بسته بود خواستم شرتشو در بیارمو که گفت توروخدا درش نیار هر کاری میخوایی بکنی از رو شرتم بکن معلوم بود که خجالت میکشه کلی اصرار کردم تا بلخره گذاشت شرتشو در بیارم وای چه کس تپلی داشت مثل هلو بود ولی سوراخش خیلی کوچولو بود تمام کسش خیس خیس بود شروع کرد به خوردن کوسش تا حالا کوسی به این پر آبی نخورده بود ۱۰دقیقه فقط کسشو لیس میزدم تا اینکه آه و نالش در اومد فهمیدم که داغه داغ شده منم که پررو شده بودم سریع شلوارو شرتمو در آوردم تا سر کیرمو کردم تو کسش یه جیغ بنفشی کشید که گوشم سوت کشیدم گوشمو گرفته بودم درد میکرد اونم هی سعی میکرد هولم بده ولی زورش نمیرسید وقتی کیرمو بیشتر کردم تو کسش اشکش در اومده بود یه جورایی دلم براش سوخت آروم شروع کردم به تلمبه زدن کم کم آروم شد روش خوابیدم کمرمو گرفتو ناخوناشو فرو کرد تو کمرم معلوم بود که خیلی درد داره همونجوریم آه و ناله میکرد بهش گفتم گردنمو گاز بگیره اونم از شدت دردش سریع گردنمو گاز گرفت تقریبا نیم ساعت فقط کسشو کردم فهمیدم ارضا شده یه مدت گذاشتم بمونه همونجوری بعد کیرمو کردم تو کونش بازم جیغ زود ولی جیغش دیگه مثل قبل بلند نبود فقط همینجوری آه ناله میکرد منم خودمو انداختم روشو تقریبا اندازه یه ساعت کونشو کردم

 

دیگه دیدم داره آبم میاد کیرمو کردم تو کسش هر چی آب بودو ریختم تو کسش یه آه بلندیم کشید آبم از تو کسش زد بیرون هردومون ارضا شده بودیم چند دقیقه همینجوری‌ روش ولو شده بودم تا بعد اومدم کسشو تمیز کردمو لباساشو تنش کردم یه لب ازش گرفتمو بغلش کردم همینجوری نوازشش میکردم تو کل یه هفته ای که اونجا بودم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم منم خیلی خوشحال شدم چون خیلی باران رو دوست داشتم دو هفته ی دیگه با هم ازدواج میکنیم اونم آرزوش این بوده که بره لندن منم بهش قول دادم به محضی که ازدواج کردیم میبرمت لندن! خیلی خوشحال شد ( دختر‌ا زود خر میشن دیگه خخخخخ به جای لندن میبرمش بوشهر)

 
شاد و سکسی باشید

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «عشق متال باز من»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا