وارد مکان که شدیم من نشستم رو مبل و اون اومد نشست کنارم…گفتم مونا خانواده ات گیر ندن کجایی گفت نگران نباش بهشون گفتم من امشب میرم خونه دوستم سحر و تا صبح اونجا میمونم مامانم هم به سحر اعتماد داره و با سحر هم هماهنگ کردم اگه یه وقت مامانم زنگ زد بهش سوتی نده… من کنار مونا نشستم اونم حرف میزد اما دیدم بر عکس پشت تلفن که راحت همه چیز رو میگفت اینگار یه کم معذبه اما من برعکس اون حرف میزد هی کیرم سیخ تر و سفت تر میشد و لحن کلامم و شوخی هام سکسی تر میشد یهو من گفتم مونا مانتوت رو در بیار راحت باش مونا هم حرف گوش کن مانتو رو در آورد و شلوار لی رو هم کشید پایین دیدم زیرش یه شلوارک چسبون پلنگی پوشیده بود حالا منو بگو دیدم وای زیر شلوارک یه کوس گوشتی و یه با باسن جنیفری داره خودنمایی میکنه و سینه های سفید و خوردنیش از زیر تی شرتش به شدت برق میزد که من نتونستم تاب بیارم همینطور که پشتش به من بود و داشت یه شلوار لی و مانتو رو بزاره رو جالباسی من یهو از پشت بغلش کردم و دستم رو گذاشتم رو سینه اش و شروع کردن مالوندن می می هاشو از پشت گردنش رو لیس میزدم مونا یهو جا خورد گفت شیطون حشری تر پشت تلفن هستی اینگار…
من بدون توجه به حرفاش فقط پشت گردنش و لاله گوشش رو لیس میزدم…مونا هم کاملا حشری شده بود و به صورت کامل رام من شده بود هی گردنش رو تکون میداد و صدای آه و ناله اش بلند شده بود منم زیپ شلوارم رو کشیدم پایین و کیرمو از روی شلوارک چسبونش هی میمالیدم در کونش…آب کیرمم که مثل چشمه جوشان هی میزد بیرون…دیگه حسابی حشری شده بودم همونجور ایستاده اروم اورم از پشت هدایتش کردم سمت اتاق خواب و به تخت که رسیدیم انداختمش روی تخت و افتادم رو شکمش و لبای آلبالوئیش رو شروع کردم به لیس زدن…هی لباش رو میمکیدم و نگام که نگاهش می افتاد برق چشمای آبی رنگش دیوونه ام میکرد…هی دست میکشیدم تو موهای بلوند و نرمش و لباشو میخوردم…بعد یهو مونا با چشماش اشاره کرد بلند شو از روم …من چرخیدمو به کنار دراز کشیدم که مونا شروع کرد به بازی کردن با کیرمو بدون اینکه من بخوام یهو شروع کرد به خوردن کیرم…وای اینقدر قشنگ و ناز کیرمو میخورد که من اوج لذت جنسی رو فقط اون لحظه حس کردم…
بعدش اروم شلوارکش رو در آوردم و تی شرت و سوتینش رو هم در آوردم و لخت لختش کردم …وای یعنی هرچی بگم کم گفتم یه کوس آس و ناز و سفید و گوشتالو جلوم بود که با دیدنش شروع کردم به لیسیدنش و مونا هم که کاملا حشری شده بود گفت حافظ تو رو خدا آروم اروم فرو کن تو کوسم دارم دیوونه میشم دلم کیرررر کلفتتت رو میخواد منم چون کوسش خیلی تنگ بود آروم اروم فرو کردم توش و اولش واسه اینکه دردش نگیره شروع کردم نرم و ملایم به تلمبه زدن…بعدش که دیگه حسابی کوسش پر آب شده بود و کیرم کامل توش جا واکرده بود تند تند و وحشیانه تلمبه زدم و مونا هی میگفت حافظ تا ته فرو کن جرررر بده منو…
بعدش تو پوزیشن های مختلف شروع کردم تلمبه زدن و گاییدن کوسش که احساس داره آبم میاد اومدم کیرمو در بیارم آبمو بریزم رو سینه اش که یهو پاشید به در کوسش و مونا که دیگه حسابی بی حال شده بود شروع کرد بازی کردن با کوسش که حالا اطرافش پر آب من شده بود و منم بی حال افتادم رو شکمش و خوابم برد…نمیدونم چقدر خوابم برد اما با صدای مونا از خواب بیدار شدم ..یه دوش گرفتیمو بعدش زدیم بیرون رفتیم غذا واسه نهار خریدمو اومدیم خونه بعد ناهار هم دوباره یه سکس مشتی دیگه و بعدش استراحت و شبش هم تا ساعت ۳ بامداد با هم رفتیم کنار ساحل کاسپین و دوباره برگشتیم سوئیت یه سکس مشتی دیگه کردیمو فردا صبحش هم من برگشتم قم…شرمنده خیلی سرتون رو درد آوردم من خیلی سکس کردم اما سکس با مونا قطعا شیرین ترین و جذاب ترین سکس عمرم تا الان بوده…
من بعدش سر یه جریاناتی با مونا مجبور شدم کات کنم و دیگه قسمت نشد این شاه کوس رشت رو یه بار دیگه جرش بدم اما هنوز که هنوزه داغش به دلم مونده و دوس دارم اگه یه روز هم به پایان عمرم مونده باشه مونا رو ببینم و باهاش سکس کنم… امیدوارم از داستانم خوشتون اومده باشه و ببخشید خیلی با آب و تاب گفتم و طولانی شد…
نوشته: حافظ
سلام رضام از اصفهان دوطرفه فقط دو طرفه پیام بده از اصفهان وشهرای نردیکش 09339756014