دوست دختری که قدر کیرمو میدونست

سلام
اسم من امیرم و 24 سالمه. کیرم 16 سانته ولی کلفته،خاطره ای که میخوام واستون تعریف کنم ماله یه ماه قبل عید سال نود و چهاره…

***

ماجرا از اونجایی شروع شد که من و دوستم محمد طبق معموله روزای پنجشبه با ماشین زدیم بیرون که یکم هوا بخوریم و تفریح کنیم،دمه غروب تو یکی از خیابونا بودیم که چشمم به دوتا دختره خوشگلو سکسی افتاد که وقتی بهشون لبخند زدمو سرمو تکون دادم یکی از اونا که یه مقدار از نظر اندام پر تر و درشتر بود با یه لبخند ملیحی بهم نگاه کرد من که چشمام فقط به باسنو هیکله خوشگل و خوش تراش اونا بود بدم نمیومد شانسمو امتحان کنم و به یکیشون پیشنهاده دوستی و شماره بدم،بعد از کلی تعقیب و امار بازی بالاخره تو یه کوچه خلوت از ماشین پیاده شدمو رفتم سمتشون،حقیقتا نمیدونستم با کدوم صحبت کنم و پیشنهاد بدم انتخابه سختی بود چون واقعا هر دو از نظر من عالی بودن،بهشون که رسیدم گفتم خانوم ببخشید میتونم چند لحظه وقتتونو بگیرم….بعد از یکی دو دقیقه صحبت کردنو ناز کردنو ناز کشیدن بالاخره شماره رو به اونکه درشت تر بود دادم و برگشتم سوار ماشین شدم و با دوستم کلی خندیدیم و هیکلو باسنه اونارو تجزیه تحلیل کردیم که همون شب محمد ازم قول گرفت که اگه دختره زنگ زد رفیقشو واسش جور کنم…

 

یکی دو ساعت بعد از اینکه رسیده بودم خونه یه پیام از یه شماره ناشناس اومد به گوشیم حدس میزدم که خودش باشه که بعد از یه خورده اس بازی و حرف زدن خودشو معرفی کرد و اشنا شدیم و بهم گفت که اسمش سوگنده و و اونکه تو خیابون باهاش بود دختر خالشه و ازم پرسید تو با کدوممون میخواستی دوست بشی که من گفتم از اول از خوده تو خوشم اومد و….که فهمیدم دختر خالش دوست پسر فاب داره و باهم تیریپ ازدواجن…خلاصه چندروزی همینطور گذشت و ما باهم بیشتر اشنا و صمیمی شدیم تو این مدت من همش فکرم به کونه خوشگله سوگند بود و دنباله راهی بودم که اینو بکشونم تو خونه و حسابی ترتیب کارو بدم،که یه روز سوگند بهم گفت منو دختر خالم امشب جایی عروسی دعوتیم اگه میتونی اخرشب بیا دنبالمون مارو برسون خونه که منم قبول کردم و رفتم پیش دوستم محمد تا یکم باهم مشروب بخوریم چون سوگندم میگفت خیلی مشروب دوست داره و منم میخواستم به بهانه مشروب بهش بگم بیاد پیشم که باهم بخوریم…

 

 

تقریبا ساعت یازدهو نیم دوازده اخرای شبه دخترا ولی اول شبه ما پسرا بود که دیدم سوگند بهم زنگ زدو گفت که برم دنبالشون،منم سریع ماشینو اتیش کردمو زدم تو دنده تا از قافله عقب نمونم،وقتی رسیدم سوگند اومد و جلو نشست و دختر خالشم عقب و بعد از سلامو احوال پرسی ازم خواستن که سریعتر برم و دختر خالرو زود برسونیم که خیلی دیرش شده،بعد از اینکه اونو رسوندیم به سوگند گفتم اگه تو دیرت نیست یکم باهم دور بزنیم که اونم قبول کرد…اروم اروم تو کوچه ها میرفتیم که یه جای تاریک و خلوت پیدا کردم و ماشینو همونجا نگه داشتم،همینجوری داشتم بدونه هیچ حرفی به سوگند نگاه میکردم که یه دفعه خودشو بهم نزدیک کردو لبشو گذاشت روی لبام من که تعجب کرده بودم و نمیدونستم چیکار کنم بیخیاله اطراف شدمو دستمو انداختم دور گردنش و شروع کردم به لب گرفتن،دیگه طاقت نداشتم دستمو بردم سمته سینه و رونش و کلی مالیدم از اینورم کیرم به صورته خبر دار اماده به خدمت شده بود،بعضی وقتا سرمو میچرخوندمو امار اطرافو میگرفتم،همینطور که لبامون روی هم بود دستشو گرفتم و بردم سمته کیرم و محکم فشار دادم روش که اونم چسبیدو از رو شلوار کیرمو میمالید…

 

شروع کردم اروم کمربندمو باز کردم و کیرمو در اوردم و دادم دستش وقتی چشمش بهش افتاد با صدای شهوتناک و یواش گفت جووووون! که منو بیشتر شهوتی کرد ازش خواستم یکم برام ساک بزنه و اونم قبول کرد دیگه کیرم داشت میترکید داغه داغ بودم سوگندم انگشته اشاره و شصتشو دور کیرم حلقه کرده بود و بالا و پایین میکرد و میگفت کیر خوبه که کلفت باشه و از چشماش میخوندم که باهاش حال کرده همینطور که داشت بهش نگاه میکرد خیلی حشری سرشو برد سمته کیرم و اروم یه لیس به کیرم زد و بعد اروم اروم کلشو خورد و منم با دستم گردنشو گرفتم و فشارش دادم رو کیرم فکر میکردم وقتی همش بره تو حلقش خفه میشه اما دیدم خیلی راحت تا ته میخوره و خودش سرعتشو بیشتر کرده دیگه داشتم از لذت بیهوش میشدم که چشم به کونش افتاد سریع دستمو بردم سمتش و حسابی کونشو چنگ زدم دیگه از سوگند خبری نبود صداشم میکردم جوابمو نمیداد و فقط کیرمو تو دهنش مک میزد واقعا از این که کیرم تو دهنش بود لذت میبرد…از رو داشبرد ماشین دستمال کاغذیو برداشتمو بهش گفتم که دیگه دارم ارضا میشمو ابم میاد سرشو اورد بالا که از دستم در رفتو ابم با فشار پاشید رو فرمونو یه خوردشم رو داشبورد هر دو خندمون گرفت و سوگند بهم گفت خیلی باحال بود و دوس داره دوباره پاشیدنشو ببینه که بهش گفتم سر فرصت حتما میبینی…

 

اون شب گذشت و من سوگندو رسوندم وقتی رسیدم خونه خیلی خسته بودم انگار از درون ارضا شده بودم خیلی راحت خوابم برد و صبح طبق معمول رییس (کیرم) زودتر از ما بیدار شده بود همینطور که تو فکر جریان دیشب بودم که پیام صبح بخیر سوگند گوشیمو لرزوند…بعد از کلی صحبتو چرتو پرت دلو زدم به دریا و ازش خواستم که همدیگرو ببینیم اونم قبول کرد و ازم پرسید کجا بریم یخورده موندم و فکر کردم میترسیدم اگه بگم خونه بزنه تو برجکم و نیاد و من ضایع بشم بالاخره خودمو جمو جور کردمو ازش خواستم بیاد خونمون که راحت باشیم و بتونیم صحبت کنیم…بعد از کلی انتظار جوابمو داد وقبول کرد که بیاد خیلی خوشحال شدم وقتی یاد کونه تپل موپلش میفتادم رییس شورتو شلوارو باهم پاره میکرد،قرارمون شد ساعت چهار که من برم دنبالش هر جور بود مکانو اماده کردمو رفتم ارایشگاه و نزدیکای چهار بهش زنگ زدم و گفت که لباساشو پوشیده و حاضره منم جلدی پریدم پشته رولو یه دونه متادون خوردمو سریع خودمو رسوندم سر قرار و سوگندو سوار کردم وقتی دیدمش یکه خوردم واقعا از قبل خوشگلتر شده بود یه شلواره تنگ و یه مانتوی کوتاه داشت دیوونم میکرد …

 

گازو گرفتم و رفتم سمته خونه،خونه ما اپارتمانه طبقه دوم زندگی میکنیم توی محله نسبتا اروم،وارد خونه که شدیم درو بستم و کلیدو رو زر یه دور چرخوندم،هنوز هیچ حرفی نزده بودیم که سرپا نگامو به هم گره خورد و اروم نزدیکش شدم و پیشونیشو بوس کردم سوگندم دستشو انداخت دور گردنم و بهم گفت زود باید برگردم خونه،از این حرفش فهمیدم که دلش میخواد زودتر برنامرو شروع کنیم….منم دیگه مجاله حرف زدنو بهش ندادمو فورا خودمو چسبوندم بهش و دستمو دور کمرش پیچیدمو لبامو گذاشتم روی لباش همینجور که داشتیم لبای همو میخوردیم سوگند شروع کرد به باز کردن دکمه های پیرهنم و اونو از تنم در اورد و دستشو کشید روی سینم و گذاشت روی شونه هام و پایین تنشو به پاهام فشار میداد منم بعد از اینکه مانتوشو در اوردم دو تا لوپه کونشو گرفتم تو دستام و محکم میمالیدم بعد بلندش کردم تو بقلم و بردم تو اتاق وروی تخت و شروع کردم به خوردن لاله گوش و گردنش…

 

دیگه صدای نفساش بلند شده بود دستمو بردم سمته سینش و فشار دادم اخخخ که عجب سینه های سفت و بزرگی داشت تاپشو دادم بالا یه سوتینه قرمز بسته بود که اونم کشیدم بالا سینه هاش افتاد بیرون با دسته چپم سینه راستشو گرفتم تو دستمو محکم فشاااار دادم و اروم یه گاز از سینه چپش گرفتم که یه جیغه کوچولو زد به صورتش نگاه کردم چشماش خماره خمار بود شروع کردم به خوردنه سینه هاش و مالیدنشون اروم دستمو بردم سمته شلوارش که دکمشو باز کنم دستمو گرفت و نزاشت یه بوس از لباش کردمو یه نگاه به چشماش انداختم که چشماشو بست و منم دکمه های شلوارشو باز کردم دستمو بردم داخل و از روی شرت انگشته فاکمو کشیدم روی خط کوسش اخخخخ که چه کوسی،توپوووول،احساس کردم که شرتش خیس شده فهمیدم که وقتشه شلوارو از پاش کشیدم بیرون …

 

واااااای چه رون سفیدی داشت دیوونم میکرد با یه شرته قرمز که با سوتینش ست کرده بود،تازه فهمیده بودم معنای نعمت الهی چیه که ما ازش محرومیم،یکم دستمو کشیدم روی روناش یه دونه بوسشون کردم واقعا ارزش لیسیدنم داشت،شلواره خودمم در اوردم و دوباره رفتم سمتش اروم اروم شرتشو پایینتر میاوردم وااااای هر چی پایینتر میرفت سفیدتر میشد دیگه طاقت نداشتم شرتشو کلا از پاش کشیدم بیرن و دوتا پاهاشو از هم باز کرد اخخخخخخخ یه کوسه صورتی وسته دوتا رونه گنده ی سفید و تمیز عینه این خارجیا به خودم گفتم منو اینهمه خوشبختی محااااالههههه،یکم با دستم روی کسشو مالیدم و دیگه حسابی خیسه خیس شده بود که یه دفعه بلند شد و نشست و ازم خواست دراز بکشم دستشو برد سمته شورتم که من چون طاقتم تموم شده بود سریع خودم درش اوردم که کیرم یهو قلمبه افتاد بیرون و با دیدنش یه لبخنده رضایت بخشی روی لبای سوگند نقش بست،اول یکم با دستش بازی داد که راسته راست شد و بعد اروم سر کیرمو کرد تو دهنش و مک می زد خیلی داشت بهم حال میداد واقعا کار بلد بود از پایین تا بالای کیر کلفتمو لیس میزد و بعد کلشو کرد دهنش و تند تند ساک میزد

 

ازش خواستم که تخمامم بخوره که اونم رفت پایینتر و شروع کرد به لیسیدنه تخمام بلند شدم و رو به بالا درازش کردم رفتم رو سینه هاش و کیرمو کردم تو دهنش اونم لباشو دور کیرم حلقه کرد و اروم شروع کردم به عقب و جلو کردن کیرمو تا ته فرو میکردم تو حلقش و فشار میدادم وقتی میکشیدم بیرون شرع میکرد به سرفه کردن و نفس نفس زدن چندین بار این کارو تکرار کردم و بعد ازش خواستم که برگرده و اونوری دراز بکشه و اونم برگشت این اولین باری بود که کونشو لخت میدیدم عب کونه سفید و تمیزی اب از دهنه کیرم راه افتاده بود و میخواست هر چه زودتر کارو یه سره کنه دستمو بردم و لوپای کونشو از هم باز کردم و کیرمو گذاشتم رو سوراخه کونش که یه دفعه از جا پرید و برگشت و گفت داری چیکار میکنی من از پشت نمیتونم گفتم پس کجارو بکنم گفت از جلو بکن،پرسیدم مگه جلوت بازه گفت اره چشاشو بست دوباره پاهاشو از هم باز کرد رفتم بین دوتا پاهاش کیرمو گذاشتم دمه سوراخه کوسش تو صورتش نگاه کردم همینطور زل زده بود به منو داشت لبشو گاز میگرفت با چشماش بهم فهموند که باید جرش بدم.

 

یواش کیرمو فرستادم داخل و کشیدم عقب یه اهه بلننند کشید و دوباره کردم توو دیدم که چشماش رفتو انگار تو لذت غرق شده کم کم سرعتمو بیشتر کرردمو محکم تلمبه میزدم سو گندم صدای جیغ و دادش اتاقو پر کرده بود وای که چه کوسه داغی عجب بدنه طلایی هر جارو که دست میزدم سرخ میشد خم شدمو خودمو چسبوندم بهش اونم پاهاشو اورد بالا و دور کمرم قفل کردو با ناخوناش پشتمو چنگ مینداخت منم هر چی قدرت داشتم سر کوسش خالی کردم و با تمام توانم تقه میزدم و عقب جلو میکردم هر دومون خیس عرق بودیم که یه دفعه سوگند بهم گفت تندتر بزن امیر داره میاد بعد از چند لحظه محکم خودشو بهم چسبوند و ناخوناشو تو تنم فرو کرد و ارضا شد تو همون وضعیت یکم موندیمو یه کم که گذشت پرسید چرا ارضا نمیشی گفتم قرص خوردم و دیر ابم میاد یه لبخندی زدو گفت باید خالی بشی پاشو دوباره بزن…گفتم دوس دارم از پشت بکنم یه اخمی کرد و گفت کیرت کلفته از پشت نمیتونم طاقت بیارم درد میگیره گفتم اروم میکنم اگه نتونستی اصلا نمیکنم…

 

خلاصه بعد از کلی اسرار قبول کرد و برگشت منم زیر شکمش یه بالش گذاشتم که کونش بیاد بالاتر که راحت بکنم…یکم از کرم جلوی اینه برداشتم و مالیدم به سوراخه کونش و یکمم کیرمو باهش لیز کردم دیگه داشتم به چیزی که میخواستم میرسیدم یه کونه عالی بره کیره یه بچه شمالی…بالاخره کیرمو گذاشتم دمه سوراخه کونش و اروم فشار دادم هنوز داخل نرفته بود که سوگند خودشو کشید و جمع کردو گفت امیر بخدا درد داره با ناراحتی نگاش کردم که خودش برگشت و دوباره اروم فشار دادم و سرش رفت داخل که سوگند یه جیغه بلند کشید و خواست از زیرم در بره که افتادم روش تا نتونه،اروم اروم عقب جلو کردم تا جا باز کنه دیگه سوگند داشت گریه میکرد که با یه حرکته انتحاری کله کیرمو فرستادم داخل

 

صدای سوگند خیلی بلند شده بود و این گریه هاش منو بیشتر تحریک میکرد،درست شده بودم مثله یه وحشی،محکم کیرمو تو کونش عقب جلو میکردم و تلمبه میزدم صدای بدنم که به کونش میخورد هنوزم تو گوشمه اخ که چه صدایی میداد واقعا کونه تنگی داشت ولی معلوم بود قبلنم از پشت سکس کرده،دیگه تو خلصه بودم فقط دلم میخواست جرش بدم که تو همین لحظه دندونامو بهم فشار دارمو با سه چهار تا تلمبه محکم کل ابمو تو کونش خالی کردم،همونجوری افتادم روش و چند دقیقه به همون شکل موندیم بعد بلند شدمو رفتم دستشویی و خودمو تمیز کردم و برگشتم پیشش و بقلش کردمو لباشو بوسیدم ازش بخاطر خوبیاش تشکر کردمو اونم ازم تشکر کرد و بعد لباسمونو پوشیدیم و بردم سوگندو رسوندم و برگشتم خونه…. بعد از یه مدت دوستیه ما تو اخرای همون قبل عید سال نود و چهار تموم شد و سوگند رفت و من موندمو خاطرش…

 

 

نوشته:‌ امیر

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «دوست دختری که قدر کیرمو میدونست»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا