شهلا، شب کن من

سلام خدمت دوستان گل
من محسن هستم اهل جنوب کشور و ساکن یکی از شهرهای حومه بندرعباس 33 سالمه و قدم 168 هست
داستان من برمیگرده به زمانی ک15سالم بود
 
اول یک پیش مقدمه از خودم بگم از وقتی کوچیک بودم و به قولی هیچ چیزی سرمون نمیشد من شاید از سنین 4 یا 5 سالگی پستون زنا و دخترا رو دید میزدم و چون قد و وزنم تو بچگی از سنم کمتر نشون میداد و تو دل برو و شیرین بودم(از قول اطرافیان)همیشه بغلم میکردند و باهام بازی میکردند و منم تو عالم بچگی با دستام با پستوناشون بازی میکردم
تو زنهای فامیل زن داییم پستون های گنده ای داره و چندین بار منو بغل کرده بود و حتی نوک های سینه اش رو هم از زیر لباساش حس میکردم
دخترهمسایه مون که وقتی بغلم میکرد منو سوار پستونش میکرد
و وقتی به نوجوانی رسیدم فقط به پستون های زنها و دخترا توجه میکردم
 
برگردیم سر داستان اصلی
تو همسایگی ما یک مطب دکتر بود و یک منشی مرد مسنی هم وزیتورش بود هم تزریقات چیش
و بعد از چند مدت رفت و یک دختری اومد جاشو گرفت و چون مامانم خیاط بود به طبع دختره هم میومد خونمون برای دوخت لباس
دختره اسمش شهلا بود و قدبلند و پستونای داشت که وقتی مانتو میپوشید من فکر میکردم چیزی زیر مانتوش قایم کرده
یک روز من تو اتاق بودم که این شهلا اومد تو اتاق برای پرو لباسش متوجه من نشد و اول خواستم با اهم اهم بهش بفهمونم که من تو اتاقم ولی وقتی دیدم دکمه های مانتوش رو باز کرد ساکت نشستم زیر مانتو فقط کرست پوشیده بود و چون پشتش به من بود چیزی رو نمیدیدم و کرستش رو هم باز کرد که دستم به لیوان خورد که صدا داد و سریع برگشت سمت من و با دوتا پستون شق با نوک های تیز روبروم بودند من از ترس کم مونده بود خودمو خیس کنم گفتم الانه که بخوابونه زیر گوشم و یا سروصدا راه بندازه و ابروم تو خونه بره ولی شهلا همینطور که وایستاده بود گفت: محسن کوچولو خیلی هیزی ها با لبخند و بعد دوباره کرستش رو انداخت و پشتشو به من کرد و گفت محسن بیا قلابشو تو ببند و من از خدا خواسته پریدم و بعد از چند بار خرابکاری بلاخره قلابشو بستم و بعد برگشت سمت من و سر من قشنگ روبروی پستونش بود و داشتم نوک پستونشو از زیر کرست دید میزدم که با دوتا دستاش زیر بغلمو گرفت و با یک حرکت منو سوار دوتا دستاش کرد و اون بالا نگهم داشت و بعد پایینم اورد و بهم گفت شب بیا خونه ام کارت دارم(خونه اش تو خونه همسایه بغلیمون بود که شهلا اجاره نشینش بود
 
شب رفتم و از اون شب به بعد من خریدهاشو میکردم و بعضی مواقع هم لباس هاشو هم میشستم موقع شستن لباس زیرش همیشه کرستش رو بو میکردم و زبون میزدم و وقتی شورتش رو بو میکردم یک طوری میشدم چند بار مچم رو موقع لاس زدن با لباس زیرش گرفت
دیگه جلوم با کرست میگشت بهم اجازه میداد باهاشون بازی کنم و میک بزنم و بعدها دیگه کرست هم جلوم نمیپوشید
کیرم بلند میشد ولی زود میخوابید و کم کم توجه ام به کسش جلب میشد و اینکه چرا شلوارش رو جلوی من نمیکنه تا شورتشو ببینم(شهلا منو لخت لخت میکرد و کیر کوچیک به قول خودش رو ساک میزد و بعضی مواقع با دوتا انگشتاش نوازش میکرد)
و یک شب که لخت لخت بودم دیدم منو خوابوند رو تخت و کیرم و سوراخ کونمو کرم زد و پستوناشو گذاشت دهنم و هی با کیرم ور رفت و هی انگشتم میکرد تا متوجه بی حس شدن کونم شدم و دیدم شهلا داره شلوارش رو کند و بعدش شورتشو پایین کشید و چون من رو تخت به پشت خوابیده بودم چیزی نمیدیدم و وقتی سرمو بلند کردم شوکه شدم یک کیر کلفت و گنده رو روبروی سوارخ کونم دیدم بله شهلا دوجنسه بود و کیرش هم از نظر قطر و هم طول دوبرابر کیر من بود من ترسیده بودم و شروع کردم به گریه کردن و خواهش و التماس کردن که ولم کنه تا برم خونه
 
شهلا بم گفت محسن بهم اعتماد کن درد نداره به هردومون خوش میگذره از این به بعد با پستونام بلندت میکنم هرروز باهاش بازی کن(اسم پستون که اومد من رام شدم)
وقتی که از بیحس شدن کونم مطمن شد سرکیرش رو گذاشت روی سوراخم و با یک فشار کلاهکش رو فرستاد تو که درد شدیدی رو حس کردم و از درد گریه میکردم و اون داشت منو میکرد چند دقیقه بعد دردش کمترشد و داشت خوشم میومد و پاهامو دور کمرش حلقه زدم که شهلا متوجه شد من از کون دادن بهش دارم لذت میبرم و کیرش رو بیشتر میکرد تو کونم و من هم انگار تو فضا باشم با دوتا دستام پستونشو گرفته بودم و شهلا هم با یک دستش داشت سینه هامو نوازش میداد و با دست دیگه اش هم کیرمو تو دستش گرفته بود و ماساژ میداد کیرم تا آخرین حد بلند شده بود و شهلا داشت بی وقفه منو میگایید بعد کیرشو از کونم بیرون کشید و گفت بخورش و من خوردم و از شدت حشر آب از دهنم میومد و بعد کیرشو از دهنم در آورد و گفت چهار دست و پا رو تخت برو(مدل سگی)و دوباره شروع کرد به گاییدنم و تو اوج شهوت و لذت بودم که آب از دهنم اومد و یک ناله شهوتناک کردم بعد دوباره دراز کشیدم رو تخت و منو میکرد که حس کردم دارم آتیش میگیرم
 
یک حس غریب و فوق‌العاده‌ داشتم پرپر میزدم و ناله های شهوت ناک سرمیدادم و پشت سرهم شهلا رو صدا میزدم و آبم اومد و سفت شهلا رو بغل کرده بودم ولی شهلا همچنان داشت منو میکرد و میگفت چطور بود خوشت اومد
من با ناله شهوت ناک میگفتم خوشم اومده خوشم اومد
و شهلا گفت پس دیگه بسه
من خواهش و التماس میکردم که بس نیست و منو بکن
و شهلا فقط میخندید و منو میکرد و میگفت خوب کونت رو باز کردم بچه کونی ؛ یادت باشه زیر کیر منی ؛ الان من شوهرتم شب کن تو هستم بکنت هستم
من وقتی اینا رو میشنیدم بیشتر حشری میشدم و حس کردم کیرم دوباره داره جون میگیره
بعد منو ایستاده کرد رودررو و بعد تو حین کردن بلندم کرد در حالی که داشت منو میگایید و کیرش تو کونم بود و من دستام رو دور گردنش حلقه زده بودم و بعدش کیرشو از کونم در آورد و من وایستادم اونم وایستاد و با دستاش زیربغلم رو گرفت و بلندم کرد و نشوندم رو پستوناش و بعد هم بلندم کرد رو سرش
 
خلاصه هرکاری رو دوست داشت باهام انجام داد (بعدها اعتراف کرد که از قبل دوست داشته منو بکنه شرایط مهیا نبوده تا شرایطش جور میشه)
نوشته:‌محسن

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

5 دیدگاه دربارهٔ «شهلا، شب کن من»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا