کون فقط کون دخترخالم

سلام اسمم سامان هست این قضیه برمیگرده به 4 ساله پیش زمانی که 15 سالم بود

سال خاله هام با مامانم که سره یه قضیه ای قهر بودن آشتی کردن…11-12 سالم بود که از مدرسه اومده بودم خونه فکر کنم کلاس پنجم بودم…وقتی دره اتاقو وا کردم دیدم خاله هام و دختر خالم که اسمش فاطمه هست تو اتاق نشستن خیلی جا خوردم با خودم گفتم که اینا باهم قهر بودنو اینا…خیلی سریع بدون اینکه سلام کنم رفتم توی اتاق …کیفو گزاشتمو رفتم تو فکر فاطمه آخه وقتی ما بچه بودیم حدود 2-3 سالگی باهم خیلی بازی میکردیم دقیقا یادم میاد یه بار که فکر کنم 4-5 سالم بود زیره پتو میرفتیم و اون کیره منو دست میزد منم کوسشو اون زمان اصلا نمیدونستم کس چیه تعجب میکردم اون چیه دیگه…دختر حالم فاطمه موهاش فره خوشگله قدش حدود 170 و اون زمان که من 12 سالم بود اون 14 سالش بود یعنی 2 سال از من بزرگتر و چادوریم هست حالا بگذریم…

 

یه مدتی گزشتو رفتو آمدمون زیادتر شد من کلا با فاطمه حرفی نمیزدم وقتی تو اتاق بودیم رو در روی همم بودیم از خجالت چیزی به هم نمیگفتیم …بازم یه زمانی گزشت و اون میومد توی اتاقم باهم صحبت میکردیم راجبه همه چی …کلا یه جوریم هست که این خاله هام زیاد خونه ی ما نمیاد مگر توی مناصبتی چیزی کلا توی هر سال فکر کنم 3 یا 4 بار خونمون بیان…خلاصه منو فاطمه بیشتر باهم گرم گرفتیمو یکی دو سال از اون ماجرا میگذشت که من 13-14 سالم شده بود …خالم که 24 سالشه قرار بود ازدواج کنه خاله هام اومده بودن خونمون بعدش با مامانم رفتن بیرون تا وسایلشو بخرن من مونده بودم با دختر خالم فاطی…اومد یکم باهم حرف زدیم بعدش رفت توی حال نشست …من نمیدونم چی شده بود که دیدم کیرم شق کرد…پشته کامپیوتر بودم یه فیلم سکسی گزاشتم صداشو زیاد کردم نمیدونم شنید صدای آه آه هارو یا نه …کیرمو که خداییش خیلی بزرگه با اینکه 13-14 سالم بود فکر کنم 16 سانت میشد…تو مدرسه هم که بودیم یادمه با یه پسره سکس داشتم اون از کیره بزرگم تعجب میکرد افغانی هم بود حالا بگذریم…حالا کیرمو دراورده بودم تف زدم داشتم جق میزدم اینقد زدم تا آخرش آبم اومد سریع کشیدم بالا بعدش که شب شده بود افسوس میخورده که چرا نکردمش.

 

بازم چندین وقت گزشت که فکر کنم عید بود اومدن خونه ی ما…اول داداشش که اسمش علی هست اومد توی اتاقم اون زمان 18 سالش بود خیلی هم باهم صمیمی هستیم اومد توی اتاقمو یه بازی گزاشتم یادم نیست چی بود داشتیم بازی میکردیم یکی دو ساعت گزشت بعدش اون رفت با داداشم تو حال حرف میزدو فاطمه اومد توی اتاقم ….درو بست چراغو روشن کرد یادمه اون زمان یه چراغ زرد داشتیم که برای آکواریومم بود اون همش میگفت اینو خاموش کن چشمو میزنه…بعد اومد دراز کشید و باهم حرف میزدیم من رفتم بالای مبل پتو رو روی خودم کشیدم…اون بلند شد رفت جلو آینه که موهاشو درست کنه…داشت میگفت اوففف عجب هیکله …به خودش میگفت….من تعجب کردم کیرم راسته راست شده بود تعجب کردم اصلا باورم نمیشد اون اینکاره باشه یه دختره چادوری…بعد روسریشو دراورد گفت اوففف صبر کن صبر کن عجب سینه هایی چه کونی …اومد کناره من نزدیک بود کونش بخوره به دهنم…تو آینه دیدم یه صحنه منو نگاه کرد فکر کنم منتظر بود من یه حرکتی بزنم اصلا خون به مغزم نمیرسید نمیدونستم باید چیکار کنم دستمو هم نمیدونستم حرکت بده بعد چند دقیقه اون رفت تو اتاق و من فکر کردم این چجور آدمیه باز شب شدو بازم فکرو افسوسش اومد به ذهنم که چرا نکردمش آخه اگرم یه حرکتی میزدم اونور پره آدم بود

 

چند وقت گزشت من شدم 15 سال اونم 17 سالش بود…اول دبیرستان بودم قدمم شده بود قول حدود 185 هیکلمم خیلی درست بود باشگاه هم میرفتم…دیگه از اون پسره استخونی که همه مسخرم میکردن و میگفتن چقد لاغریو اینا تغییر حالت دادم واقعا برا خودمم عجیب بود که چطوری…کیرمم که دیگه نگم بهتره حدود 18 سانت با 15 سال سن خب بگذریم…

یه مناسبتی بود یادم نمیاد چی ولی خالم ناهار همه رو دعوت کرده بود هرساله همین کارو میکنه…ماهم بلند شدیم رفتیم خونه خالم منو داداشمو پسرخاله های دیگم توی اتاق بودیم داشتیم گیم بازی میکردیم یه چند ساعت گذشت ناهارو خوردیم میخواستیم بخوابیم که یهو دیدیم مهمون اومد من بدون اینکه فکری کنم سریع پریدم توی اتاق دختر خالم که خیلی عجیبه حالته شیروونی داره بالای صقفم هست ….چند دقیقه گذشت فاطمه از نردبون بالا اومد و وارده اتاق شد گفت اینجا چیکار میکنی من خندیدمو گفتم اینارو نمیشناختم اومدم بالا اونم خندیدو درو بست اومد تو…کنارم نشست گفت لاغل تلوزیون رو روشن میکردی بعدش خودش روشن کرد و شروع کردیم به دیدن…من خسته شدم پیشه خودم گفتم حالا که این اینجاست موقعیتم فراهمه…با ترس دستمو زدم به پاهاش ترس ورم داشت فکر کردم میخواد جیغی چیزی بزنه…یکم مالیدم اون اصلا عین خیالش نبود داشت تلوزیونو نگاه میکرد انگار اتفاقی نیوفتاده منم خوشحال شدم که چیزی نگفت کم کم بردم طرفه کونش فشار دادم…دیدم دستشو داده میاره سمته کیرم واقعا نمیدونستم چیکار کنم خیلی عالی بود بهترین حسو داشتم از جق هایی که میزدمم بهتر بود…

 

زیپ شلوارمو کشیدم پایین دستشو گزاشت و باهاش ور میرفت…رفتم سمت گردنشو و بوسش میکردم حدود 5 دقیقه تو همون حالت بودیم …بلند شدم شلوارمو کشیدم پایین تا رون شلواره اونم خوم پایین دادم از پشت خابوندمش روی مبل بدون اینکه کاره اضافیی کنم کیرمو همونطور خشک کردم تو کونش واااااااای اینقد لذت داشت که نمیشه توصیفش کرد فقط باید همونکارو کنین تا بفهمین اصلا دیگه زندگی برام مهم نبود همونطور میکردم داخل کیرم چون خشک بود و بزرگ تا نصف بیشتر داخل نمیرفت اون هی ام ام میگفت انگار دردش میومد …5 دقیقه طول کشید تموم آبمو توی کونش خالی کردم بعد سریع کشیدم بالا خودمو جمعو جور کردم…الانم من 19 سالمه اونم دانشگاه تهران قبول شده و خوابگاه تهرانه از اون روز باهم سکسی نداشتیم خیلی عادی مثه هیمشه میومد توی اتاقم حرفم میزدیم انگار هیچی نشده….

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

9 دیدگاه دربارهٔ «کون فقط کون دخترخالم»

  1. من کون می‌دم. افغان هستم ولی بلژیک زندگی‌ می‌کنم. کون سفید و تنگ 0032484414572

  2. مهسا جنده

    من یه دختر ۲۰ ساله اهل اهواز کس سفید دارم اماده برا سکس
    کسم خیلی درد میکنه هر کی هست بزار زود بیا کیر بکنه توش

  3. دختر خشگل و حشری (نه جنده)واسه ازدواج میخوام۰۹۰۱۷۱۳۴۷۵۷

  4. من یه دختر خاله دارم اسمش پریساس هیکل قشنگ مخصوصا کون خیلی خوشگلی داره خوششبحال شوهرش که می تونی اون کونو هر روز بکنه کاش میشد یه روز من هم کون قشنگ پریسا جونمو بکنم .

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا