دختر خالم جنده بود و ما نمیدونستیم

سلام.

من اشكانم وداستان يابهتربگم خاطره اي كه مي خوام براتون بگم مربوط ميشه به دوماه پيش.١٦سالمه وكلاس دوم دبيرستانم ووزنم ٧٥كيلووقدم ١٧٠هست وكيرمم حدودا١٦،١٧سانته ودرمقايسه با سنم خوبه…

روزسوم عيدبودكه من ومادرم وبرادرم براي ديدوبازديدبه خونه ي خالم اينا رفتيم.وقتي رسيديم فقط خالم ودخترخالم وپسرخالم خونه بودن. بگذريم بريم سرداستان اصلي.وقتي ما رسيديم بعداز١٠دقيقه مامانم بهم گفت كه من وخالت وداداشت ميريم خونه ي زن عموم وميايم توهم اينجابمون تامابرگرديم،آخه من باپسرزن عموي مامانم دعواكردم ونميرم خونشون.من موندم وپسرخالم ودخترخالم.پسرخالم كه اسمش ارسلانه همسن منه ودخترخالمم ١٨سالشه.بعدازرفتن مامانم اينا ارسلان به من گفت كه بيابريم پارك ويكم بابچه هافوتبال بازي كنيم.منم قبول كردم وباهم رفتيم پارك .بعدازيكم بازي من پاهام زخمي شدو به ارسلان گفتم كه من ميرم خونه وفكركنم مامانم اينا اومدن.ارسلانم گفت برو من همينجا بازي مي كنم.

 

من رفتم خونه وديدم كه مامانم ايناهنوزنيومدن ودخترخالمم كه اسمش محدثه است توحمومه ودرخونه هم بازبود.رفتم وباسب پاموبستم نشستم رومبل وبايكم باگوشي وررفتم.يه دفعه ديدم كه محدثه داره ارسلانو صداميكنه .من رفتم وبهش گفتم كه ارسلان نيست وهركاري داره به من بگه.محدثه گفت ببخشيداشكان جان ميشه ازتوآشپزخونمون يه صابون برام بياري؟گفتم بله چرانميشه.رفتم وازتوآشپزخونه يه صابون برداشتمو دادم بهش.موقع دادن دست سفيدوبي موشوديدم كه داشتم ديوونه ميشدم.بعدش رفتم رومبل نشستم وهركاري ميكردم ازفكرش بيرون نمي رفتم كه يه دفعه دلموبه دريازدمو رفتمو درحموموآروم بازكردم ورفتم توديدم كه توي وان خوابيده وداره باپستوناش بازي ميكنه وچشماشم بسته.منم يه دفعه لباسمودرآوردمو رفتم تووان كنارش آخه وانشون نسبتا بزرگ بود.تووان نشسته بودم كه يهوچشاشوبازكردوتامنوديد جاخوردو باصداي بلند جيغ زدومنم گوشاموگرفتم …

 

وقتي جيغش تموم شدبهم گفت اشكان کثافت تواينجا چه غلطي ميكني؟گفتم همون غلطي كه توميكني.يهوبلندشدوبهم گفت گمشوبيرون وگرنه به همه ميگم وآبروتوميبرم.گفتم بروبگو.منم ميگم خودت منودعوت كردي.بعددستشوگرفتم وگفتم بيابغلم بشينو راحت خودتوبشور.اونم كه بدش نيومداومدكنارم نشست وگفت خيلي پررويي.منم گرفتمش وكشيدمش بغل خودم وشروع كردم به ماليدن پستوناش.اونم حشري شدوبهم گفت كه فقط توروخدا بع كسي نگو.گفتم چشم.بعدلبامونو گذاشتيم روهمو كلي لب گرفتيم.بعدش اون منوبلندكردو واسم ايستاده ساك زد.بعدش من بلندش كردم واون كون سفيدو تپلش روكه ديدم گفتم اووووف چه كوني داري عزيزم.بعدبرش گردوندم وشروع كردم به ليسيدن كونش .اونم كه حشري كامل بودگفت ديگه بسه .بروسراصل كاري .منم گفتم وايسا هنوزمونده.گرفتمش وخوابوندمش روزمين كسشو ليسيدم كه يهوآبش اومدوهمشوخوردم،به به چه مزه اي داشت…

 

بعدش توهمون حالت برام قمبل كردومنم يه تف انداختم روكونش وكم كم كيرمو كردم توش واونم جيغ ميزدوآه آه ميكرد.منم درتعجب بودم كه را آبم نمياد.البته خوشحالم بودم.كم كم كيرموتاتهش كردم توش ومحدثه يه دادبلندزد ولي كم كم دردش تبديل به لذت شد.بعدمن كيرمو درآوردموبازكردم تودهنش وبرام ساك زد.بعدش كيرمودرآوردمو يه دفعه بهم گفت كه بيا بكن توكسم.من كه تعجب كرده بودم گفتم كه مگه پرده نداري؟گفت نه قبلا دوست پسرم زده.منم كه ازخداخواسته بودم بلندش كردمو گذاشتمش روميزي كه توحموم بود وسريع كردم توكسش وتندتند تلمبه زدم كه يه دفعه ديدم كه دارم ارضاميشم.سريع كيرمودرآوردم وآبموخالي كردم توصورتش وبعدسريع لباسموپوشيدمو زدم بيرون .موقع رفتن محدثه بهم گفت فقط توروخدا به كسي نگو ،هرچقدركه بخواي بهت ميدم .منم گفتم باشه ورفتم بيرون وبعد١٠دقيقه مامانم اينا اومدن وما رفتيم خونمون.

 

 

بعد اين قضيه ديگه بهم نداده ولي منم همچنان منتظرفرصتم. اميدوارم كه خوشتون اومده باشه.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «دختر خالم جنده بود و ما نمیدونستیم»

  1. کلفت و دراز

    سلام
    خانمایی که تمایل دارن از طریق تل اب کوس شو بزنه بیرون طوری که بی هوش بشن واژه کلفت و دراز و به این شماره ارسال کنید 09337032527

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا