حال کردن با منیره

سلام ،بی مقدمه میرم سر اصل مطلب…

منیره {دختر عموم} کنکور داشت سال 91.عید نوروز بود چون منیره اینا تهران زندگی میکنن عیدها میان به اینجا تا همه دور هم باشیمو …
داستان از اینجا شروع شد ک وقتی منیره و اینا عید 91 اومدن اینجا برای تعطیلات عید موقع کنکورش بود.از منیره بگم ک واقعا دختری با اندام سکسی و جذابیه ک کل پسرای فامیل دنبالشن اینم بگم ک منیره 3سال از من بزرگتره.بگذریم …
روز سوم چهارم عید بود ک همه رفته بودیم خونه مامانبزرگم واسه ناهار،خونه عمم دوتا کوچه بالاتر از اونجا بود.ناهار رو خوردیم ووووووو،ساعت 3بود ک منیره داشت وسیله هاشو جمع میکرد ک بره خونه عمم درس بخونه ،منیره رفت ولی دودقیقه بعدش برگشت.بهش گفتم چرا برگشتی .گفت ک سه چهارتا پسر جوون تو کوچه ایستادن و من میترسم برم .گفتم میخوای باهات بیام. یهو خواهرش {مهتاب} گفت ک نمیخواد من خودم باهاش میرم .بالاخره ایناهم رفتنو دوباره برگشتن و گفتن ک محمد ما میترسیم بیا بریم.منم ک از خداخواسته گفتم ای به چشششم .رفتیمو تقریبا یه نیم ساعت ک گذشت منیره گفت من خسته شذم وچایی میخوام .اینم مهتاب چاره ای نداشت ک بره خونه مامانبزرگم چایی بیاره،مهتاب رو ب من کرد و گفت مواظب منیره باش تا من برم چایی بیارم براش(اینم بگم ک قبلا منو منیره همدیگرو دستمالی کرده بودیم ولی در حد بوس و مالیدن سینه هاش ولی خیلی از اون قضیه میگذشت) منم گفتم باشه .

 

مهتاب رفت،من مونده بودم و منیره جاااان ،رفتم تو اتاق و نشستم کنارش ک مثلا چی میخونی و ازاینجور حرفا.یه اتد داشت ک واقعا خوشگل بود و داشت باهاش چیزی مینوشت،منم این اتوده رو از دستش چنگ زدمو گفتم باشه برای من ،گفت ک باشه برای تو ولی الان بده من کارمو انجام بدم بعدش میدم بهت.گفتم نه.هی میخواست از دستم چنگ بزنه ک نمیتونست . آخر کار ک کفرش اومده بود بالا.دست زد به کیرم ،منم یه چش خوره ای بهش رفتم و پریدم توبغلش ،کثافت خیلی وحشی بود، منو خوابوند رو زمین و اومد روم نشست و پیراهنشو در آورد لباشو گذاشت رو لبم.وای چه حسی داشت ،منم از یه طرف لب میگرفتم از یه طرف دیگه هم سینه هاشو میمالیدم ،باورم نمیشد که دارم با منیره حال میکنم ،بالاخره هم دیگرو بغل گرفتیم تو هیمن حال شلوارشو در آوردمو از جلو خوابیم روش ،گفت چیکار میکنی گفتم میخوام پارت کنم گفت دیوونه شدی من هنوز یه دخترم گفتم ببخشید حواسم نبود ،بالشتی ک بهش تکیه داده بود و برداشتم گذاشتم زیرش ،وای چچچچچچچچچچچچه کووووونی .گفت چیکار میکنی سریع باش ،منم یه تف باحال انداختم لای کونش که شلپ شلپ میکرد(اعتراف میکنم با این ک سنی نداشتم کیرم خیلی بزرگ بود)کیرمو گذاشتم لای کونشو بالا پایین میبردمش گفت ک بکن توووش دارم مییممیرم سریع باش گفتم خودت خواستیا.سره کیرم گذاشتم دم سوراخه کونشو آروم دادم توش یه جیغی زد ک گفتم حتما کونش جر خورد.بالاخره منه ندید پدید زدم کونشو با تلمبه هام گاییدم.داشت آبم میومد ک همونجا تو کونش تخلیه کردم.دستمال برداشتم و آبم و پاک کردم .

 

بعدش بهم گفت خیلی نامردی گفتم چرا گفت چون من هنوز ارضاء نشدم کفتم مشکلی نداره ک.خوابوندمش افتادم به جون کسش .چه کسی هرچی ازش بگم کم گفتم .اینقدر کوسشو خوووووردم تا آبش اومد .گفتم ارضاء شدی ؟؟؟؟؟
دیگه مشکلی نداری؟؟؟؟
اگه داری بگو تو رودربایستی گیر نکنیا؟؟؟؟؟
راحت باش

گفت مرسی گلممممم
گفتم خواهش و پریدم تو بغلش و اونچنان ازش لب گرفتم ک لباش باد کرده بود….
لباساشو تنش کردم ولی خودم لخت بودم که یهو دیدیم ک صدای در اومد.اوه اوه مهتاب بود اگه منو اینجوری میدید دهنمو سرویس میکرد .منم سریع لباسامو دستمال کاغذی هایی ک کثیف بود و برداشتم رفتم تو دستشویی .لباسامو تنم کردم اومدم بیرون که دیدم مهتاب سه تا چایی ریخته و آوورده.واقعا دستش درد نکنه چون هم من خسته شده بودم از نگهداری منیره و هم منیره خسته شده بود از این همه درسی ک خونده بود .

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا