کردن کس کوچولوی خواهرزادم

سلام دوستان

اسم من رضاس حدود سی سالمه قدم 185 قیافم متوسطه و سبزه ولی معمولا خوش پوشم . یه خواهر دارم که بیست سال ازم بزرگتره واسه همین سن بعضی بچه هاش از من بیشتره . تو بچه هاش دوتا دختر داره به اسم زهره که یه سال از من بزرگتره پوستش خیلی سفید و روشنه قیا فش متوسط رو به بالا بدنی صاف و بدون حتی ی لکه وبه شدت شهوتیه و یکیشون سمانه که یه سال از من کوچیکتره اونم تقریبا قیافش متوسط رو به بالا هیکلی بی نهایت سکسی پوستی روشن و البته الان هر دو ازواج کردن و بچه دارن .
چن تا داداش و خواهر دارن که تو این خاطره باشون کاری نداریم . من تو یه خونواده بشدت مذهبی بزرگ شدم بر عکس خواهرزاده هام که زیاد قید و بندی ندارن . البته اون روزا خیلی باشون صمیمی بودم و تقریبا مث دوس پسردوس دختر با هم رفتار میکردیم . با هم پارک سینما و لب آب میرفتیم به هم کادو ولنتاین میدادیم .

 
کلا نیاز های روحیه همو کاملا تامین می کردیم . البه زهره عادت داشت پیشم لباسای راحت بپوشه معمولا خط سینش بیرون بود ولی همیشه سعی میکردم به سینش نگاه نکنم یا بش تذکر بدم ولی راستش بدم هم نمیومد که بعضی وقتا دیدش بزنم تا اینکه دیگه برام عادی شد و به قول معروف حریم ها شکسته شد و از دید زدن سینه های صاف و بدون لک و سفیدش لذت می بردم .
تا اینکه یه روز آجیم زنگ زد و گفت قرداد خونمون تموم شده و باید اسباب کشی کنیم و ازم کمک خواست منم فوری رفتم خونشون اسباباشونو بار زدیم و بردیم خونه جدید و فوری پیادشون کردیم چیدمشون .راستش خیلی خسته شده بودم که آجیم گفت دیر وقته شب بمون اینجا فردا برو منم قبول کردمو تو حال نشستم پای تلویزیون . ساعت یک شده بود که زهره از تو اتاق خواب که اتفاقا سمانه هم توش بود صدام کرد گفت بیا کارت دارم منم تلویزیونو خاموش کردمو رفتم بینم چی می خواد کنارش طبق عادت همیشه دراز کشیدم که یهو گوشیش زنگ خورد و گفت چند دیقه دیگه بت میگم منم راستش بم برخورد و رفتم پیش سمانه نیمساعتی کس شعر گفتیم که سمانه خوابش برد منم خواستم بخوابم که زهره که بعدا فهمیدم داشته با دوس پسرش تلفنی سکس می کرده و ناجور شهوتیه صدلم زد گفت بیا اینجا پیشم بخواب منم کنارش دراز کشیدم .

 
از هر دری حرف زدیم کمکم کم حرفاش بوی شهوت پیدا کرد و حرفای تحریک کننده و ارتباطش با دوس پسرش و … که یهو دستشو گذاشت تو دستم راستش معمولا این کارو نمی کرد البته منم زیاد توجه نکردم و کلا تو یه فاز دیگه بودم . همینجوری داشت با انگشتام ور می رفت و حرف میزد که یهو دیدم داره انگشتامو لیس میزنه حتی یکی یکی میکردشون تو دهن انگار داش بستنی می خورد البته داستان به همینجا خطم نشد احساس کردم داره دستمو سمت سینش می بره .
راستش خیلی جا خوردم برام عجیب بود و واقعا دست زدن به سینه های دختر خواهرم که محرمم بود برام سخت بود واسه همین دستمو کشید و تو دلم محکم گفتم ن . اونم کوتا اومد ده دیقه دیگه دوباره این کارو کرد که باز مانع شدم سه باره و چند باره که بالاخره رضایت دادم . با خودم گفتم فقط سینه اونم از رو لباس ن بیشتر . خلاصه دستمو شل کردم اونم از خدا خواسته دستمو گذاشت رو سینش راستش به محض اینکه سینشو لمس کردم کیرم مث فنر راست شد .

 
راستش کیرم زیاد بزرگ نیس میشه گفت زیر سایز استاندارد شاید 15 سانت البته به زحمت .احساس کردم داره دستمو با دستش رو سینش میماله منم هیچ حرکتی نشون ندادم و کلا از ته دل ازین کارش عذاب وجدان داشتم و دوس نداشتم ادامه بده ولی بالاخره شهوت کار خودشو کرد و منو تسلیم خودش کرد .
ازم خواست سینشو بمالم منم براش انجام دادم که یهو پیرهنشو درآورد سوتیینشم همینطور منم شروع کردم به مالیدنش .
البته اونم بیکار نبود و کیرمو بادستش می مالید . یهو دستمو گرفت برد سمت کوسش خواستم دستمو بکشم که لباشو گذاشت رو لبم وبا چشاش التماسم کرد که انگشتمو بکنم تو کوسش که البته نتونستم دووم بیارم و اینکارو کردم .
که دیدم ای داد دختر خواهرم بازه و دوس پسرش که بعدا با هم ازدواج کردن پردشو زده . خلاصه انگشت درازمو تا جایی که میشد فرو کردم تو کوسش و تند تند جلو عقب می کردم . حسلبی تو حال بود چشاش چپه شده بود کمرشو تکون میداد و آروم التماس میکرد که تند تر .

 
تا اینکه بعد ده دیقه ارضا شد ومنم خودمو مرتب کردم و رفتم اونور که بخوابم . اما چه خوابی کیرم بلند روحم شهوتی انگشتم خبس آب کس و البته ارضا نشده .
پسرا میدونن که تو اون شرایط خواب غیر ممکنه وسوسه شدم که برم پیشش بالاخره منطق رو کنار گذاشتم و به حرف نفسم گوش کردم رفتم پشتش که به چهلو دراز کشیده بوددراز کشیدم. اونم که حسابی با این حرکتم خوشحال شده بود پتو رو انداخت روم که اگه سمانه بلند شد و اتفاقی کسی دیدمون نفهمه داریم چیکار می کنیم .
آروم شلوارشو درآورد و منم همینطور و کییییییرررررررمو چسبونم به کونش وااااااااای چه حالی میداد باورم نمیشد اینقد لذت بخش باشه یه کم جلو عقب کردم که خودش دستشو آورد و کیرمو گرفت وگذشت دم کوسش و ازم خواست فشار بدم منم آررررررروم فشار دادم واااااای بدنم سبک شد انگار رو هوا بودم انگار دنیا برام کشک بود و جز سکس هیچی نمی فهمیدم . کیرمو تا ته کردم تو کوسش . حالا کیرم تو کوس زهره بود . چه لذتی رو از دست داده بودم بیست سال به فنا رفته بود . کم کم آهش در اومد. رضا بکن واااااااای رضا تننننننند تر مردم و التماس پشت التماس منم تلمبه زدمو تند کردم آب کوسش بدنمو خیس کرده بود تو فضا بودم که آبم اومد فوری سر کیرمو گرفتم ودویدم سمت توالت آبمو ریختم و رفتم تو حال خوابیدم .

 
حالا دیگه روم باز شده بود حریم ها شکسته شده بودن و کیرم مزه کوس رو چشیده بود . تصمیم گرفتم این کارو با سمانه هم انجام بدم . اما چطور….
بقیشواگه دوس داشتین تو خاطره بعدی می گم

 

نوشته: رضا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

4 دیدگاه دربارهٔ «کردن کس کوچولوی خواهرزادم»

  1. سلام داستانت قشنگ بود قسمتای سکسیشو بیشتر تعریف کن و ادامشو زود بزار

  2. من بهنام ازقزوین هستم شماره تلفن ۰۹۳۸۵۴۳۴۰۵۶اگه زن سن بالا یادختربچه قزوینی خواست زنگبزنه

  3. Yasharyashar

    كوس خواهرزاده محشره منم خواهرزادمو كَردم واقعا حال داد بهترين لذتو بردم ازش اما يكى دو ساله اجازه نميده

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا