عشق و هوس ملودی

سلام…من ملودی هستم 24 ساله.از یه شهرستان کوچیک..و از یه خانواده بزرگ..تو شهر ما همه خانواده منو میشناسن..برا همین اصن نمیشه هیچ غلطی کرد.تک دختر خانواده هستم..هرچی بخوام برام فراهمه ولی همیشه بابا بهم میگه مواظب اعتبار و ابروی خانواده باش…منم همیشه اسه میرم اسه میام.دختر شیطونی هستم اما همیشه سعی کردم خودمو اروم نشون بدم…از بچه گی عاشق سامان بودم..15 سال از من بزرگتره.از آشناهای خانوادگی ماس تو بیشتر جشنها و مراسمات همو میدیدیم.یه پسر جذاب و خودساخته.همیشه حواسم بهش بود اونم همینطور.20 ساله که شدم از طریق دختر عمه م فهمیدم که ازمن خاستگاری کرده و بابام ب خاطر اختلاف سنی ردش کرده.اون روز ک فهمیدم داشتم دق میکردم انقد گریه کرده م ک خدا میدونه..پس یعنی انقد دوسم داشت؟بیشتر رفتم تو نخش…
 
تا پارسال ک از طریق دختر عمه م شمارشو گیر اوردم..سارا دختر عمه م پیشم بود میخواستم بهش زنگ بزنم وای کل بدنم سرد شده بودو دستام عرق میکرد چندتا بوق خورد تا جواب داد..فقط تونستم بگم الو..سامان گف بفرمایید..منم مثه اسکلا زارت گوشی رو قطع کردم…اونم نه اس داد نه تماس گرفت..سارا بهم گفت خاک تو سرت کنن تو که عرضه نداشتی چرا زنگ زدی اصن..شب تنها بودم دوباره بهش زنگ زدم جواب نداد…چقد ضایع شده بودم باز دلو زدم به دریا اس دادم بهش نمیخوای جواب بدی…اس داد لطفا مزاحم نشید..اقا مارو داری تو عمرم انقد ضایع نشده بودم..گفتم واقعا؟یعنی من مزاحمتم.گف شما؟گفتم ولش مزاحمم شب بخیر اقا سامان.دیدم زنگ زد گیر که شما کی هستینو شماره منو از کجا اوردین..یه ذره که حرف زدم ساکت شد گفت شما اول اسمتون م داره گفتم چطور؟گفت صداتون اشناست..گفتم اینی ک میگی اخر اسمش ی داره.ساکت شد… بعد گف ملودی شمایی؟گفتم اره منتظر کس دیگه یی بودی؟قربونش برم هول شده بود اصن نمیدونست چی داره میگه…
 
فک نمیکردم انقد حرف بزنه..اونشب گذشتو رابطه ما شروع شد..اولین بار یک هفته بعدش باهم رفتیم بیرون انقد استرس داشتم ک کسی مارو نبینه که سامان پیشنهاد داد دفعه دیگه بریم خونه اون..منم قبول کردم.دفعه بعد با به بهونه ارایشگاه از مامان ماشین گرفتم ماشینو جلو ارایشگاه پارک کردم سامان منتظرم بود اونجا رفتم سوار ماشینش شدم..رفتیم خونه ش..قبلا یه بار شب یلدا یه دوره از مهمونیها افتاده بود خونه سامان منم رفته بودم..خونه بزرگو قشنگی داشت…رو نزدیکترین کاناپه نشستم مانتومو در اوردم اونم اومد رو به روم نشست…من نسبتا دختر جذابی هستم پوست یکدست گندمی دارم پایین تنه پر وپاهای کشیده.. باچشما و موهای قهوه یی روشن وگونه های برجسته وبینی خوشفرم..اون روز یه تاپ یغه 7 پوشیده بودم که خط سینه هام توش معلوم بود..وقتی با سامان که روبروم بود حرف میزدم دیدم پاهام داره نگاه میکنه وقتی دید دارم نگاش میکنم گفت چ لاک خوشرنگی من رنگای تندو خیلی دوی دارم…چند لحظه بعد دیدم گوشش قرمز شده و به سینه هام ک ی ذره معلومه نگاه میکنه راستش منم یه ی ذره یه جوری شده بودم…دوس داشتم بیاد بشینه کنارمو یه ذره لب و بوسو یه حالی بکنبم باهم….
 
عکسای گوشیمو بهونه کردمو رفتم پیشش نشستم دستشو دورم حلقه کرد با هم عکس میدیدیم دیدیم نه بابا از این بخاری گرم نمیشه یعنی بیچاره مراعات منو میکرد..برکشتم طرفش دستامو دور گردنش حلقه کردمو گفتم سامان….گف جانم…گفتم تنهام نذارو بغلش کردم اونم بغلم کردو منو به خودش چسبوند..بعد اروم شروع کرد به بوسیدن موهامو گردنم… یه حس خاصی داشتم…منم باهاش همکاری میکردم اروم منو رو کاناپه خوابوندو اومد روم شروع کردیم به لب دادن مثه گشنه ها..دستشو برد طرف سینه م و شروع کرد به مالوندنش منم گردنشو میخوردم با بازوهاشو…مدام میگف ملودی اخر مال خودمی جوجوی من عشقم…شروع کرد به خوردن سینه م دردم گرف شدید…بلند شدیم ایستاده لب میدادیم قدش خیلی از من بلندتر بود مجبور بود خم بشه منوبلند کردو منم دوتا پاهامو دورش حلقه کردم داشت با لمبرای کونم ور میرفت اصن یه جور دیگه شده بود مدام لیسم میزد….
 
همونجوری منو برد تو اتاق خوابشو اروم گداشت رو تخت تاپمو بلوز اونو در اوردم چه گرماو حرارتی داشت بدنش اومد روم کیرش که سفت شده بودو به رونم میخورد حس میکردم اونم خودشو میسابید بهم پا شد دکمه شلوارمو بازکردو درش اورد شلوار خودشم در اورد…اومد شروع کرد از گردنم خورد تا سینه هام وبعد از خط سینه مو لیسید تا نافم منم که بیطاقت شده بودمو موهاشو تو دستام گرفته بودم …نذاشتم پایین تر بره اونم فهمید…اومد رومو از رو شرت حسابی مالوندیم …خیس کرده بودم عجیب…بعد یه غلت زدیمو من روش بودم سعی کردم کارایی که اون کرد منم بکنم..از گردنو بازوهاش گرفته تا نوک سینه هاشو براش میخوردمو اونم لباشو جم میکردو هی جون جون میکرد..منم به این فک میکردم که اگه بابام همونموقع میذاشت من الان زنش بودمو راحت بهش میدادم….
 
رسیدم به کیرش اول روناشو اروم زبون میزدم گفتم شاید اونم نذاره گیرشو بخورم ولی نامردی نکردو خودش درش اورد کرد تو دهنمو عقب جلو میکرد تا ابش اومد….من ارضا نشده بودم فقط یه ذره خیس کردم تو بغل هم ولو شدیم صدای موبایلم از تو حال میومد با بیمیلی بلند شدم …مامان بود باید میرفتم….چند وقت بعد با هزار بدبختی وسختی منو سامان نامزد شدیم..اگه دوس داشتین بازم براتون مینویسم.
 
نوشته: ملودی

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا