لذت در اوج وحشت

سلام. روزبه هستم 18 ساله از یکی از شهرستان های خراسان که ازونجایی که شهر کوچیکی هست اسمش رو نمیگم برای حفظ آبرو و اینا. ازونجایی که رسم هست توی داستانا من قدم معمولیه 176 و وزنم 71 و ورزشکارم اما تیپم عادیه! دوست دخترم هم که در ادامه میخونید در موردش 167 قدش بود و وزنش خودش میگفت 47!
دو سال پیش بود. 16 ساله بودم که تونستم اولین بار با دختری دوست بشم. دلیل این هم که تا اون موقع دوست دختر نداشتم این بود که خیلی چاق بودم و اون سال رژیم سختی گرفته بودمو نسبتا خوشتیپ شده بودم. اسم دوست دخترم نگین بود. البته تمام اسم ها مستعارن باز به دلیل همون حفظ آبرو.
 
اولین باری که باهاش قرار داشتم رو یادمه 22 بهمن بود تو اوج شلوغی جمعیت و تعداد زیادی پلیس من و نگین رفته بودیم تو یک کوچه تنگ و صحبت میکردیم! اونقد هیجان داشتم که اصلا پلیسا رو نمی دیدم! تو کوچه بحثای خیلی ساده ای کردیم اما چیزی که برام خیلی عجیب بود این بود که تو اولین دیدارمون باهام دست داد!
2 هفته بعدش هر دو آزمون کانون داشتیم. بعد آزمون تو یه پارکی قرار گذاشتیم و رو صندلی جوری به من لم داده بود و تو بغلم بود که قشنگ بر آمدگی های سینش تو چشمم بود. اصلا به سکس فکر نکرده بودم و عاشقش بودم اما خوب اون …
رابطمون همین طور ادامه داشت تا اینکه یه روز صبح جمعه با صدای گوشیم بیدار شدم. یه اس ام اس اومده بود وقتی خوندمش برق از سرم پرید! « سلام روزبه. خوبی؟ من تا 3 ساعت دیگه خونه تنهام میتونی بیای؟»
– سلام. مرسی عشقم. تو خوبی؟ نمیدونم اما سعیمو میکنم خونرو بپیچونم بیام!
– باشه گلم بهم خبر بده
دوستان خبر دارین دیگه پیچوندن خونه واسه یه بچه 16 ساله کار سختی اما به هر سختی ای بود پیچوندم و رفتم!
وارد خونشون که شدم کنار در یه موتور بود! به خودم ریدم! فک کردم تله بوده و دیگه به گا رفتم! اما یهو خود نگین در رو بااز کرد و با موهای بلند لختش و سرش که از در اومده بود بیرون گفت بیا تو! نمیدونم چرا یکم آروم شدم و بهش اعتماد کردم.
 
رفتم تو روز اول بود و نباید از یه بچه 16 ساله انتظار داشته باشین بپره طرف رو همون اول بکنه! رفتیم نشستیم کسشعر گفتیم 1 ساعت اینجوری گذشت بعد یک ساعت جرأتی شدم و بالاخره همونجوری که تو بغلم نشسته بود لبامو گذاشتم رو لباشو شروع کردم به خوردن. 10 دقیقه ای که لب گرفتیم بهم گفت بریم تو اتاق.
رفتیم تو اتاق رو تختش دراز کشیدیم و همونجوری که لب میگرفتیم تیشرتشو از تنش در آوردم. زیر تیشرت یه سوتین باب اسفنجی داشت سینه هاش واقعا خوش فرم بود! خوش فرم تر از اون چیزی که تو فیلمای سوپر دیده بودم. سایزشو نمیدونم اون موقع تو حال خودم نبودم که بخوام به سایز دقت کنم! ازش اجازه گرفتمو سوتینشو باز کردم. دو تا سینه گرد خوشگل افتاد بیرون! نوکش صورتی بود اما ارونجایی که نگین 16 سال داشت پستون نداشت! من که دیگه نمیفهمیدم کجام! با دست چپم سینه راستشو می مالیدم و سینه چپشو هم میلیسیدم و میخوردم!
یکمی که همینجوری عشق بازی کردیم یهو به ساعت نگاه کرد و گفت « الاناست که دیگه مامان بابام بیان روزبه بهتره بری»
 
– اما … (از یک طرف نمیخواستم برم و از طرفی هم نمیخواستم به گا برم!) باشه…
لباشو بوسیدم لباسشو تنش کرد و تا دم در باهام اومد در در باز از هم لب گرفتیم و رفتم.
احساس درد عجیبی تو تخمام میکردم! خوب بیچاره ها فکر میکردن ارضا میشن اما اینجوری …
صدای گوشیم منو به خودم اورد « ببخشید عشقم که نتونستم ارضات کنم! قول میدم بار بعدی جبران کنم برات »
جواب دادم « نه عزیزم این چه خرفیه؟ تو رو واسه خودت میخوام نه بدنت! »
رابطمون همینحوری ادامه داشت که اگه بخوام جزئیات رابطرو بگم که این جا هم جاش نیست باید رمان بنویسم!
خلاصه بعد یه مدتی یه صبح پنجشنبه اس داد که خانوادشون میخوان برن روستا میتونم برم یا نه؟ منم که اون روز صبح کلاس داشتم تصمیم گرفتم به جای کلاس برم خونه نگین. « آره عزیزم هر وقت بگی میام. »
ساعتای 9.5 اس داد که بیا تنهام.
رفتم نزدیک خونشون همسایشون اونجا بود! لعنت به این شانس! 15 دقیقه که بودم رفت و منم سریع رفتم خودمو انداختم تو خونه! اینبار با خیال راحت تر رفتم تو. کاملا با بار قبلی فرق می کرد خیالم راحت تر بود و رومون باز تر!
از در که وارد شدم با بوسیدن لبام بهم خوش آمد گفت. همونطوری که لب میگرفتیم بغلش کردم رفتیم داخل. تشنم بود ازش خواستم واسم آب بیاره وقتی میرفت تو آشپزخونه از پشت دیدش زدم. واقعا کون خوش فرمی داشت! یعنی امروز بهش میرسم؟!؟! نمی دونستم! وقتی برگشت آب خوردنمو نگاه کرد!
گفتم : چیه بابا؟؟؟؟ تا حالا ندیدی کسی آب بخوره؟!؟!؟!
– چرا! اما میخوام ببینم به همین خوبی میتونی لبامو بخوری؟!
– چرا که نه جیگرم؟
 
لیوانو گداشتم کنارو بغلش کردم باتمام توانم لب میگرفتم! بردمش رو تختش و دوباره تی شرتشو در آوردم. این بار یه سوتین مشکی با دور نوار زرشکی تنش بود. واااااااای که سلیقش تو انتخاب سوتین فوق العاده بود! شروع کردم لباشو خوردن بعد اطراق گوششو بوسیدن همینجوری رفتم به سمت گوششو و لاله گوششو به دهن گرفتم و یکم که گوششو خوردم و پشت گوششو بوسیدم رفتم سمت گردنش و شروع کردم بوسیدن گردنش! هر چیزی تو فیلما دیده بودم سعی می کردم اینجا پیاده کنم!
همینجوری از بالا پایین میومدم تا رسیدم به سینه هاش سوتینشو دادم پایین و سینه هاشو شروع کردم به خوردنو مالیدن! وای که عاشقه اون رنگ صورتی سینه هاش بودم!
بوسیدن رو ادامه دادم و اومدم پایین دور نافشو لیسیدم و تو نافشو خیس کردم و توش فوت کردم و بوسیدمش. داشتم میرفتم پایین تر به سمت شورت و شلوارش که یهو منو گرفت « دیگه نه روزبه!»
– چرا؟
– در همین حد بسه بیا همین عشق بازی رو ادامه بدیم!
نمیخواستم بر خلاف میلش کاری انجام بدم عاشقش بودم ازون عشقای احمقانه ی بچگی!
– باشه عزیزم هرچی تو بگی.
رفتم بالا و دوباره شروع کردیم لب گرفتن!
« روزبه ، اجازه میدی دست به اونجات بزنم؟»
تعجب کردم! انتظار شنیدنشو نداشتم!
– نه!
– روزبههههههههه ، چرا نه؟
– خجالت میکشم!
– روزبهههه دیگههههههه
اینجا بود که به فکرم رسید براش شرط بزارم
– اگه تو میخوای ببینی منم میخوام!
– روزبه امروز نه باشه یه روز دیگه
– پس مال منم امروز نه باشه یه روز دیگه!
– ایششششش باشه بابا تو هم دست بزن!
 
رفتیم زیر پتو آروم شلوارمو باز کرد و دستشو رسوند به کیرم و شروع کردم به بالا پایین کردن!
– چه کلفتههههه!
– مال خودته عشقم ، خوب دیگه نوبت منه
– باشه عسلم هر کاری میخوای بکن!
دستم و بردم تو شورتش و رسوندم به لای پاش! خیس خیس بود. دروغ چرا؟ اولش بدم اومد! اما خوب بعد یکم مالیدن خیسیش طبیعی شد. پتو رو زدم کنار شلوارشو در آوردم و شورتشو دادم پایین! کسشو دیدم صورتی بود و لبه هاش به هم چسبیده بود!
اصلا مثل اونایی که تو فیلما دیده بودم نبود! بعد یکم مالوندن خودمو متقاعد کردم لبامو بزنم بهش! سرمو بردم که ببرم لای پای که جلومو گرفت! « چیکار میکنی روزبه؟»
– میخوام برات بخورمش عزیز دلم.
– نه روزبه بدم میاد!
اصرار فایده ای نداشت مالوندن رو ادامه دادم و بهش گفتم برگرد.
برگشت. انگشت اشارمو بردم که بکنم توی کونش که دادش هوا رفت و گفت نههههههه از کون نهههههه!
– آخه چرااااا؟ قول میدم جوری بکنم دردت نگیره
– نه روزبه دردم میگیره! بعدم وقت نیست الانا دیگه خانوادم سر میرسن
قلبم ریخت! واااااای اگه خانوادش بیان چی؟ این شد که دیگه باهاش بحث نکردم یه کرم اوردم لای پاش و کیرمو چرب کردم. پاهاشو به هم چسبوندم و شروع کردم لای پاش تلنبه زدن! تند تلنبه میزنم که سریع تر آبم بیاد میترسیدم خانوادش سر برسن و …
 
بعد 3و4 دقیقه بهش گفتم دارم میام گفت بریز تو دستمال تختم کثیف نشه وگرنه همه میفهمن! دستمال رو داد بهم و آبمو ریختم توش! یه بوس سریع از لبش خودم و با سرعت تمام لباسمو پوشیدم و لباساشو تنش کردم و از خونشون زدم بیرون!
بیرون که اومدم با خودم فکر میکرم تا 2 ساعت پیش یه ادم تو کف بودم و الان با یه دختر رابطه داشتم! فکرای احمقانه ی بچگانه ای که هر کسی بعد اولین سکس این فکرا رو میکنه!
بعد چند ماه فهمیدم دختره جنده علاوه به من با 4 نفر دیگه هم دوسته و به همه هم حال داده! بدجور شکست خوردم رو آوردم به سیگار و قلیون و هر چیزی که بتونه 2 ساعت فکرشو از سرم دور کنه!
این خاطره من بود که هر وقت یادش میوفتم علاوه بر لذت و حس رضایتی که توم به وجود میاد حس تنفرم نسبت به نگین که با احساساتم بازی کرد برام تازه میشه.
 
امیدوارم خوشتون اومده باشه…
روزبه…

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا