فرار از خانه

بعدازسکس با شوهرخاله ام همیشه دلم میخواست دوباره باهاش سکس داشته باشم با هربهونه ای بسراغش میرفتم جوری رفتارمیکردم که مثلا اتفاقی اومدم خونواده ام فکرنمیکردند که من تواین سن وسال چیزی ازسکس بدونم چه برسه به اینکه انجامش بدم ولی طوری شده بود که روزای بلند تابستون خودم رودردسترسش قرارمیدادم واونم کیربزرگش رو لای کسم میکشید و با سینه هام بازی میکرد با اینکه تپل بودم ولی سینه هام زود بزرگ شد یکسال بعدش دیگه خودم خودارضایی رو بلد شده بودم میرفتم توحموم شیر اب رو بازمیکردم روکسم اب ازبالا میریخت بالای کسم وتحریکم میکرد خوشم میاومد ارتباطم با شوهرخاله ام همچنان برقرار بود 12ساله شدم دلم یک سکس واقعی میخواست همون سال هم پریود شدم توشهرما دخترها زودپریود میشدن برای همین تعجبی نداشت ولی دوتا خواهرمن هیجکدوم تواین سن پریود نشده بودن برای همین مادرم وخواهرام متعجب بودند…

 

پدرم وبرادرم سختگیری خودشون رو روی من بیشترکردند اخه من راحت با هر مردی حرف میزدم واین برای اونا ناراحت کننده بود دوست نداشتن ناموسشون با مردی حرف بزنه ولی من برعکس بقیه خواهرام بودند خواهرام شوهرکرده بودن برادرم بزرگ بود ومن بچه اخر بودم ولی همیشه بابت زبون درازی وحرف زدنم با مردها ازطرف همه اعضای خونواده محکوم میشدم وگاهی کتک میخوردم یادمه اقایی اومد دم خونه با بابام کارداشت من با اون اقاحرف زدم اون اقا گفت دخترش همکلاسی من هست من متوجه شدم اون بابای یکی از همکلاسی هام هست من باهاش حرف ازمدرسه ودخترش زدم بابام اومد اون لحظه فقط اخم کرد ولی شبش منو که توحیاط دید کمربندش رو ازشلوارش کشید بیرون و شروع کرد منو به کتک زدن تا اینکه مادرم اومد منو اززیردستش کشید بیرون من فقط 12سال داشتم هیکلم چون تپل بودم به 14ساله ها میخورد ولی من گناهی نداشتم فقط بخاطر حرف زدن با بابای دوستم کتک خوردم مادرم منو هل داد طرف ساختمون خونه خاله ام که توحیاط مون بود ولی من رفتم ته حیاط کنارشیرابی که اونجا بود با گریه دست وصورتم رو میشستم متوجه شوهرخاله ام شدم که از پنچره خونه اشون اشاره کردکه برم اونجا و من برای اینکه خونه امون نرم تا بابام منو نبینه وکتک نخورم رفتم خونه خاله ام واونجا متوجه شدم خاله ام خونه نیست و دخترخاله کوچیکم که 8 سالش بود اونجا بود.

 

مادرم اومد وبهم گفت که اون شب رو کناردخترخاله ام بخوابم من کناردخترخالم جام رو انداختم ازشوهرخاله ام خبری نبود به کتک خوردنم فکر میکردم دلم میخواست بمیرم ازدست بابام عصبانی بودم بافکروخیال خوابم برد با لمس دستی به بدنم بیدارشدم متوجه شدم شوهرخاله ام ازپشت کنارمن خوابیده وکیرش رو دراورده بود به کونم فشارمیداد همون بوی سیگاروادکلن میداد من بخاطر ضربات کمربند پدرم بدنم درد میکرد شوهرخاله ام دستاش رو دوربدنم گذاشته بود وسینه هام رو تو دستش گرفته بود وکیرش رو به کونم میکوبید من گفتم بدنم درد میکنه نکن چن لحظه صبرکرد بعد به من گفت بیا تو اتاق بغلی بریم بدنت رو چرب کنم تا درد نکنه اول شوهرخاله ام بلند شد وقتی که بلند شد کیر بزرگ وکلفت اون رودیدم که راست کرده تو اتاق که رفتیم شوهرخاله ام لامپ شب خوابی روشن کرد که نورقرمزی داشت معلوم بود شهوتی شده پیراهن من رو دراورد وگفت هیجی نگو من خوبت میکنم وشروع کردبه خوردن لبهام و مالیدن سینه هام حالم داشت بد میشد من رو خوابوند روزی زمین شلوار ودامنم رو دراورد ازروی شورتم کسم رو گازگرفت با زبونش شکمم رو لیس میزد شوهرخاله ام سالها درترکیه بود ومثلا باسواد فامیل اون بود سنش بالا بود ولی خوشتیپ بود چند بارازلبهام بوسید ورفت پایین تا روی کسم که ازروی شورتم گازمیگرفت گفتم کیرت رو روی کسم بمال گفت دوست داری گفتم اره گفت یک کاری میکنم بیشتردوست داشته باشه پاهام روبازکرد وکیرش روبروی کسم اورد فکرکردم مثل قبل روی کسم می ماله که بادستاش سینه هام روگرفت وخودش روخم کردلبهام روشروع کردبه مک زدن وسینه هام رومیمالید واروم اروم کیرش رو واردکسم میکرد یخورده که رفت تو دردم اومد گفت تروخدا نکن دردداره گفت صبرکن خوب میشه.

 

سینه هام رو می مالید کیرش دم کسم بود سینه هام توی مشت هاش بود یک لحظه کیرش روتا ته فشاردادتوی کسم درد داشتم حس کردم الان میمیرم قبل ازاینکه جیغم ازدهنم بیادبیرون لبهام رو تودهنش گرفت صدام تو گلوم خفه شد گریه میکردم نفس نمی تونستم بکشم لبهام روازادکردوبهم گفت تکون نخورخوب میشی گریه نکن بابات بفهمه تورو میکشه به من کاری نداره چیزی نگو ازترس پدرم جرات نداشتم صدام رو بلند کنم مقداری که گذشت منوازروزمین بلند کردوسط پاهاش قراردادوبالا وپایین کرد حالا خودم هم داشتم حال میکردم دردداشتم ولی لذت هم داشتم تند تند نفس میزد بهو منو گذاشت وکیرش رو دراورد وابش با فشار روی بدنم ریخت اب اون با خون پرده من قاطی شده بود کنارم درازکشید بعدازچنددقیقه بلند شد رفت بسته سیگاری اورد وکنارمن سیگاری روشن کردوشروع به کشیدن کرد اونشب باهام کلی حرف زد وگفت که زن شدم وباید مراقب باشم که کسی نفهمه من با اینکه درد داشتم ولی دوباره دلم میخواست باهاش سکس کنم واینکار رو کردم قسم میخورم من ازهمون 12سالگی جنده شدم

 

بعد از اینکه شوهرخاله ام پرده ام رو زد دیگه برای سکس آزادتر شدم تو هر فرصتی سکس میکردیم شوهرخاله ام باورش نمیشد من یه دختر12ساله اینقدر شدید حشری باشم… یه روزی تو انباری مثل همیشه سکس میکردیم پسرشوهرخاله ام که پسرخاله ناتنی من میشد متوجه سکس ماشد چند روزبعدکه ازراه مدرسه می اومدم جلوراهم روگرفت وبهم گفت که بایدبه اونم بدم وگرنه همه چیز روبه پدروبرادرم میگه منم ترسیدم همون روز تویه کوچه خلوت منوچسبوند به دیواروکیرش رو که راست شده بودتوکسم کرد ازکیرش خوشم نیومدچون مثل کیر باباش بزرگ وکلفت نبود دوسه دفعه که عقب جلو کرد ابش اومد آبش روتوشلوارمن ریخت من تازه داشتم تحریک میشدم ولی اون آبش اومده بود…

 

وقتی خونه رفتم ظهربود مادرم با مادربزرگم توخونه ما نمازمیخوندن پدروبرادرم خونه نبودن به بهانه ای خونه خاله ام رفتم شوهرخاله ام حوله روبرداشته بودکه حموم بره من شهوتی شده بودم کیر میخواستم موقعیت مناسب نبود ولی هرجوربود پنهانی به شوهرخاله ام گفتم کیرمیخوام شوهرخاله ام به بهانه برداشتن یک وسیله ازپشت بوم خونه ما روپشت بوم خونه مااومد منم رفتم روپشت پشت کولرقایم شدیم وخودم سریع شلوارشوهرخاله ام که شورت هم نپوشیده بود پایین کشیدم کیرش رو تودهنم کردم خیلی ساک نزده بودم که صدایی اومد ترسیدیم و ول کردیم شوهرخاله ام به بهانه سرد بودن اب خونه ما اومدحموم کنه منم تویه فرصت برای دستشویی رفتن خودم روتو حموم انداختم شوهرخاله ام در حموم روازداخل نبسته بود توحموم براش خوردم وکیرش خودم گذاشتم دم کسم وازش خواستم منو تند تند بکنه داشتم می مردم شوهرخاله ام میگفت تو دختر کیر هستی باید همیشه کیربخوری توحموم دوبارمنو ارضا کرد بعدازحموم من که مواظب بودم سرم خیس نشه پشت سرشوهرخاله ام موندم اون درب روبازکرددیدکسی نیست خودش بیرون رفت تا من خواستم بیرون برم دیدم دایی ام داره منو نگاه میکنه دایی ام متوجه شد من وشوهرخاله ام باهم توحموم بودیم وقتی منو تو تنهایی گیراورد بهم گفت چرا باشوهرخاله ام توحموم بودم من جرات حرف زدن نداشتم سرم پایین بود اون منو دعوا میکرد من چشمم به وسط پاهاش بود …

 

شهوت منو گرفت دایی ام منو دعوا میکرد منم دست زدم کیرش روازرو شلوارگرفتم یادگرفته بودم چطورکیر رو مالش بدم اومدمنو هل بده که دست کردم تو شلوارش کیرش رو دراوردم وتودهنم کردم دایی من یه 18سالش بود چند سالی ازمن بزرگتربود میدونستم تاحالا باهیج دختری سکس نکرده کیرش روبا ولع خوردم تا ابش اومد اون هیجی نمیگفت وتندتندنفس میزد وقتی ابش اومدتوصورتم پاشید ازم پرسید چند وقته که سکس میکنم بهش گفتم چیکارداری من سکس دوست دارم دایی ام حیرتزده بود من بچه بودم یه دختربچه 12ساله که تا حالا با سه نفر سکس کرده بودم دایی ام موضوع روبه کسی نگفت ولی ازاون به بعد اونهم بامن سکس میکرد اون سال شوهرخاله ام پسرش ودایی ام توهرموقعیتی که پیش می اومد منو میکردند من هیجوقت ناراحت نمیشدم چون واقعا سکس رودوست داشتم هیجکس غیرازاین سه نفرنمیدونست که من پرده ندارم اندامم بزرگترمیشد همیشه به من غرمیزدند که چرا چاق میشم چون خونه خاله ام زیادمیرفتم پدرم غرمیزد با کوچکترین بهونه ای منو کتک میزد برادرم هم مثل پدرم بود برادرم به روابط صمیمی من ودایی ام شک کرده بود…

 

یه روز که من ظرف میشستم دایی ام کیرش رو دراورد ازپشت توشلوارم کرد وبرادرم این رو دید اون به کسی چیزی نگفت ولی من رو مفصلا کتک زد بحدی که تا چندروزنمیتونستم از جام بلند بشم وشوهرخاله ام بهم پیشنهادفرارازخونه روداد وگفت منو پیش یکی ازدوستاش میبره که دنبال یه خدمتکاربرای خونه اش هست وچه بهترازمن که هم میتونم بهش بدم وهم جای زندگی دارم البته تو یه استان بزرگ دیگه بود من موافقت کردم شوهرخاله ام با دوستش حرف زده بود یه هفته بعدازاینکه من 13ساله شده بودم بادوستام به مسجدرفتیم وازاونجا من به خیابونی که شوهرخاله ام گفته بود رفتم وازاونجا باشوهرخاله ام ومردی اشنا شدم که منو برای خدمتکاری خونه اش میخواست بعدازچک وچونه ای که اونا زدند وشوهرخاله ام قول دادهیجکس دنبال من نیاد من با اون اقا رفتم من هیجی نداشتم دست خالی رفتم یه دختر13ساله تپل با لباس خونه وچادرگلی بودم که سوارماشین شیک اون مرد شدم وازشهرمون فرارکردم کسایی که خاطرات من رودنبال میکنند میدونم که هرچه ازاینده ام وخاطراتم بگم باورنمیکنید چون تصورش برای شماها سخت هست ولی واقعیت داره من یه دختربچه که از9 سالکی با سکس اشنا شدم تو13سالگی ازخونه فرارکردم ویه زندگی جدیدی روشروع کردم که هم عجیب بود وهم خوب بود…

 

نوشته: ماریا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «فرار از خانه»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا