گذشته تلخ

 

سال 85 بود،توى شرکت يکى از دوستام مشغول به کار بودم.باهمديگه رفيق بوديم و همکار،تفريحاتمونم اکثرأ با هم بود.دانشجو بودم و گهگاهى شيطنت ميکردم،چهره بدى ندارم ولى برعکس ظاهرم اصلأ توى فاز هرز پريدن نبودم و عقيده داشتم بايد تک پر بود.کوروش،همکارم يه دوست دختر داشت به اسم شيما،دختر تپل و قشنگى بود،بچه کرمانشاه بود و متاسفانه بد دهن.من ميونم اصلأ با شيما خوب نبود،تا چند وقت بعد من همخونه شيما رو باهاش ديدم توى شرکت،يه دختر با قد حدودأ 170،وزن نزديک به 55.لاغر بود نسبتأ ولى سينه هاى بزرگى داشت با صورت مناسب،بينى عملى،چشماى درشت و سياه،موهاى طلائى و لب برجسته.بچه کرج بود،ازش خوشم اومد،به واسطه کوروش باهاش دوست شدم.اوايل رابطه صرفأ راجع به هرچيزى حرف ميزديم جز سکس!نزديک به 1 ماه گذشته بود از دوستيمون که راحت بودن کوروش و شيما جلوى ما باعث شد من و رويا به هم نزديکتر بشيم.يه شب که شيما رفته بود کرمانشاه رويا بهم گفت برم خونشون پيشش.منم با کمال ميل رفتم.ساعتاى 10-10:30 شب بود رسيدم خونه اش و……

 
من: سلام،خوبى قشنگم
رويا: سلام،خوبى تو؟ ميخواستى ميموندى صبح ميومدى يه دفعه
کامران : ببخشيد،با کوروش يکم حساب کتاب داشتيم طول کشيد
رويا: آره ديگه کارت از من مهمتره
کامران: خانمى بالاخره رئيسمه ديگه،وقتى ميگه بمون که نميشه بپيچونمش
يه بوسه ازش کردم و اونم با يه لبخند جوابم رو داد،چند دقيقه اى رو با بحث درس و کار گذرونديم تا شام رو آورد و خورديم.با چند تا آهنگ گوش کردن و چند نخ سيگار مشغول بوديم که رويا پيشنهاد داد بريم روى تختش.يه تخت يه نفره چوبى با يه تشک سفت.اون رفت روى تخت دراز کشيد و من پايين تخت.آهنگ معين رو گذاشته بودم با گوشيم.صورتم نزديک صورتش.دستم توى دستش و محو تماشاش بودم که رويا گفت بيا بالا بغلم کن
رفتم بغلش،دست چپم زير سرش بود،دست راستمم داشت موهاش رو نوازش ميکرد،چشم توى چشم هم بوديم،بى اختيار لبش رو بوس کردم،بعد از چند ثانيه لبمون به هم گره خورد.با تمام وجودم داشتم ازش لب ميگرفتم و دستم توى موهاش بود.دستم رو گرفت و گذاشت روى سينه هاش.سينه هاش رو ميماليدم که لبش رو از لبم جدا کرد و بعد از چند ثانيه نگاه گفت:
کامران جونم،نميخواى شير بخورى؟

 
منم با تموم اشتياق تاپ و سوتينش رو درآوردم. بادست چپم سينه چپش رو ميماليدم و داشتم سينه راستش رو ميک ميزدم،صداش در اومده بود،دست راستم رو گذاشتم روى کسش،گرماى کسش رو از روى شلوارکش ميتونستم حس کنم،بعد از چند دقيقه شلوارکش رو در آوردم و زبونم رو از روى شرتش گذاشتم روى کسش،داغ داغ بود
رويا: جونم،مال خودته کامرانم،بخورش. آخ،بخورش کامران
شرتش رو در آوردم،يکم با دست ماليدم کسش رو،تپل بود و خيس
از تخت رفتم پايين،آوردمش گوشه تخت پاهاش رو گذاشتم روى شونه هام زبونم رو ماليدم روى کسش،بوى خوبى ميداد،مملو بودم از شهوت،آروم زبونم رو ميکردم توى کسش با دست راست سينش رو فشار ميدادم،دست چپمم روى سوراخ کونش ميکشيدم،با لبم چوچولش رو فشار ميدادم اونم با دستاش سرم رو روى کسش فشار ميداد،نزديک به 5 دقيقه کسش رو ميمکيدم و ميماليدم.سوراخ کونشم تحريک شده بود،بهم گفته بود که دختره،گفت بکن کامران،بکنم. لباسام رو درآوردم،يکم واسم ساک زد،کيرم رو روى کسش ماليدم يه کم تا خيس خيس شه. با آب دهن خودش کونش رو خيس کردم،سر کيرم آروم فشار دادم توش.از پشت بغلش کرده بودم،پاى چپش روى پام بود،دست راستم رو کسش،اون دستمم زير سرش.داشتم گوشش رو ليس ميزدم و نفس پر از شهوت ميکشيدم با مکافات کيرم رو جا دادم تا ته،آروم عقب جلو ميکردم که رويا گفت ديگه درد نداره و خودش همراهى ميکرد.داشتم تلمبه ميزدم که حرفاى رويا حشرى ترم کرد:

 

جووووووون،بکن،دارم بهت کون ميدم کامرانم،جرررررم بده،ميخوام پاره کنيم.با تمام قدرتم کيرم رو تا ته ميکردم توى کون خوش فرمش.نزديک به 10 دقيقه بود داشتم ميکردمش، کامران :رويا،عزيزم دارم ميکنمت،دارم از کون ميکنمت،چقدر داغ کونت،تو مال منى رويا جون
رويا: آره گلم،بکن.مال توام،دوست دارم بکنم،بکن
آبم داشت ميومد،بهش گفتم اونم گفت دراز بکش روم بريز تو همش رو.لحظه اى که آبم داشت ميومد ديگه نتونستم تلمبه بزنم،رويا انقدر قشنگ عقب جلو کرد که تا قطره آخر آبم ريخت توى کونش،خودشم ارضاء شد.چند دقيقه روش دراز کشيده بودم که گفت بريم بشوريم خودمون رو. بعدش برگشتيم رو تخت دوباره بغل کردم و خوابيديم.اين اولين سکس من و رويا.

نوشته: Velgardetanha

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا