هنوزم به یاد امین ارضا می شم

سلام این یه خاطره واقعیه و برای اولین بار دارم یه چیزی مینویسم اونم از احساس و سکسم!
کارم طوری بودکه بایکی از ادارات دولتی باید هرروز تماس میگرفتم و هرروزهم با امین صحبت میکردم.تایکسال اوضاع همین بود صداشو دوست داشتم خیلی جذاب بودوندیده دوستش داشتم یه روز دلمو زدم به دریا رفتم ببینمش که نبود و چند روزی مسافرت بود.خلاصه بعد ازبرگشتن وقتی شنید اومده بودم محل کارش کلی حسرت خوردو قرارشد یه روز عصر بیاد فلشش رو بهم بده و فیلمی رو که یک دنیا تعریف میکردبرام بیاره.منم ذوق مرگ از دیدنش .دی ماه بودوسرد فقط تونستیم یه احوالپرسی کنیم و هردومون انقدهیجانزده بودیم که ترجیح دادیم زودخداحافظی کنیم.اینطوری رابطه مون شروع شد اما فقط تلفنی و اس ام اسی!تعطیلات عید خوبی بودامین تنهابود و فرصت کافی واسه حرف زدن و دل دادن و عاشق شدن.بارها وعده یه قلیون حسابی بهم داده بود اما تااحساس کردعاشقش شدم و اونم وابسته میشه کشید کنار و تمام پیاما و سوالاموبیجواب گذاشت
 
منم خیلی پاپیچش نشدم گفتم لابد دوست نداره باهام باشه.اما بعد ازگذشت8ماه یه روز اس دادکجایی میتونم ببینمت؟ جاخوردم و شوکه شدم با یه عالمه ناز واسه فرداعصرقرارگذاشتم و دوباره همون قصه اس و تلفن و وابستگی و ……دیگه بیخیالش شدم.بخاطریه مسائلی بین درسام 2سالی فاصله افتاده بود که توهمین مدت مشکلم حل شد و درسمو ادامه دادم 2سال گذشت سراغمو ازیکی ازدوستام که اتفاقی شناخته بودش گرفت و دوباره….ایندفعه ازدستش نمیدادم تواولین پیامایی که میداد گفتم میخوام ببینمت و اونم مشتاقتر ازمن و شروع شد..4روز بعد توی ویلای خارج از شهر اون بودیم.البته بعنوان تلافی قلیونایی که قول داده بود اونروز فقط باحرف و نگاه کردن به هم گذشت.بازهفته دیگه اونجا بودیم وقلیون و البته ایندفعه شراب هم بود.باخودم گفتم اگه نبوسیش تاآخرعمرپشیمونی.کنارش لم داده بودم صورتم چسبیده به صورتش بودصورتشو بوسیدم دیدم هول شده و شوکه لبموگذاشتم رولبش داغ بود…نفساشم داغ بود اولش هیچ واکنشی نداشت اما وقتی نرمی و راحتی منو حس کرد لباشو جمع کرد زبونشوگذاشت روزبونم و توی دهنم میچرخوندش نفسام بشماره افتاده بودلبامو آروم رهاکرد و شروع کرد به بوسیدن ونوازش کردن گردن و شونه هام.یادم رفت بگم وقتی که داشته توی زمین بازی میکرده دست راست و پای چپش میشکنه!!!حالا وضع منو ببینین!!!!!!45دقیقه ای فقط بوسیدم و بوییدمش که دیگه انقد مامانم زنگ زد مجبورشدیم برگردیم.
 
اما من که نذاشتم بهمین جاختم بشه میدونستم تا دوباره احساس وابستگی کنه میکشه کنارمنم بااحتیاط جلومیرفتم 2هفته بعد بازاونجابودیم اما ایندفعه شب پیشش بودم(باهزارکلک)یه چادرزدیم و بعد کشیدن چنددورقلیون و2تافیلم من ازخستگی بیهوش بودم خودش پیشنهاد خواب دادساعت یک و نیم بود خوابیدیم کنارهم اما بافاصله!باگوشیش بازی میکرد سرموآوردم کنارسرش که منم ببینم کم کم دستش اومد زیرسرم منوکشید طرف خودش ومحکم بغلم کردنفسم بند اومده بودصورتشوچسبوندبصورتم و بازم من پیش قدم شدم لباش داغ و مرطوب بوداماایندفعه لباش یه حس دیگه داشت یه جور ولع یه لذت.داشت دیوونم میکرد هنوزطعم لباش یادمه شروع کردبه خوردن گردن و شونه هام و لاله های گوشم نمیدونستم گوشم اینقد حساسه یا شاید به نفس و زبون امین حساس بود آخه دیگه هیچوقت اون حس رو نداشتم امین که دست راستش توگچ بود کلافه بوذ با ناز و اشاره و نوازش اشاره کرد تاپمو در بیارم و منم مشتاااااااق.بدن من خیلی ظریف و کشیده است کمر باریک و باسن پهن نمیدونم امین حسش چی بود حرف نمیزد که!به سینه هام که دست زد سردی دستاش موهامو روتنم سیخ کرد.وای..این امین بود؟
 
مردی که بوسیدنش آرزوم بود؟حالا نوازش دستاشو رو تنم دارم حس میکنم.با یه دست سختش بود سوتینمو خودم بازکردم اومدم روش بادستام دوطرف صورتشوگرفتم و دیوونه شدم بوسیدمش از پیشونیش تا روی شکمش که یه لحظه کیر شق شده شو زیرپام حس کردم دیوونه شدم نفهمیدم چجوری از شلوارش آوردمش بیرون بدنش سفت بو دو پایین کشیدن شلوارک و شرتش سخت بود همونجوری گرفتمش تودستم سرشو گزاشتم رولبام داغ داغ بود آه و ناله ش دراومده بود باهمون دست چپش دستشو میکشیدرو باسن و رونام و سینه هام و نوک سینه هامو میمالید منم حشری…..چجوری باید ادامه میدادم کیرشو از دهنم درآوردم و شروع کردم به بوسیدن شکم و روناش.یهو پاشد و منو برگردوند و خوابید روم آخ ….مالیده شدن کیرشو روپاهام و رونام و شکمم حس میکردم دلم میخواستش لخت و داغ میخواستم داشت صورتموو میلیسید و کیرشو محکم میمالید روی پام که دیدم یه آخ دردناک گفت و از روم اومد پایین ترسیدم گفتم چی شد امینم؟آخیییی طفلکی نمیدونست پاشو بگیره یادستشو که روش فشار بود.دلم براش سوخت!کنارم خوابید و منومحکم تو بغلش نگه داشت من زودترازامین خوابم برد تمام شب توبغلش بودم و دستم تودستش بود.خلاصه فرداصبح برگشتیم بعد از یکهفته امین اس دادکه عزیزم ویلا رو فروختم و دارم از کزمان میرم واسه همیشه.خاطرات خوب و زیبایی باهات داشتم و….میدونم دوستم داشت اما ذوست داشتنش خاص خوذش بود.الان ازدواج کردم و خاطره اون سکس نصف و نیمه(در واقع عشق بازی نصف و نیمه)زیباترین و خاصترین خاطره زندگیمه.هنوزم گاهی توبغل شوهرم با یاد لبا و دستا و کیر امین ارضامیشم…
ممنون از دوستای گل
نوشته:‌ ؟.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا