مهرناز و نازی

تازه ماشين رو از تعمير گاه گرفته بودم و داشتم ميرفتم و با يكي از دوستام هم تلفني حرف ميزدم و ميخواستم برم پيش اون به همين خاطر سرعتم كم بود كنار يكي از خروجي‌هاي اتوبان يهو چشمم به يه زن جون افتاد نا خودآگاه چون سرعتم هم كم بود ايستادم و از تو آينه نگاهش كردم اول بي اعتنا نگاه كرد و بهد از چند لحظه كه معلوم بود دودله اومد سمت ماشين از تو اينه كه خوشكل به نظر ميرسيد شيشه رو دادم پايين با صداي گرفته‌اي پرسيد شما مسيرتون سمت …. ميخوره؟ من هم با خنده گفتم آره و از دوستم خدا حافظي كردم در رو باز كرد و نشست تو ماشين معلوم بود كه دودل بوده كه سوار شه يا نه!!!! بعد گفت ببخشيد كه مزاحم شدم من هم فقط خنديدم و گفتم مسير بعدي شما كجاست؟ با نگاه نه چندان خوشايندي پرسيد مگر شما ……. نميريد؟ گفتم چرا خانوم اول شما رو ميرسونم خوبه؟ گفت ممنون و روبرو رو نگاه كرد چند لحظه ساكت بود و بعد گفتم شما هميشه اينقدر بد اخلاقين؟ يهو انگار شوكه شد و با يه حالتي برگشت طرف من ولي انگار خودش هم فهميد بد عكس العملي نشون داده چون با لحن ارومي گفت نه اول از همه تعجب كردم از لحن حرف زدن و عكس العملش زياد نتونستم قيافش رو خوب ببينم چون داشتم ميروندم ولي قيافه بامزهاي داشت البته خوشكل هم بود ديگه حرفي نزدم و صداي ظبط رو بلند كردم و به شانس كيريم داشتم ميخنديدم داشتيم ميرسديم ديگه پرسيدم ميتونم باز هم شما رو ببينم گفت اره ولي…. ديگه معطل نكردم و كارتم رو دادم دستش دوباره گفت ولي…. گفتم پس زنگ بزن ولي زود باشه خنديدم و معطل نشدم ناز كنه حال اين كا رو نداشتم وراه افتادم
 
 
در كه بسته شد رفتم تو فكرش من حتي اسمش رو هم نپرسيدم ولي به قيافه و رفتارش نميخورد كه جنده باشه چون بيشتر به ادم‌هايي شبيه بود كه براي اولين بار يا براي سرگرمي يا كنجكاوي اتو ميزنن بودسنش هم حدود 27 يا 28 بود ولي اندامش رو فرم نبود ولي سكسي بود با اون گونه هاي پر و لب‌هاي قلنبه كه بد جوري روشون ماتيك قرمز ماليده بود راستي چطور اون آرايش غليظي كه اون كرده بود به چشمم نيومد تو همين حين يه ماشين بد جوري پشتم بوق زد تازه به خودم اومدم راه رو باز كردم اون هم كلي هوار زدو رد شد……..
شب ساعت 9 بود كه زنگ زد +الو سلام خوبي؟ -مرسي +كجايي عزيزم؟ گفتم دارم ميرم خونه گفت ميخوام ببينمت و قرار گذاشتيم راستش من از تعجب داشتم شاخ در مياوردم چون رفتار و حرفهاي ظهرش با لحن حرف زدن لوندش از پشت تلفن خيلي فرق داشت رسيدم سر قرار اين بار يه مانتو تنگ پوشيده بود و آرايش زيادي هم كرده بود موهاش رو هم ريخته بود يك دستش رو كنار سرش و يه عينك شب هم زده بود. سلام كردم دست داد!!! و پرسيد ميخواي من رو كجا ببري؟ ديگه حسابي تعجب كرده بودم و لي فوري گفتم هر رستوراني كه تو بخواي عزيزم البته بيشتر منظورم اين بود كه بفهمم مزه دهنش چيه و منظورش چيه!!! اون هم با صداي يواش در حالي كه سرش رو انداخته بود پايين پرسيد بعدش؟ يواش يواش داشتم حشري ميشدم خيلي ناز پرسيد من هم شيطنتم گل كرد و گفتم بعدش هم ميريم ميگريم با هم باز هم پرسيد بعدش؟ خنديدم و گفتم اگر نخواي بري خونتون خونه ما!!!! ساكت شد فكر كردم شايد زود گفتم يا نبايد اينقدر رك ميگفتم يهو با همون صدا گفت باشه عجب دختر باحالي بود براي چندمين بار تعجب كردم ولي مثل اينكه از اين آدم همهچي برميامد كه گفت ولي اگه ميخواي شب پيشت بمونم بايد به من صد تومن بدي و اينقدر ساده و عاميانه گفت كه خندم گرفت و گفتم بابا بي خيال به ما فقير فقرا تخفيف بده ما هم دل داريم كه با صداي عربدش روبرو شدم چون داشت گريه ميكرد و جيغ ميزد و حرف ميزد چيز زيادي دستگيرم نشد از حرفهاش فقط شيشهاي ماشين رو دادم بالا كه صداش بيرون نره فقط از بين حرفهاش بي شعور و نفهم و بي غيرت و رو شنيدم به پست يه آدم ديونه خورده بودم
 
 
گفتم بابا شوخي كردم ببخشيد يهو ساكت شد من هم عصباني بودم داشتم برميگشتم سمت اون جايي كه سوارش كرده بودم كه باز هم با صدايي گرفته گقت تو رو به خدا من رو ببخش من منظوري نداشتم يهو نفهميدم چي شد هر چي تو بگي اصلا شام هم نميخوام هر كاري تو بگي باشه؟ ديوانه بود و من هم عصباني داشتم خدا خدا ميكردم فقط زود برسيم و پيادش كنم مثل سگ پشيمون بودم كه شماره دادم بعد گفت من رو بخشيدي؟ گفتم آره عزيزم مساله‌اي نبوده كه…. گفت پس بريم گفتم كجا گفت خونه شما ديگه شام رو هم بيخيال شو باشه و دستش رو گذاشت روي پام من شك نداشتم كه مشكل رواني داره از حرف‌هاش و كارهاش كه هي ضد و نقيض بود معلوم بود دستش رو گذاشت روي كيرم و مكثي كرد و بعد شروع كرد به ماليدن پچيدم داخل كوچه كه يهو لبهاش رو گذاشت رو لبهام و يه لب سريع از من گرفت انتظار اين يكي رو نداشتم ولي خوب چون سر اين كوچه پياده ميشد هيچي نگفتم رسيديم و من وايسادم پرسيد چرا اينجا وايسادي؟ گفتم من ميخوام برم جايي كار دارم اصلا هم يادم نبود باشه براي يه شب ديگه شب به خير گفت نه ميدونم كه از كار من عصباني هستي من رو تو رو به خدا ببخش دست خودم نبود به قران راست ميگم نميدونم دلم سوخت يا حرفش به دلم نشست اون هم فهميد چون گفت حركت كن بي اختيار راه افتادم كه گفت امشب تا صبح هر كاري كه بخواي با من ميتوني بكني خندم گرفته بود ولي اون خيلي جدي داشت ميگفت پرسيدم ميتونم ازت يه سوالي بپرسم گفت چي گفتم ناراحت نميشي گفت نه! گفتم تو اين كاره نيستي از حرفها و كارات هم معلومه پس چرا مي خواي ادا در بياري؟ گفت نه تو كارت رو ميكني و من هم پولم رو ميگيرم گفتم خوب ولي فكر نميكني صد تومن براي يك شب خيلي زياده گفت اگر كمتر ميدي من رو پياده كن! نمي دونستم بايد چي بگم يا چي كار كنم عجب شبي بود ! گفتم باشه ولي بايد به من ثابت كني كه به اندازه صدتومن ميارزي قبوله؟ دكمه پايين مانتوش رو باز كرد و دكمه شلوارش رو هم باز كرد دست من رو گرفت و گذاشت بالاي شلوارش و گفت امتحان كن دست زدم كس تپلي داشت گفتم نه مال همه همينه فرقي نداره
 
 
گفت ببين آقا پسر من صد تومن ميخوام اگه ميدي در ازاش من هم به تو ميدم اگر نه بذار من برم همين و صداش قطع شد خيلي دوست داشتم بدونم چرا كنجكاو شده بودم برگشتم نگاهش كردم باز هم سرش پايين بود گفتم خوب من هنوز اسم تو رو هم نميدونم نميخاي به من بگي؟ اروم گفت پريوش ولي صداش معلوم بود ميلرزيد اول فكر كردم ترسيده ولي از زير يه تير برق كه رد شديم ديدم صورتش برق ميزنه فكري به نظرم رسيد گفتم حاضري قبلش بريم شام بخوريم سرش رو تكون داد…….
اواخر شام بود كه گفتم من حاضرم اين پول رو بهت بدم و كاري هم باهات ندارم ولي ميخوام بدونم ميخواي چيكار؟ همين اخه تنها فكري كه به ذهنم رسيد كه بهش يه دستي بزنم همين بود گفت لازم دارم گفتم ميدونم ولي براي چه كاري خيلي ساكت شد و سرش رفت پايين فكر كردن دوباره داره گريه ميكنه ولي سرش رو اورد بالا و محكم گفت براي پول دكتر پسرم ميخوام ازم سوال نپرس ديگه اگر ميدي كه بده وگرنه من برم و اشكش جاري شد. راستش ته دلم لرزيد ولي گفتم اين هم از همون دروغگوهاست مثل بقيه پرسيدم لابد شوهرت هم معتاده و تو زندونه؟ كه بلند شد و يه نگاه بهم كرد و رفت همين… بدون اين كه چيزي بگه ميدونستم مثل بقيه ناز ميكنه و بيرون اتفاقي سر راهم سبز ميشه ميز رو حساب كردم و اومدم بيرون ديدم نيست فقط يه ناكسي ديدم از سر خيابان رفت تيز رفتم دنبالش ديدم خوشه تاكسي رو نيگر داشتم و اون رو پياده كردم البته به زور و سوارش كردم تصميم رو گرفته بودم گفتم من حاضرم همه هزينه بچه‌ات رو بدم ولي به شرطي كه اون رو ببينم و تو هم راستش رو بهم بگي هميين وگرنه ميتوني پياه‌شي داشت من و من ميكرد كه دوباره گفتم همين!!! گفت باشه گفتم بچه ات كجاست گفت خونه گفتم بريم بياريمش توقع داشتم جا بزنه گفت باشه ولي به شرطي كه قول مردونه بدي سر حرفت باشي گفتم قول ادرس يكي از محله‌هاي خفن رو داد و داشت آرايشش رو پاك ميكرد اين بار من ريدم گفتم نكنه فكرهايي داشته باشه؟ بهش گفتم بذار من زتگ بزنم به يكي از دوستام اون دكتر آشنا سراغ داره بيماريش چي هست؟‌گفت مربوط به كليه‌ش….
 
اون شب ما رفتيم بيمارستان…… و بچه‌اش رو خوابونديم خيلي حالم گرفته شد يه بچه ده ساله كه از هشت سالگي مجراي ادرارش نيمه بسته بود و خرج عملش نود هزار تومن بود(البته تو بيمارستان بادكتر بيشتر از اين حرفا شد) و اين مادر نداشت و براي تهيه‌ش ميخواست خود فروشي كنه بعد از انجام اين كار احساس خوبي داشتم تو اين يه هفته پريوش هر روز زنگ ميزد و قربون صدقه من ميرفت شوهرش معتاد بود و به جرم جيب بري در زندان بود يه شب پريوش گفت ميخوام كارات رو جبران كنم و باهام قرار گذاشت و به من گفت ميخوام كاري كنم كه هيچ وقت فراموش نكني گفتم پريوش تو شوهر داري و من …. گفت خفه شو رفتيم ميدان……. تو يكي از خيابان ها دم درب يه خونه گفت وايسا با موبايل من به يه شماره زنگ زد و بعد درب پاركينگ خونه روبرويي باز شد و من رفتم تو و از ماشين پياده شدم من رو به دوستش معرفي كرد و خوش آمد گفتن اولش يكم ترسيده بودم ولي چون دوستم خيلي چيز از پريوش ميدونست و ميدونست كه امشب با اونم يكم خيالم راحت شد از در كه رفتم تو يه صداي موزيك ملايم ميومد ونر ضعيفي سالن رو روشن ميكرد كه ديدم يكي ديگه هم اومد و سلام كرد و تعارفم كرد رو مبل پريوش هم روبروي من بود اونها اومدن كنار من و شروع كردن به خوش و بش كه يه صداي ضريف دخترونه هم از پشت به من سلام كرد برگشتم يه دختر حدودا 17 با 18 ساله بود اون هم اومد پريوش تا اون رو ديد به من خنديد و گفت اگه با من كاري نداري احمق جون من سرم درد ميكنه برم بخوابم توي اون اتاق روبرو…. تا اومدم حرفي بزنم شب بخير گفت و رفت باز هم ترسيدم ولي با ناز و نوازشي كه ميشدم ترسم جاي خودش رو به سكس داد مهرناز هم اومد و روي پام نشست و بعد از كلي عشوه گفت ميخوام با هم امشب مست شيم خنديدم كه نازي از كنار كاناپه يه شيشه ويسكي در اورد و مهر ناز هم بلند شد رفت و با چند تا ليوان برگشت نم نم مشروب رو خورديم و گرم شديم مهرناز گفت من باز هم ميخوام و نازي اين بار از توي يخچال براش يه شيشه نصفه اورد به اصرار اونها اون رو هم خورديم من ديگه تقريبا مست بودم كه ديدم اونها سيگار تعارف كردند برداشتم و ديدم نازي داره سيگاري ميچاقه خنديدم و تعارف كرد گفتم اين متاع به من نميسازه خنديد و مهرناز خودش رو انداخت تو بغل من و هر پكي كه من ميزدم اون لب ميگرفت و از دهن من ميكشيد و ميداد به نازي اون دختر سومي رو اسمش رو يادم نيست ولي اون هم سرش رو گذاشته بود رو شونه من و داشت گردنو گوش من رو بوس هاي ابدار كه بيشتر شبيه مكيدن اروم بود ميكرد كيرم داشت حسابي راست ميشد كه مهرناز گفت من گرمم شد و يهو تاپي كه تنش بود رو در آورد فكر نميكردم سوتين نداشته باشه چون سينه هاش خيلي سفت وايساده بودن دستش رو انداخت دور گردن من و سنه اش رو به من نزديك كرد و من هم شروع كردم به خوردن ديدم نازي هم داره كمربندم رو به زور از اون لا باز ميكنه مهرناز كه رفت عقب ديدم اون دختره لخت كنار من نشسته ديگه خيلي حشري بودم نازي گفت دوست دارم امشب تو من رو لخت كني ولي نه معمولي با زور خنديدم از سر مستي و دست انداختم به لباسش كه بكشم گفت اگه تونستي يهو مهرناز دستم رو كشيد و گذاشت وسط پاش گفت اون رو ول كن واين يكي هم پاهاي من رو گرفت وكشيد از كاناپه پايين در همين حين شلوار من رو هم در آورد و شروع كرد باكير من بازي كردن
 
 
نازي گفت زود باش دوباره رفتم طرفش و اين دو تا هم ول كن نبودن نمي دونم چرا با اين كه يكيشون كامل لخت بود و اون يكي فقط با دامن من هوس كرده بودم نازي رو لخت كنم اون هم البته عشوه ميومد تا مقاومت و اون دو تاي ديگه هم مثلا ممانعت ميكردن ديگه از ديدن اين صحنه ها و اين حركات حسابي حشري شده بودم كيرم مثل سنگ بود بالاخره پيرهن نازي پاره شد و از تنش در آوردم البته اون هم لباس من رو پاره كرد و به من گفت دوست دارم شلوارم رو هم جر بدي و از پام در بياري اون دختره ديگه ساكت شده بود و كاري نميكرد فقط لخت رو كاناپه نشيته بود و پاهاش رو باز كرده بود و آروم داشت خودش رو ميماليد و يواش اه اوه ميكر ديگه حواسم فقط به نازي بود با ددن سينه هاش كه با هر دفه تقلا اين ور و اون ور ميرفتن بيشتر حشري ميشدم داشت ميرفت كه دست انداختم و از پشت شلوارش گرفتم و كشيدم شلوار و شرطش باهم پاره شد و كون برنزه قلنبش افتاد بيرون ديگه اونقدر حشري بودم كه ميخواستم اگه برگشت صاف بكنمش ولي اون دويد و رفت مهرناز لب‌هاش رو رو لبهام گذاشت و آروم خوابيديم زمين اون داشت كسش رو ميمالد به كيرم ديگه طاقتم داشت تموم ميشد كه بلند شد و ديدم نازي لخت مادر زاد داره برام ساك ميزنه ديدن اون بدن برنزه كه با زحمت و تقلا لخت كرده بودم برام لذت بخش بود حالا مهر ناز هم داشت لخت ميشد البته شرت كه نداشت ولي دامنش رو داشت در مي اورد اون بدن تركه اي داشت و يكراست اومد و به نازي گفت بسه نازي بلند شدو اومد بالاي سر من وشروع كرد گردن من رو مكيدن نازي هم اروم نشست روي كيرم كسش خيلي تنگ نبود ولي مثل آتيش بود با صداي ناز و اه و اوهي كه ميكرد خيلي حال ميكردم چشمام رو بسته بودم يعني از زور مستي و لذت نميتونستم باز كنم كه احساس رد انگشتهاي پام رو هم دارن ميخورن نمدونين نازي خيلي آروم بالا و پايين ميرفت و نفس گرم نازي به همراه صداي آه واوهش كه احتمالا از ماليدن خودش بود به همراه اون مكيدن‌ها و ليسيدن انگشتهاي پام با رونهام داشت خفم ميكرد اصلا دوست نداشتم ابم بياد ولي احساس كردم يه لحضه داخل كس مهرناز تنگ شد و حركات اون هم تندتر صداي جيغهاي كوچيكش هم تبديل به ناته شد كه نازي در گوشم گفت اگه اومد بريز توش باشه مهر ناز اين بار خيلي اروم اومد پايين دستش كه خرد به شكم من احساس كردم كيرم اون تو منفجر شد چون اينقدر با فشار اومد كه با اين كه تا ته اون تو رفته بود باز هم از كنار كيرم ريخته بود بيرون مهرناز هم يه چند باري به حلت دايره روي كيرم چرخيد و حسابي حال داد و بعد آروم اومد توبغل من نازي هم اين طرف من بود اون دختره هم مثل اين قحطي زده‌ها داشت پس مونده آبم رو ميخورد. بعد از ده دقيقه كه اونها داشتن من رو ميماليدن بلند شديم مرناز گفت پريوش خيلي سفارشت رو كرده خاطرت و ميخواد تو اتاقه اگه ميخواي برو اونجا…… گفتم نه ولي رو پام بند نبودم مهرناز گفت ميخواي بخوابيم نازي گفت بريم رفتيم تو اتاق خواب من الان فقط يه تخت دونفره يادمه با يه نور قرمز ديدن بدن نازي تو اون نور همراه مالشهاي مهرناز كيرم رو دوباره داشت شق ميكرد كه اون دختره هم اومد ولي نشست پاي تخت نازي ول كن نبود
 
 
يه سر يا داشت كيرم رو ميماليد يا ميخورد تا اين كه دوباره راست كردم اين بار بلند شدم گفتم پشتت رو بكن به من نميدونم مهرناز چه فكري كرد كه يه كاندوم از كشو داد دست من كاندوم رو زدم و كون برنزه نازي رو دادم بالا و از پشت كردم توكسش هم ليز بود هم تنگ اما مال مهرناز خيلي گرم بود بعد از دو ياسه تا تلمبه دگه نتونستم سرپا وايستم و خوابيدم روش ديدم تخت نرمه اومديم رو زمين درست در كنار ما مهرناز با اون دختره داشتن به هم ور ميرفتن ديدن اين صحنه هم كار خودش رو كرد و دوباره اب من اومد و همون روي نازي درازكشيدم
——–

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا