مادر و دختر گدا

سر ظهر بود و خسته و كوفته داشتم از مغازه به خونه برميگشتم.
بد جوري تو كف بودم. خيلي وقت بود كه سكس نداشتم و هردختري كه از كنارم رد ميشد را بد جوري نگاه ميكردم.
خونه چندروزي بود كه خالي بود و به اين زوديها هم نميومدند. تو فكربودم كه چطوري يك نفر و پيدا كنم كه بكنم كه ناگهان صدايي از پشت سرم اومد:
-آقا ببخشيد.
رومو برگردوندم. يك دختر  16 ساله بود كه شديدا خودشو تو چادر پوشونده بود. معلوم بود گداست. البته سر و وضعش از خيلي از گداهايي كه ديده بودم بهتر بود. دخترك به چشمهام زل زد و گفت: آقا ببخشيد. ما چند روزه هيچي نخورديم. مامانم ميگه يك كم پول ندارين كه باهاش يك چيزي بخوريم.
 
تازه متوجه مادرش شدم. 39 تا 41 ساله بود. اونم شديدا حجابش رارعايت كرده بود. معلوم بود از اون پايين شهريان. البته مادره كمي به خودش رسيده بود. با ديدن او فكر شيطاني معروف پسرها از ذهنم گذشت.
جواب دادم: به مامانت بگو بياد كارش دارم. مادرش فقط چند قدم با من فاصله داشت و به ما نگاه ميكرد. دخترك، مادرش رابه طرف من آورد و خودش كمي آنطرفتر رفت. آنقدر شهوت به من فشار آورده بود كه نميدونستم دارم چكار ميكنم. اگر به مادرش پيشنهاد سكس ميدادم معلوم نبود چه اتفاقي ميفتاد. ولي مگه كير صاحب مرده من چيزي حاليش ميشد. نگاهي به مادره كردم و گفتم: ببين من خيلي ركم. براي خودت 50 تومن. براي دخترت 100 تومن. خونه ام 2 ميدون بالاتره. مياي يا نه؟
مادره بدجوري به من نگاه كرد. بدجوري! اما در آخر حرفي زد كه خيلي تعجب كرد:
– پولو پيش ميگيرم ها!
و من از خدا خواسته گفتم: اشكالي نداره.
بهشون گفتم: كمي پشت سرم راه بيفتند و دنبالم بيان. دفعه اولم بود كه بدون ماشين كسي را داخل خانه ميبردم و براي همين ميترسيدم. وقتي به خونه رسيدم و اونها هم اومدند داخل. به پشت سرم نگاهي كردم نكنه كسي باشه. اما خوشبختانه چون سر ظهر بود هيچكس اونجا پيداش نميشد. بلافاصله 150 تومن شمردم و گذاشتم رو ميز. مادره نگاهي به پولها كرد و تندي چادرش درآورد. زيرش يك لباس و دامن پوشيده بود. فقر از لباس هر دوشون زار ميزد.
يك لحظه دلم به حالشون سوخت. اما بعد به خودم گفتم: خوب خودشون خواستند.
از طرفي بقدري شهوتي بودم كه حاليم نميشد چقدر ميتونم پست باشم كه از موقعيت اونها دارم سواستفاده ميكنم.
دختره در گوش مادره طوريكه ميخواست من نشنوم گفت: مامان ميشه بگي با من كاري ناشته باشه.
من شنيدم ولي به روم نياوردم.
مادرش به من گفت: ببين به من 30 تومن بده اما به دخترم كار نداشته باش. جواب دادم:طي كرديم. اول بهت گفتم. اما چون آدم عوضي نيستم با تو بيشتر ور ميرم.
ديگه چييزي نگفتند.
 
بهشون گفتم لخت بشند. مادره تندي لخت شد اما دخترش كمي طول داد و شورتشو هم در نياورد.
بدن دختره واقعا رويايي بود.
بااينكه بچه بود حسابي بدنش رسيده بود. البته مشخص بود حرفه اي نيست. چون با كمي اخم و تخم رفتار ميكرد.
مادره كيرمو تو دستهاش گرفت و شروع كرد به خوردن. ترسيدم نكنه كثيف باشه.
بهش گفتم: همين الآن بگو مريض كه نيستيد؟
– نه، تميزيم بابا.
ديگه چيزي نگفتم. به خودم لعنت فرستادم كه اول حموم نبردمشون.
حتي يك لحظه خواستم ببرمشون حموم. اما بقدري شهوتي بودم كه دلم ميخواست همونجا بكنم.
به دختره گفتم: بيا جلو تو هم بخور. دختره اومد و با مادرش شروع كردند به خوردن. البته وقتي دختره ميخورد چون ياد نداشت دندونهاش حسابي كيرمو اذيت ميكرد. اما چيزي نگفتم.
بعداز حدود 5 دقيقه بلند شدم و به هردوشون گفتم به صورت چهار دست و پا سرشونو بذارند روي مبل. حالا 2 تا كون جلوي روم بود. يك كون چاق و يك كون لاغر.
كيرمو اول كردم تو كون مادره و شروع كردم به عقب جلو كردن.
دخترك بلند شد و با دستهاش كون مادرش رابيشتر باز كرد.
كمي كيرم خشك شده بود. براي همين دوباره درش آوردم و كردم تو دهن دختره و بعد از كمي ساك كه برام زد، گذاشتم تو كون مامانش.
 
دختره را دوباره برگردوندم و با دستهام كونشو شروع به انگشت كردن كردم.
به خودم گفتم:بذار اينم بكنم. براي همين كيرمو در آوردم و ميخواستم بذارم تو كسش. كه مادرش گفت: دخترم پرده داره. بكن تو كونش.
گفتم:اي بابا. تو كه نگفتي پرده داره. من بخاطر كون خالي 100 تومن پول نميدم.
مادره گفت:اگر ميخواي پرده شو برداري بايد 500 تومن بدي.
زيرلب فحشي دادم و گذاشتم به كونش.
بعد از مدتي شروع كرد به گريه.
مادرش زير گوشش ميگفت: الآن تموم ميشه و سينه هاش رو ميمالوند.
ديگه داشت آبم ميومد. به مادره گفتم: بايد هر دوتون آبم رو بخوريد.
و مادره سرشو به معني باشه تكون داد.
در آخرين لحظه سريع كيرمو در آوردم و هر دو دهنشون را باز كردند.
آبم با فشار تو دهن هر دوشون ريخت.
البته عمدا آبم را بيشتر تو دهن دختره ريختم. وقتي كاملا آبم اومد، مادره كيرمو كرد تو دهنش و ليس زد و بعد از چند لحظه در آورد.
بلند شدند و لباساشون را پوشيدند.
 
موقع رفتن به جاي 150 تومن، 200 تومن بهشون دادم.
مادره گفت:50 تومن زياددادي؟
گفتم: آره ميدونم چي ميكشي! فكركن از اول 200 تومن طي كرديم.
مادره خنديد و هيچي نگفت. دختر را بوسيدم و يك انگول كردم. و بعد درو باز كردم و از هر دوشون خداحافظي كردم.
فرستنده?

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «مادر و دختر گدا»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا