دیگه نمی خوام بچه مثبت باشم

تازه دانشگاه قبول شده بودم . تا اون زمان نه خبری از دوست دختر بود نه سکس . 1 هفته مهلت داشتم که برم مشهد تا کارهای ثبت نامم رو ردیف کنم . صبحش رفتم یه بلیط به سمت مشهد گرفتم . اوتوبوس بعد از ظهر حرکت میکرد . تا حالا نشده بود که بخوام تنهایی سفر کنم . به همین خاطر یکم هیجان و یه خورده هم میترسیدم .مامانم تو جمع کردن وسایل کمک کرد و بازم شروع کرد به اون نصیحت های مادرانش . که همیشه تظاهر میکردم دارم گوش میدم . راستش دیگه خسته شده بودم از این همه بچه مثبت بازی . دوست داشتم یکم هیجان تو زندگی داشته باشم
به همین خاطر مشهد واسه دانشگاه انتخاب کردم . تا بتونم کمی راحت تر باشم.
 
بعد از ظهر شد . . بعد از خداحافظی با خانواده حرکت کردم. تو راه داشتم به این فک میکردم که اگه بتونم خونه داشجویی بگیرم خیلی خوب میشه . ولی باید میرفتم خونه عموم. عموم تنها با زنش زندگی میکردن – خب دوسش داشتم ولی خیلی کسل کننده بودند . رسیدم ترمینال . اوتوبوس رو به هر بدبختی بود پیدا کردم . کنارم یه جوون هم سن و سال های من بود . پسر باحالی بود . شاداب و خنده رو . مثه اینکه میخواست وسط راه پیدا شه . راستش اسم یه شهرستانی اورد ولی الان یادم نیست . واسه شام نگه داشتن . پسره بهم گفت بریم یه ساندویچ بزن که خیلی گرسنمه . منم که مادرم برام شام گذاشته بود . روم نشد بگم نه نمیام من غذا دارم . فک کردم الان بهش بگم بهم میخنده
 
رفتیم ساندویچ بخوریم . بعد از اوردن ساندویچ پسره بهم گفت پشت سرتو نگاه کن ببین چه تیکه ای . من نگاه کردم . یه دختر زیبا و که اونم داشت ساندویچ میخورد . با گوشیشم بازی میکرد . پسره بهم گفت گوشیت بلوتوث داره . گفتم اره واسه چچی میخوای ? گفت میخوام واسش بلوتوث بفرستم !!!گفتم ول کن بابا کی به من تو پا میده . گفت میخوام یکم فقط بخندیم و اسکلش کنیم .منم بهش گوشی رو دادم . گفت عکس سوپر داری ؟ گفت اره تو یه پوشه است . بهش گفتم از کجا میخوای بفهمی که اسم بلوتوث چیه ؟ گفت بالاخره یکی رو انتخاب میکنم . این دخترا همش اسم های مسخره
و لوس میذارن . داشت حرف میزد که گفت بیا پیداش کردم . رفتم بغل دستش نشستم و دیدم اره یکی رو به اسم زهرا پیدا کرده . براش فرستاد . ولی اصن اکسپت نمیکرد . چند بار امتحان کرد تا بالاخره شد . اینقدر که خوشحال شدیم بلند خندیدم . همه داشتن ما رو نگاه میکردن . سریع خودمون رو جمع و جور کردیم و رفتیم تو تا تو اتوبوس بشینیم . ولی دختره عادی رفتار میکرد .پسره هی میگفت وای ببین عجب کونیه. من بهش میگفتم ساکت میشنوه ولی انگار که نه انگار .بالاخره بیخیالش شدیم . رفتیم بخوابیم . پسره رفت با راننده صحبت کرد که یه جایه خاصی پیادش کنه . من بیحال افتاد رو صندلی . اینقدر خسته بودم که سریع خوابم برد. نمیدونم چقدر گذشت که دیدم یکی دارم صدام میکنه . دیدم بغل دستیم همون پسره هست میگفت که باید همین جاها پیاده شه . همه جاتاریک تاریک بود . همه هم خواب بودن . باهاش خداحافظی کردم . پا شدم که برم اب بخورم همه خواب بودن مثه جنازه ها . حتی وسط صندلی ها هم خواب بودن . ابم رو خوردم و داشتم برمیگشتم که دیدم یه زن میانسال حدود 40 -45 ساله بیداره . من بی اعتنا برگشتم و رفتم تا رو صندلی ام بخوام . خوشحال بودم که پسره رفته منم الان2 تا صندلی دارم تا روش لم بدم .داشت خوابم میبرد که حس کردم یکی داره نزدیک میشه . نگاه کردم دیدم که همون خانم است که بیدار بود . اومد یه سلام کرد و نشست کنارم . اولش در هوا و که نمی تونه تو اتوبوس بخوابه حرف میزد .
بعدش پرسید که چرا دارم میرم مشهد منم کل ماجرا براش تعریف کردم . من ازش پرسیدم که شما چرا دارینن مشهد که گفت داره واسه یه سخنرانی میره مشهد . منم کلی تعجب کردم . بهش گقتم که چه سخنرانی . -گفت که درمورد روابط خانوادگی از این حرف ها مشاوره میده .-راستش واسم عجیب بود که چرا اومده داره با من صحبت میکنه که یعدفه خودش گفت که اون پسره که باهات بود دوستت یا فامیلته ؟ منم گفتم نه تازه باهاش اشنا شدم . بعدشم مثه مادر ها شروع کرد به نصیحت کردن منم که خوابم میومد و اص به حرفاش توجه نمیکردم . داشت میگفت که نباید به هرکس اعتماد کرد از این حرف ها . منم تو دلم داشتم فحش بهش میدادم که یعدفه یه چیزی گفت که جا خوردم – گفت : دیدم چجوری به اون دختره بدبخت گیر داده بودین و میخواستین براش بلوتوث بفرستین . منم مونده بودم چی بگم گفتم شما از کجا فهمیدید ؟ گفتش : چون بلوتوثه واسه من اومد . واااااای داشتم از خجالت اب میشدم . گفتم مگه اسم بلوتوث شما چیه ؟ میخواستم امتحانش کنم ببینم داره راست میگه ؟ گفت زهرا
 
 
من گفتم که من اصن تو فاز این حرف ها نیستم . اون پسره داشت خیلی اصرارمیکرد . خانمه که دیگه اسمشو میدونستم زهرا هست گفت اره منم چون میدونستم پسری خوبی هستی اومدم و دارم باهات الان حرف میزنم . بهم میگفت که کارش همینه در مورد روابط بین دختر و پسر . منم ساکت بودم هیچی نمی گفتم . بهم میگفت اره باید مراقب باشی تو سن خیلی خطرناکی هستی . هزار تا خطر تهدیدت میکنه . چون خام هستی نباید گول این چیزها رو بخوری . منم بهش گفتم که اصلا اگه به چیزی نیاز نداشته باشه چرا باید دنبالش باشه ؟ اونم گفت اره درسته ولی از راه منطقی و قانونی . بهم گفت امروزه سکس خیلی داره جووون هایه ما رو از راه بدر میکنه . سطح توقع های مردم رو بالا میبره . تا گفت سکس یه جوری شدم . نمی دونم چرا ولی خیلی احساس راحتی باهاش میکردم بهش گفتم مثلا من الان نیاز جنسی دارم چجوری باید رفعش کنم . دیدم یکم خودشو جمع جور کرد. فک کنم یه جورایی ترسید . بهش گفتم ببخشید نباید اینو میپرسیدم . فهمید که منظور خاصی ندارم . بعد گفتش نه اشکالی نداره .
 
گفتش مشکل شما جووون ها باید خودتون رو سرگرم کنید . برید کلاس های مختلف . برید سراغ ورزش . برید سر کار . بیکار بودن شهوت انسان رو زیاد میکنه بعدش گفت الان مطمنم تو گوشیت پر از فیلم های مسعجن هستش . که منم گفتم نه بابا . من رو به این حرف ها چیکار. گفت پس اون عکسه از کجا اومده . منم گفتم فقط همون یکی بودش . یعدفه گوشی رو برداشت و گفت اگه راست میگی رمز گوشیتو بگو تا ببینم . دیدم خیلی داره ضایع میشه بهش رمز ر گفتم . از به طرف دیگه مطمن بودم که نمی تونه فیلم ها رو پیدا کنه . رمز رو گفتم . هی بهش میگفتم بابا ندارم الکی نگرد . . یعدفه گوشی رو جلو صورتم گرفت این چیه ؟؟؟ وای یکی از فیلم سوپر ها رو اورده بود . منم عصبانی شدم بهش گفتم میشه بس کنی . ای همه جووون دارن کیف و حالشون رو دارن میکنن چرا اومدی گیر دادی به من ؟ گفت : خیله خوب داد نزن همه رو بیدار میکنی – گوشی رو پرت کرد طرفم و رفت سرجاش.
من دوباره گرفتم دوباره خوابیدم . ولی نمی تونستم خوابم ببره . همش تو فکر زهرا بودم – ناراحتش کرده بودم . یعدفه یه فکری به سرم زد . رو یخ فایل کانتک براش نوشتم که معذرت میخوام و براش با بلوتوث فرستادم . دیدم اونم همین کارو کرد و نوشته بود نه ناراحت نشدم من فقط میخواستم کمکت کنم . من دوباره براش نوشتم که مشکل من با این چیزها حل نمیشه . نوشت که مگه چه مشکل داری ؟ نوشتم که مشکل مثبت بودن – دیگه هیچی نفرستاد فک کردم که ناراحت شده . منم گرفتم خوابیدم – 2 یا 3 ساعت نگذشته بود که دیدم راننده با اون صدای نکره اش داره داد میزنه – مونده بودم که چیکار شده – گیج خواب بودم که راننده اومد گفت پاشو برو بیرون که میخوام در هارو ببندم تازه فهمیده بودم که واسه نماز نگه داشتن . . بعد از 20 دقیقه برگشتیم تو اوتوبوس اصن خبری از زهرا نبود – بیرون رو نگاه کردم دیدم داره میاد – یه خانم قد بلند چادری – شبیه خانم مدیر هابود – مهربانی محبت تو صورتش داشت داد میزد – اومد بالا یه خنده کرد و رفت نشست سرجاش . دیدم با یه کیف داره ور میره – من خیلی خوابم میومد – میخواستم بخوام ولی مرده جلویی داشت تخمه میخورد . صداش تو گوشم داشت میپیچید ….
 
بهش گفتم داداش فوتبال هنوز تموم نشده ؟ یه نگاه چپ چپ کرد و دست از سر اون تخمه برداشت . من داشتم چرت میزدم که چراغ هارو خاموش کردن منم گرفتم خوابیدم . هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که احساس کردم که یکی اومد کنارم نشست چشمامو باز کردم دیدم زهراست . بهش گفتم چیه بازم میخوای نصیحت کنی ؟ گفت نه میخوام مشکلت رو حل کنم . چادرشو انداخت روم و با دستش زیپ شلوارمو باز کرد . گفتم چیکار میکنی . گفت ساکت باش . چشماتم ببند . منم دیدم اوضاع داره خراب میشه هیچی نگفتم . زپم رو باز کرد و کیرم رو گرفت تو دستش . بعد یکم کرم بهش زد فهمیدم اون لحظه که داشت باکیفش ور میرفته دنبال کرم بوده .شروع کرد با کیرم بازی کردن. منم چشمامو رو بسته بودم داشتم کیف میکردم . تو حال خودم نبودم . دو دسته داشت کیرمو میمالید . اصن تو خال خودمو نبودم . کرم لیز کرده بود کیرمو راحت داشت هی دستاشو بالا پایین میکرد . بهش گفتم بخورش لعنتی . یعدفه زد تو گوشم که خفه شو . همین کارم که دارم میکنم از سرت زیاده . . هیچی نگفتم میترسیدم همینم از دست بدم . داشت با کیرم ور میرفت که یعدفه یه فکری به سرم زد گوشی رو برداشتم اروم شروع کردم ازش فیلم گرفتن از صورتش فیلم گرفتم .اصن حواسش نبود – خودشم حشری شده بود . یه چند دقیقه ازش فیلم گرفتم و خاموشش کردم . دوباره چشمامو بستم . تو افکار شیطانی ام بودم که داشت ابم میومد .بهش گفتم دارم ابم مباد سریع دستمال برداشت و ابم رو ریخت روش . هیچی نگفت و رفت .منم ولو شدم خوابم برد . صبح شده بود بیدار شدم دیدم هرا بیداره ازش خجالت مکشیدم . یاد فکر شیطانی ام افتادم . فیلم رو براش فرستادم اما اصن حواسش به گوشیش نبود به هر بدبختی بود متوجه اش کردم . دوباره براش فرستادم . کامل که شد دیدم قرمز شد . سریع اومد کنارم و گفت این بود جواب محبتم . منم گفتم شمارتو بده حرف زیادی نزن . پا شذ رفت سرجاش . منم همش حواسم به گوشیم بود تا بلوتوث کنه . نه خبری نبود .
 
رسیدیم مشهد داشتم ساکم رو بر میداشتم که اومد ظرفم یه کاغذ بهم داد . شماره اش رو بهم داده بود . منم شماره سیو کردمو پشتش نوشتم مثه سگ میکنمت . پرت کردم طرفش . برش داشت . دیگه نگاهش نکردم . رفتم دنبال کار دانشگاه . کارهام تقریبا تموم شده بود داشگاه 10 روز دیگه شروع میشد . منم تصمیم گرفتم که برگردم شهرمون . تو اتوبوس به شماره اس دادم سلام – نوشت سلام – براش نوشتم خوبی زهرا خانم ؟ نوشت :: اخرشو بگو چی میخوای؟ منم نوشتم سکس – نوشت نمیشه – نوشتم چرا شوهر داری گفت نه ولی نمیشه – گفتم تو هم نیاز داری منم نیاز دارم چرا نشه ؟ هیچی نفرستاد – اس دادم گفتم کجا زندگی میکنی نوشت تهران . انگاری تو کونم عروسی بود . گفتم کی برمیگردی ؟ نوشت اخر هفته چرا؟ نوشتم میخوام بخورمت . دوباره نوشت نمیشه نوشتم مگه تو نیاز نداری ؟ دلت کیر نمیخواد . میخواستم حشریش کنم . نوشت چرا ولی نمیشه . نوشتم چرا؟ نوشت من از تو بزرگترم . منم نوشتم وقتی فیلمتو پخش کردم اونوقت میفهمی . دوباره هیچی نفرستاد . نوشت تو اصن جایی سراغ داری که حرف مفت میزنی ؟ راست میگفت : نوشتم تو اوکی رو بده شده تو خیابونم شده میکنمت . اون شب دیگه هیچی نفرستاد . شد اخر هفته . منم تو این مدت هی بهش زنگ و اس میدادم تا یادش نره . جمعه بود که ازش خواستم همدیگه رو ببینیم .تو یه پارک قرار گذاشتیم . خوبی این بود که هیچکی به ما شک نمیکرد چون سن زهرا بیشتر از من بود . رسیدم پارک دیدم داره دست تکون میده . رفتم جاش . شروع کردیم به صحبت کردن . گفت که یه مادر پیر داره که به خاطر اون ازدواج نکرده. و تنها زندگی میکنه . میگفت خواهر برادراش همه ازدواج کردن . منم گفتم پس وقتی سفر میری چیکارش میکنی ؟ گفت خواهرم میاد ازش مراقبت میکنه . چون مادرش حتی نمی تونه راه بره . منم بهش گفتم پس چرا از من سراغ مکان میگیری ؟ گفت کجا ؟ گفتم خونه خودتون . گفت مامانم چیکار کنم؟ گفتم که هیچکار ما میریم تو اتاق کارمون رو میکنیم . هیچی نگفت . بهش گفتم فیلمی که ازت دارم یادت نره . بیچاره گفت باشه بذار فک کنم . بهت خبر میدم . میخواست خداحافظی کنه که بره من از پشت یه انگولش کردم . دوباره زد تو دنده لج بازی که نکن بیشعور کسی میبینه . منم راهم رو کشدیم رفتم . شب بود که اس ام اس داد فردا صبح ساعت 9 بیا این ادرس هروقت رسیدی زنگ بزن در رو باز کنم . وای باورم نمیشد فردا اولین سکس م رو قراره بکنم . فرداش بیدار شدم دوش گرفتم و اماده شدم که برم به همون ادرس . مادرم امدومد گفت کجا کجا ؟ گفتم میخوام برم مدرک دیپلمم رو بگیرم . زدم بیرون . رسیدم به همون ادرس . زنگ زدم بهش دیدم در باز شد . رفتم بالا . دیدم در یه خونه بازه رفتم . دیئم زهرا ایستاده میگه سریع بیا تو برو تو اتاق .
 
من رفتم تو اتاق تو راه مادرشو رو دیدم که خوابه . تو دلم گفتم حاج خانم پاشو که دخترت میخواد پاره شه . . رفتم تو اتاق . دستام داشت میلرزید . زهرا اومد . بهش گفتم نمی خوای پذیرایی کنی . که زذ زیر گریه .اشکاشو دیدم یه لحظه از خودم بدم اومد گوشی رو برداشتم رفتم سمتش دادم دستش گفتم خودت پاکش کن . گوشی رو سریع گرفت و فرمت کرد . دادش بهم . بهش گفتم خیالت راحت شد ؟ من رفتم خداحافظ . رفتم سمت در که دیدم از پشت دستاشو انداخت رو کمرم . برگشتم یه نگاه کردم بهش . گفت تا قبل از امروز دلم نمیخواست باهات سکس کنم ولی الان باید جرم بدی . اینو که گفت مثه وحشی ها شروع کردم لباشو خوردن وای چقدر خوب بود . زبونشو میمکیدم . لبامو جدا کردم نگاه بهش کردم چشماش برق میزد .هلم داد روی تخت . شلوارم کشید پایین . از روی شرت کیرمو میمالید . بهش گفتم بخورش لامصب . کیرمو در اورد . وای چقدر بزرگ شده بود . تا حالا خودم ندیده بودم . یکم نگاهش کرد و بعد شروع کرد به لیس زدن . با یه دستشم داشت تخمامو ناز میکرد . یعدفه ای کامل کردش تودهنش . شروع کرد ساک زدن . خیلی حال میداد . داشتم حال میکردم که ابم اومد. همش ریخت تو صورتش . یکم چپ چپ نگاهم کرد گفت مسخره کردی خودت رو . پس من چی ؟ من که حال صحبت کردم نداشتم گفتم چشم چقدر غر میزنی . بعذ از چند دقیقه دیدم شروع کرد دوباره به کیرمو خوردن . مور مورم میشد ولی دوباره حشری شذم . هلش دادم عقب سریع روسری و مانتوشو باز کردم . تی شرتشو در اوردم . کرست نبسته بود . شروع کردم به خوردنش . وای چقدر حال میداد . درسته که کوچیک بود ولی کیف دنیا داشتم میکردم . زهرا بهم گفت بسه دیووونه ام کردی کیرتو تو کوسم میخوام . منم تعجب کردم گفتم مگه پرده نداری گفت نه خودم زدم . منم سریع شلوارشو کشیدم پایین . جووون شرتم نپوشیده بود . تا حالا کس از نزدیک ندیده بوودم . مونده بودم چیکار کنم . هی بهش دست میزدم که زهرا هلم داد رو تخت و نشست رو صورم. بی اختیار کوسش تو دهنم بود خیس خیس بود . شروع کردم به خوردنش کس سفید و بی مو زهرا همچی میخوردم کردم که دادش بلند شده بود – پا شد برعکس شد . کوسش تو دهن من و کیر من تو دهن زهرا .
 
با زبونم سوراخش رو پیدا کردم هی زبونم رو میکردم تو کوسش که پا شد گفت من دیگه طاقت ندارم . اروم اروم نشست رو کیرم – کامل رفت تو کوسش . وای فک میکردم کیرم لای دیوار گیر کرده و یکی داره روش اب جوش میریزه – یه نگاه به زهرا کردم دیدم داره لبشو گاز میگیره . مو هاش ر ریخت تو صورتش و شروع کرد به بالا پایین شدن . اینقدر اینکار رو کرد که خسته شد . بهم گفت حالا نوبته تویه . من به حالت سگیش کردم کیرم و کردم تو کوسش . شروع کردم به تلمبه زدن . از اون نما خیلی کونش خوش فرم شده بود با دست محکم میزدم در کونش . خود زهرا هم هی جلو و عقب میرفت . خیس عرق بودیم هر بار که کون زهرا می خورد به بدنم صدای شالاپ شلوپ بلندی به میشد . کیرمو در اورد کرد تو دهنش . شروع کرد به ساک زدن . کیرم که خوب خیس شد . دوباره برگشت بهش گفتم بازم سگی؟ گفت نه دیدم پاشو اورد بالا منم پاشو گرفتم . اروم کردم تو کوسش . چند دقیقه همینطور بی حرکت وایستادم میخواستم خود زهرا ازم خواهش کنه که تلمبه بزنم – همینطور شد هی میگفت تلمبه بزن دیگه مردم .
 
من شروع کردم به تلمبه زدن . مثه وحشی داشتم تلمبه میزدم که صداش اخ در امد دهنش رو گرفتم وبا اون یکی دست میزدم در کونش . کونش قرمز قرمز شده بود . کیرمو در اوردم و به کوسش میمالیدم خیلی حال میداد تا اینکه ابم اومد . همشو ریخت رو صورتش
بعدش باهم رفتیم دوش گرفتیم . زیر دوش بهش گفتم دوست دارم میخوام زنم باشی . اونم گفت چرا که نه
نوشته: فرزین

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «دیگه نمی خوام بچه مثبت باشم»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا