داستان شیرین ترین سکسم

با سلام . من میخوام داستان شیرین ترین سکسم رو براتون تعریف کنم . من یه دختر عمه دارم که از سن 5 سالگی بهش علاقمند شدم . داستان اینکه چطور علاقمند شدم طولانیه که نمیخوام خوصلتونو ببرم . فقط اینو بگم که در اون سال که هنوز کلاس اول نبودم تو بازی وسط بازی در اثر یه اتفاق من افتادم توی بغل اون که حدود 18 سال داشت و با تماس دستاش با بدنم یه اتفاقاتی تو وجودم افتاد که تا امروز هنوز برام مبهمه . این عشق تو وجود من موند تا سال سوم هنرستان یعنی حدود13 سال بعد که اون از شوهرش طلاق گرفته بود و به خونه عمه برگشته بود من هر روز غروب به بهانه دیدن اون به خونه عمه میرفتم و با حسرت اونو نگاه میکردم و جرات گفتن یک کلمه حرف را نداشتم . هر حرکتش رو زیر نظر داشتم . تمام برجستگیهای بدنش رو روز ی هزاربار ورانداز میکردم . و اونو که با رادیوی کوچیکش ور میرفت دزدکی میبلعبدم .تا اینکه یه روز بهاری صبح ساعت 9 صبح تلفن خونه زنگ زد گوشی رو برداشتم . صدای یه خانم بود . گفت علی توئی ؟ گفتم اره شما ؟ گفت منم پروین . با گفتن این کلمه قلبم یهو هری ریخت هول شدم .
 
نمیدونستم چی بگم. تا خودش گفت علی رادیوم خراب شده یه سری میزنی برام درستش کنی ؟ منم از خدا خواسته گفتم اره الان میام . نمیدونم چطور بلند شدم لباسامو پوشیدمو رفتم وقتی در زدم عمه با زنبیل از در خارج شد و گفت میره کمی خرید کنه . منم رفتم تو . پروین توی اتاق کوچک خودش نشسته بود پشت چرخ خیاطی و داشت چیزی رو میدوخت . تا من رفتم سلام کردم . جوابمو داد و گفت تو رو خدا ببخشید که مزاحمت شدم . ببخشید که نمیتونم بلند شم رادیو اون گوشه اتاقه . منم رفتم اونو اوردم طوری نشستم که روبروی اون بودم . گفت امروز صبح یه دفه صداش قطع شد . اگه درستش کردی برام یه فیش هم بذار که بتونم به بلند گو وصلش کنم دیگه هی با خودم اینور اونور نبرمش . یه چشم گفتمو بازش کردم . نمیدونم چقدر مشغول بودم که احساس کردم گردنم خسته شده سرم رو بلند کردم تا خستگی گردنم رو در بیارم که نگام از زیر میز چزخ به پاهای پروین افتاد . روناش تا بالای زانو پیدا بود . عین برف سفید بود . خیلی چاق نبود اما در حد دیوانه کننده ای خوش تراش بود . برا چند لحضه نتونستم نگامو بردارم فکر کردم داره خیلی ضایع میشه دوباره سرمو خم کردم اما دیگه ممکن نبود که حواسمو به کار بدم دوباره دزدکی نگاه کردم . خدایا چقدر این ساق پا زیبا بود . به پاهاش خیره شده بودم که اونم متوجه نگاه من شد . یه لحظه ترس ورم داشت . سرم رو پائین انداختم و هر لحظه منتظر بودم که پروین چیزی بگه . چند لحظه گذشت دوباره نگاهمو به پاهاش دوختم . احساس میکردم تا گوشام قرمز شدم . داشتم منفجر میشدم . که با حرکتی زیرکانه پاهاشو بیشتر باز کرد و تا شورتش پیدا شد .
 
یه لحظه نفسم بند اومد . نفس عمیقی کشیدم و زیر چشمی به اون نگاه کردم لبخندی سرشار از شیطنت تو صورتش نشسته بود . پاهاشو به ارومی تکون میداد و منو خرابتر میکرد . وقتی روناش بهم میسائید . دلم ضعف میرفت . 13 سال در حسرت پروین بودن . هر شب یاد اونو تو بغل گرفتن و خوابیدن . توی رویا تمام بدنش رو لمس کردن . وای امروز اون همه رویا جلو چشمام بود . دیگه قادر نبودم چشمامو برگردونم . تا اینکه صدای پروین منو از جا پروند . پروین گفت علی من پاهام خشک شده یه لیوان اب میاری برام ؟ گفتم اره اره چشم . تازه متوجه شدم که کیرم بلند شده و اگه از جام بلند بشم خیلی معلوم میشه برا همین کمی مکث کردم . که پروین گفت پاها تو هم شک شده ؟ من با لکنت گفتم . اره اره خشششک شده . کمی که وضعیت کیرم بهتر شد بلند شدم اما هنوز کامل نخوابیده بود . با بلند شدن من نگاه پروین به کیرم دوخته شد و لبخندی شیطنت امیز میزد . با عجله رفتم و بعد از اینکه کیرم رو خوابوندم با لیوان اب وارد شدم . کمی خم شدم ولیوان رو به سمتش دراز کردم از لای شکاف یقه پیرهنش سینه هاش پیدا بود. چقدر سفید بودن تازه متوجه شدم که سوتین هم نداره و سینه هاش زیر پیرهن مردونه ای که پوشیده بود رها بودن . اون با مکثی زیاد بسمت من برگشت و کمی خودشو عقب کشید تا به دیوار تکیه بده که وای خدایا . روناش از زیر دامنش که تا حد شورتش بالا اومده بود بیرون افتاد تمام حواسم رفت پیش روناش که عین دوتا ستون مرمر بود . دستش رو اورد دستمو گرفت و با لحنی شهوانی گفت دوستشون داری ؟ دیگه طاقت نداشتم گفتم اره . با صدائی که از شهوت میلرزید گفت میخوای مال تو باشه . گفتم اره . لیوان رو گرفت و گذاشت کنارش و یقه منو گرفت و بسمت خودش کشید تا لباش به لبام رسید . اولین بوسه من از یک خانم بود . اونم از کی کسی که 13 سال در ارزوش میسوختم . لبش رو برداشت و گفت از دهنت اتیش میریزه . بعدش گفت چرخ رو از رو پام بردار . منم برداشتمش پروین بلند شد ابتدا کمی تعادل نداشت به همین خاطر به من تکیه کرد وقتی بدنش با بدنم تماس گرفت غرق شادی شدم . خودش رو به من اویزون کرد لبامو بوسید . منم دور کمرش رو گرفتم و به خودم فشارش دادم . صداش در اومد : استخونامو شکوندی یواش تر . و لبخندی زد که یعنی دارم خودمو لوس میکنم و راضی به این فشارم .
 
از قسمت پائین تنه خودشو به من میمالید و همین باعث شد که کیرم مثل سنگ سفت شد . صدای نفسهاش بلند میشد . که دستش رفت و دکمه پیرهنمو باز کرد . بقیشو خودم باز کردمو پیر هن و زیر پیرهنمو با هم در اوردم . با سرعت تمام دکمه های پیرهنشو باز کردم و لختش کردم . شلوار خودمم در اوردم و دامن و شورتش رو با هم در اوردم . لخت لخت تو بغل هم ایستاده بودیم . وقتی فشارش میدادم له شدن سینه هاش رو روی سینه خودم حس میکردم . کیرم میرفت لای پاش و با دستام کمرش رو میمالیدم . پروین با دست کیرم رو میمالید و لبامو میک میزد . دستم رو برد گذاشت رو کوسش . منم شروع به مالیدن کوسش کردم که دستم خیس شد . دستم رو کمی کشیدم . پروین خندید و گفت نمیخوای بکنی توش ؟ با سر اشاره کردم که چرا . اورم خودشو رو سنگین کرد و منم با خودش بسمت پائین کشوند . اروم دراز کشید و منم کنارش خوابیدم . با دست بدنش رو لمس میکردم و غرق در لذتی بی حد شده بودم . همونطور که خوابیده بود پاهاشو باز کرد و منو بارامی با دست به روی شکم خودش کشوند وقتی وسط پاهاش اومدم بارومی پاهاش رو بالا اورد طوری که کوسش مستقیم روبری کیرم قرار گرفت . برای اولین بار بود که داشتم با زنی سکس میکردم . واقعا نمیدونستم که باید چطوری کیرم رو بکنم تو . کمی فشار دادم که نرفت تو . حشری شده بودم و دیونه . کیرم رو گذاشتم و فشار دادم که صورتش در هم شد احساس کردم کار درست نیست . صبر کردم خودش با دست لای کوسش رو بار کرد . و نوک کیرم رو گذاشت توی کوسش احساس خیسی و داغی عجیبی کردم . کمی فشار دادم .
 
کیرم به راحتی رفت تو بیرون کشیدم و دوباره کمی بیشتر فشار دادم . کیرم تا نصفه رفت تو . صدای ناله پروین بلند شد . دوباره کردم و تا ته کردم تو که صداش بلندتر شد . اول فکر کردم دردش میکنه کیرم رو بیرون کشیدم و دوباره کردم تو بازم صدای نالش بلند شد . بازم فکر کردم ناراحته خواستم بیرون بکشم که با دست پشت کمرم رو گرفت و با فریاد گفت نکش بیرون . فشار بده . منم کیرم رو با تمام نیرو فشار دادم . با صدای بلند گفت اوف . تازه فهمیدم که داره لذت میبره . شروع کردم به تلمبه زدن . وقتی که میکردم تو با ضربه میزدم که صدای نالش بلند میشد . چنگ تو موهام میزد و دیوانه وار منو میبوسید . لبامو گاز میگرفت و با چنگ پشت کمرم رو فشار میداد . منم داغ کرده بودم . وقتی خیلی تند میکردم . میخواست ابم بیاد که صبر میکردم . کیرم رو توی کوسش میچرخوندم و یه ضربه میزدم . حدود 10 دقیقه گذشت که حرکاتش تند شد و کاملا دیوانه شده بود . بدنش پیچ و تاب میخورد و مرتب میگفت تمومش کن . تمومش کن . فهمیدم که داره ارضا میشه . منم فعالیتم رو زیاد کردم . دیونه شده بودم . چنان ضربه میزدم که ضدای چلپ چلوپ کیرم و کوسش تموم فضای خونه رو پر کرده بود . صدای جیغش بلند شد و بدنش مثل چوب خشک شد . پنجه هاش پشت کمرم قفل شد . پاهاش افتد دور کمرم و هر چی کردم خودمو کنار بکشم نشد وقتی ارضا شدم ابم رو ریختم تو کوسش . چند لحظه بعد عین دوتا جنازه کنار هم افتاده بودیم . 5 تا 6 دقیقه بودیم که پروین گفت بلند شو الان مامان میاد زود باش . با عجله بلند شدیم و خودمونو جمع کردیم .   

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا