کردن زن دوستم

از روز اولی که تو حیاط خونه دوست و همسایمون دیدمش خیلی ازش خوشم اومد . واقعا ناز بود البته اون موقع زمانی بود که هنوز تازه نامزد کرده بودن و زیر ابروهاش رو بر نداشته بود و اصلاح هم نکرده بود … ولی بعد از چند روز که نگار ـ ( یک اسم فرضی براش گذاشتم ) نگار … بعد از چند روز که به اتفاق دوستم بنیامین ( اسم دوستمم فرضیه اسمشو عوض کردم ) به خونه زنش رفتیم دیدم که نگار زیر ابروهاش رو برداشته و اصلاح کرده . از اونجایی که ابروهای پری داشت با اصلاح خیلی تغییر کرده بود و جذاب …
جالب اینکه روزهای اولی که نگار منو با بنیامین شوهرش میدید اصلا از من خوشش نمیومد و این از رفتارش کاملا مشخص بود و خودش هم بعد ها که با من صمیمی شد بهم گفت … این رو نگفتم که اون دوره نامزدی و عقد نگار و بنیامین من تو شهر خودمون سرباز بودم و این داستان ها گذشت تا زمانی که سربازی من هم تموم شد و بیکار شدم و بنیامین هم موتوری خرید و دائم میرفتیم دور زدن و خیلی وقت ها هم نگار با ما میومد طوری که کم کم احساس میکردم پدر بنیامین از این قضیه شاکیه که دائم با همیم اما بخاطر علاقه و اطمینانی که به من داشت بروز نمیداد و چیزی هم نمیگفت … کمی خلاصه میکنم …
 
این بیرون رفتنهای ما با موتور ادامه داشت و باعث شده بود که من و نگار هم کم کم به هم نزدیکتر بشیم و اون نظرش نسبت بهم عوض بشه .
یک روز که با نگار و بنیامین و خواهر بنیامین که اون موقع 14 سال سنش بود برای پیاده روی بیرون رفته بودیم تو راه برگشت من و نگار از بقیه چندین متر جلوتر بودیم و باقی هم با هم صحبت میکردند و از پشت سر میومدن و من شروع کردم از رابطه دختر داییم و یکی از دوستای خودم تعریف کردن تا با این حرف ها نگار رو یک مهکی هم بزنم که البته بعد ها خودش گفت که این کارم هم باعث شده که نگار بفهمه منم یه جورایی بله …
مدتی از این برنامه ها گذشت تا زمانی که نگار تو یک آموزشگاه موسیقی که مدیرش یکی از فامیلاشون بود منشی شد و من هم گاهی با بنیامین به آموزشگاه میرفتم تا به این بهانه نگار رو ببینم البته بین ساعت 3 تا 4:30 که مدرسین و مدیر آموزشگاه میومدن ما اونجا بودیم و قبل از اینکه کسی بیاد میرفتیم بیرون …
 
و در همین رفت و آمد ها به آموزشگاه من متوجه حرکات و رفتار غیر معمول نگار هم شدم که میخواست چیزهایی رو بهم بفهمونه ولی من مجبور بودم که خیلی با احتیاط جلو برم … مثلا یکبار به صورت خیلی شهوتناک روی میزش دراز کشیده بود و منو نگاه میکرد و من هم که کیرم کاملا از جاش بلند شده بود و تابلو بود دستمو تو جیبم کردم و جوری نگهش داشتم که دیده نشه در اون لحظه بنیامین تو یکی از اتاق های آموزشگاه مشغول بازی با پیانو بود … نگار از جاش بلند شد و اومد و سر شوخی رو باز کرد و نمیدونم چه حرفی زدم که خیلی یواش و به شوخی یه چک بهم زد و منم که فرصت رو مناسب دیدم گفتم نگار خداییش دلت اومد بزنی ؟ اونم گفت چرا ؟ گفتم نامرد دردم اومد . گفت خب حالا چیکار کنم منم با کمال پررویی گفتم بوسش کن تا دردش بخوابه ! نگار هم که شهوت از تمام وجودش و چهرش پیدا بود خیلی با احساس و یواش لوپمو یه بوس ملایم کرد و خیلی آهسته لبشو گذاشت و لبمو بوسید و رفت پشت میزش نشست و انگار نه انگار که کاری کرده و اتفاقی افتاده … منم که حسابی حالم خراب شده بود فکری به سرم زد و بنیامین رو صدا کردم و گفتم بره یه چیزی بگیره تا بخوریم و اونم قبول کرد و رفت وقتی بنیامین رفت منم رفتم کنار نگار و شروع کردم ازش لب گرفتن و دستمو گذاشتم رو کسش و نمیدونم چی شد و به چه علت به نگار گفتم کونم میدی بهم ؟ نگار هم گفت آره ه ه عزیزم و تو همین فرصت کم شلوارشو شورتشو کشید پایین و منم کردم توش و با چند بار عقب و جلو کردن به خاطر استرسی که علتش هم اولین سکسم با نگار بود خیلی زود آبم اومد و رفتم دستشویی و تا اومدم بیرون زنگ در آموزشگاه خورد و بنیامین اومد …
این هم گذشت تا مدتی بعد به قدری رابطه من و بنیامین و نگار نزدیک شده بود که من شب ها هم خونشون میرفتم و با هم فیلم نگاه میکردیم چون بنیامین علاقه زیادی به فیلم داشت و هر شب یک سی دی کرایه میکرد و میدیدیم و چند شبی هم بعد از دیدن فیلم میرفتم خونمون … بعد از مدت کوتاهی شب دیر وقت که میشد دیگه نمیزاشتن من خونه برم و همونجا به زور و با اصرار نگهم میداشتن و این شد کار هر شب ما …
 
بعد خوردن شام و تماشای فیلم همونجا میخوابیدم و بنیامین چون عادت داشت و غلاقه داشت که نزدیک به بخاری بخوابه نگار هم این طرف میخوابید و من هم فاصله یک متری نگار همیشه نزدیک به آخر فیلم خودمو به خواب میزدم و وقتی مطمئن میشدیم که بنیامین خوابیده من یواش خودمو به نگار نزدیک میکردمو میرفتم زیر پتوش و شروع میکردیم به عشق و حال اونم چه عشق و حالی چنان باهاش ور میرفتم که دیوونه میشد از ساعت 1 شب تا 4:30 یا 5 فقط باهاش بازی میکردم و انگشت تو کس و کونش میکردم و سینه هاشو میمالوندم و … کسایی که یواشکی و با استرس سکس داشتن میدونن که تو این حالت لذتش صد برابر میشه …
و وقتی حسابی حال میکردیم و به اوج شهوت میرسیدیم بعد نزدیکای صبح نیم ساعتی هم میکردمش و قبل از اینکه آبم بیاد ده دقیقه ای هم از عقب میکردمش و آبمو میریختم تو کونش و بعدم میخوابیدیم … البته این کار خیلی با احتیاط و با استرس زیاد و حواس جمع انجام میشد تا یه وقت بنیامین بیدار نشه .
 
این داستان ما حدود یک سال ادامه داشت و ما دفعات بیشماری رو با هم بهترین و طولانی ترین سکس ها رو روز و شب و در جاهای مختلف داشتیم تا اینکه بنیامین و نگار تصمیم به بچه دار شدن گرفتن و نگار حامله شد … البته تو دوران حاملگی هم دو بار نگار رو کردم ولی با احتیاط و بعد از اون رابطمون سردتر و سردتر شد تا اینکه ناخواسته و به خاطر مشکلات دیگه ای کلا رابطمون قطع شد ….
 
نوشته:‌ میثم

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «کردن زن دوستم»

  1. دختر سکسی و هات از تهران. قم و ساوه اگه هست پیام بده . همه جوره باهاشم .
    09392567505

  2. خانومای سکسی و زوج هایی که دنبال بکن قوی وکیر کلفت میگردن بزنگن۰۹۳۹۰۵۹۲۶۳۴

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا