ماجرای جنده شدن من

سلام، من شيمام ٢٩ سالمه ازشمال.

 

اين اسم مستعارمه بين مشتري هام ، خيلي راحت بگم ، جنده پولي ام ، اكثرا هم با مردهاي بالاي ٤٠ سال بودم، ١٦ سالگي از راه مدرسه با بچه محلمون كه ٢٣ ساله بودو عاشق هم شده بوديم فرار كردم رفتيم تهران خونه دوستش يه دوماهي اونجا بوديم ، وقتي برگشتيم حامله بودم ، ازدواج كرديم ، بچه م ٤سالش بود فهميدم شوهرم معتاده ، ماجراش طولاني، اونكه اسير مواد شد نه خرجي ميداد نه كار ميكرد نه ديكه با من بود … خانواده ش هم كه هميشه منو مقصر ميدونستن حمايت نميكردن فقط يا فحشم ميدادن يا نفرينم ميكردن يا تا حرف ميزدم با شوهرم و برادر شوهرام چند نفری كتكم ميزدن، خانواده خودمم هم كه كلا منو طرد كرده بودن ، ماجراي جنده شدن من از اونجا شروع شد كه طلاق كه گرفتم بچه م ازم گرفتن ، خونه بابام كه نميشد برم به سختي يه خونه تو روستا نزديك شهر اجاره كردم كه ارزون تر باشه، بعد رفتم دنبال كار، بنگاهي كه ازش خونه اجاره كردم منو واسه كار كارگري و تمييز كاري تو خونه به چند نفر معرفي كرد و شروع كردم تنهابي به كار و زندگي كردن و بعد هم درس خوندن كه ديپلممو بگيرم، اينم بگم كه خيلي خوشگل و خوش هيكل بودم علي الخصوص بعد زايمانم كه چاق شدم و بدنم فرم گرفت سينه هام بزرگ شد باسنم بزرگ شد خيلي سكسي بودم اما خودم زياد حاليم نبود، يه گهي تو بچه گي خوردم زندگيم و اينده م نابود شده بود فقط به فكر گذران زندگي بودم.

 

خلاصه از كار تو خونه شروع كردم تا تالار و كيترينگ به عنوان پيشخدمت هم ميرفتم تو عروسي ها كه ميرفتيم يه كم چشم وگوشم باز شد لباس پوشيدن و حرف زدن م بهتر شد يكي دوبار هم با بچه ها يواشكي مشروب ميخورديم ، ارديبهشت ماه بود، يه شب خانومي كه سر كارگر ما بود تو عروسي ها به من گفت از يه اقايي تو عروسي شماره گرفتم ، تهرونيه اينجا ويلا دارن كارگرواسه پذيرايي و تمييز كاري ميخواد ميري؟، گفتم باشه، شماره رو گرفتم فرداش زنگ ردم يه اقايي جواب داد و شرايط رو بهم گفت ادرسو بهم داد و قرار شدظهر اونجا باشم، رفتم ديدم چهار تا زن و شوهر جوون حدودا٣٠ تا ٤٠ساله ن با ٣ تا بچه و اومده بودن واسه عروسي خواستن سه چهار روز هم بمونن،من كارمو شروع كردم خونه رو مرنب كردم ظرفهارو ميشستم و پذيرايي ميكردم، خانومهاشون هم با من صحبت ميكردن و هي ميگفتن بهت نمياد كارگر باشي و خلاصه ماجراي زندگي منو در اوردنو كلي دلسوزي ميكردن واسم، اقايون هم از پر حرفي زناشون فهميدن من كس بي صاحابمو شوهرم ندارم و تنهايي خرجمو در ميارم و ديگه نگاهشون روم سنگيني ميكرد، ويلا مال اقا امير و خانومش لعيا بود و بقيه مهمون بودن، ويلا وسط باغ بود و سرايدار هم نداشت انگار واسه همين اقا امير زياد ميومد بخصوص با دوستاي مردش، خلاصه ٢ روز و نصفي اونجا بودم و پول خيلي خوبي هم بهم دادن، يه ماه شد…

 

تو اين يه ماه اقا امير دوسه بار بهم زنگ زد حالمو پرسيد و گفت اگه چيزي لازم داري بگو اگه پول ميخواي و اينا ، اولين بار بود بعد سالها كسي بهم توجه ميكرد اونم يه مرد خوشتيپ ادم حسابي، يجورايي خوشم اومد ازش، البته سلام گرگ بي طمع نيست، خرداد ماه شد واسه تعطيلات اقا امير زنگ زد كه مهمون دارم يه دو سه روز ميخوامت واسه كار به جايي قول نده، گفتم نه بابا تو ١٥ خرداد كسي عروسي نميگيره، خلاصه دوباره اومدن، ايندفعه ٥ تا مرد بودن با بساط ترياك و مشروب و از صبح ورق بازي و كباب خوري و ترياك كشي تا شب، خيلي هم با من شوخي ميكردن ، اقا اميرم هم وسطها چند باري بهم دست زد ، روز اخر شد مهمونا ميخواستن برن كه اقا امير به دوستاش گفت من واسه كار سند و اينا بايد برم ساري دو سه روز ميمونم، پيش مهمونا با من تسويه كرد و من رفتم و اونام رفتن، هنوز يه ربع از ويلا دور نشده بودم بهم زنگ زد بيا يه چيز جا گذاشتي، گفتم چي گفت بيا ببرش ميفهمي، وقتي رفتم خب تنها بود، گفت بشين كارت دارم، استرسي شده بودم، گفت چند وقته ميخوام بهت يه چيزي بگم، گفت از اون شب تو عروسي چشمم تورو گرفت گفتم به اين خانوم بگين بياد خونم واسه كار ، قديما زن سرايدار قبليمون ميومد بزنم دروغكي گفتم مريضه نمياد تورر اوردم اين چند وقتم فهميدم زن خوبي هستي خوشگل و خوش هيكلم كه هستي، من زياد ميام اينجا بامن باش خرجتو ميدم ازت مراقبت ميكنم ، فهميدم منظورش چيه چون ازش خوشم ميومد ذوق كرده بودم، بعد گفت از اولش ديدم با بقيه فرق داري رفتم تو نخت، حالا جوابت چيه، نميدونستم چي بگم يه كم من من كردم زنشو بهونه كردم و اينكه من زن تنهام اينجا كوچيكه مردم چي ميگن خلاصه من گفتم اون گفت راضي شدم باهاش بمونم البته شرط گذاشت وقتي تهرانه من به اون زنگ نزنم عاشق نشم و اينكه سر و ظاهرمو بقول خودش درست كنه، بعد گفت پاشو بريم بيرون، خلاصه منو برد بيرون برام و كفش و لباس و مانتو و تو خونه و راحتي و شرت و سوتين و عطرو و هر چي فكرشو بكنين خريد، انقدي كه تو دستام جا نميشد نايلونها، چرا دروغ داشتم بال در مياوردم، همچين محبتي نديده بودم، برگشتني شام خريد واومديم ويلا بعدش گفت دوش بگير خودتو تمييز كن، رفتم حموم همه جامو شيو كردم اومدم سشوار كردم ارايش كردم يه جفت شرت و سوتين ابي فيروزه اي كه خيلي خوشش اومده بود و با يه پيراهن كوتاه كه واسم خريده بود رو پوشيدم رفتم طبقه پايين، نگاه اون لحظه شو يادم نميره ، انگار پرنسس شده بودم ، نشسته بود جلو تلويزيون مشروب ميخورد با مزه بدون بلوز با يه شلوارك،بهم گفت حيف تو نبود با اين هيكل و قيافه كارگري كني، بغلم كرد بوسم كرد گفت برات مشروب بريزم گفتم كم بريز ، يكمي ريخت با نوشابه قاطي كرد و شروع كرديم حرف زدن و منو دستمالي كردن، دوباره و سه باره برام ريخت ، سرم داغ شده بود، حواسش بهم بود، گفت جووون چه مستي بهت مياد، دوباره شروع كرد دستماليم كردن، دستاشو ميكرد لاي رون هام رونامو فشار ميداد، داشتم حشري ميشدم دوسال بود طلاق گرفته بودم دوسال قبلشم شوهر معتادم كيرش شق نميشد.

 

لزج شدن كسم رو حس ميكردم، ديگه حالت چشاي امير خمار شده بود و حشري حرف ميزد، دست منو گرفت گذاشت رو كيرش و گفت ميخوري برام ؟ منم گفتم چشم، كم سن بودنم مطيع بودنم بيشتر حشريش ميكرد، اون موقع ٢٤ ساله م بود امير ٤١ اما زنش همسن خودش بود، پاشدم رفتم زير مبل پايين پاش اروم شلوارشو كشيدم و بعدش شورتش، جووون ، كيرش يادم نميره، كلفت و متوسط ولي خيلي سفت، رگهاش بيرون زده بود تخماشم خيلي خوشگل و سفت بود، شوهرم هميشه كيرشو تو دهنم ميكرد ساك زدنو بلد بودم، شروع كردم از تخماش با نوك زبونم و بعد كيرشو كردم تو دهنم ، همشو ميكردم تو دهنم در مياوردم بعد تو چشاش نگاه ميكردم ، امير نفس نفس ميزد ميپرسيد كير كي تو دهنته ميگفتم اقا امير، اولين سكس بعد شوهرم بود تو زندگيم جزيياتشو هيچوقت يادم نميره، امير گفت پاشو لخت شو ، پيراهنمو كه در اوردم گفت بقيه تنت باشه، بعد گفت برو عقب چند قدم رفتم عقب گفت برگرد خم شو، برگشتم خم شدم گفت حالا شرتتو در بيار تا زير كونت، صاف شدم شورتمو در اوردم گفت دوباره خم شو، نميفهميدم، بعد گفت نميدوني قمبل ميكني چه كوني داري!! گفت بيا پيشم ، مثل كنيزش هر چي ميگفت اطاعت ميكردم، ميخواستم براش خيلي خوب باشم اونروز خيلي بهم حال داده بود، دوباره گفت كيرمو بخور براش خوردم ، بعد گفت بخواب رو زمين، دراز كشيدم افتاد روم ، نميدونم بگم چيكارم كرد از زير گوشام خورد و گاز گرفت تا بالاي كسم ،سينه هامو چنان چنگ ميزد دردم ميومد، اما نه شرتمو در اورد نه سوتينمو، بعد منو بر گردوند و گفت هر چي دوست داري جيغ بزن ميخوام پاره ت كنم ، فهميدم دوست داره جيغ بزنم، گفت كونتو هوا كن، دست انداخت سوتينمو وا كرد بعد شورتمو كشيد پايين كونم،دو سه بار محكم با دو تا دست كونمو زد از صداش كيف ميكرد، كيرشو چسبوند به كسم و دوسه بار از بالا تا پايين كشيد …

 

داشتم ديوونه ميشدم خيلي كير ميخواستم گفتم اقا امير بكن تو كسم كه نفهميدم كي كير رفت تو، كسي كه سه چهار سال كير نخورده،امير تلنبه ميزد من جيغ ميزدم اااااييييي ااااااخخخخ اااقا امييييييير، خيلي لذت داشت، برم گردوند، ايندفعه شرتمو كامل از پام در اورد و افتاد روم سينه هامو گاز ميگرفت و تا ته فشارم ميداد، همينجور كه منو ميكرد طبق عادت قبليم با شوهرم دستمو گذاشتم رو چوچولم و مالوندمش ، امير سختش شد از دست من زير شكمش يهو دستمو كشيد بعد بلند شد پاهامو انداخت رو شونه ش و شروع كرد به مالوندن چوچولم ، چنان تو كسم تلنبه ميزد حدود يه متر رو فرش عقب رفته بودم افتاده بودم رو پاركت ، دوبار ه منو كشيد برم گردوند رو فرش بازم كمرمو فشار داد كونم اورد بالا ، كيرشو گذاشت در كونم فشار داد ديد تو نميره گذاشت تو كسم دوباره شروع كرد تلنبه زدن بعد انگشت شصتشو كرد تو كونمو همينجور كه ميكرد ميچرخوند، منم فقط جيغ می زدم ، داشتم از لذت بيهوش ميشدم، سكس امير كجا و شوهره كجاااا… دوباره برم گردوند و كرد تو كسم و با چوچولم ور رفتن سكسمون طولاني شده بود كسم خشك شد دو سه بار كيرشو در اورد تف انداخت تو كسم دوباره كيرشو كرد تو، انقد تلنبه زد تا ابم اومد و شروع كردم به ناله هاي شهوتي كه موقع ارضا شدن ميكردم يهو كيرشو در اورد گذاشت رو تپلي كسم و ابش اومد ، يه داغي لذت بخشي بود و بعد افتاد روم، و شروع كرد نفس نفس زدن ، دو ديقه بعد پاشد افتاد رو مبل و كمتر از ٥ ديقه خوابش برد، منم تا يه ربع با كس باز و اب كيرش كه سر خورده بود رفته بود لاي چاك كسم دراز زمين بودم، حالم كه اومد سرجاش پاشدم رفتم خودمو شستم ، امير انگار صد ساله نخوابيده خرناس ميكشيد، با دستمال تميزش كردم و روش ملحفه انداختم ، يكم دورو برمونو جمع و جور كردم رفتم دوش گرفتم برگشتم ديدم بكن من هنوز خوابه، چراغهارو خاموش كردم يجا انداختم پايين پاشو خوابيدم.

 

صبح زود ساعت ٨ امير بيدار شد دوش گرفت منم پاشدم به خودم رسيدم صبحانه خورديم و امير گفت بازم ميخوام ، ايندفعه هم مثل ديشبش عالي منو كرد ، فقط اينبار خيلي انگشت تو كونم ميكرد ميگفت بايد گشادش كنم كوني منم بشي، امير دو روز كلا اونجا موند و كاره منم صبحانه و ناهار و شام اماده كردن و كس دادن به اقا امير بود، فرداش كه داشت ميرفت سيصد بهم داد و گفت بيرون كار نكن واست پول ميفرستم، هفته اي سيصد برام ميفرستاد هر ماهم يكي دوبار ميومد دو سه روزه من حسابي بهش ميرسيدم، دفعه چهارم يا پنجم بود كه اومد بعد كلي كلنجار كونمو باز كرد و حساب جرش داد از اون موقع ببعد منو مي کرد موقع ارضا شدن كيرشو در مياورد ميكرد تو كونم ابشو ميريخت تو كونم چون ميترسيد بريزه كسم حامله شم واسش شر درست بشه.

 

اين ماجراي اولين سكسم بعد طلاقم بود اما جنده شدنم از اونجايي شروع شد كه بعد ٩ ماه تو عيد ازم خواست اينكارو واسه دوستاشم بكنم كه از خارج اومده بودن ،كه كليد ميداد بيان شمال، خودش با خانواده ش رفته بودن دوبي،راستش اوايل تو فاز عاشقي بودم فكر ميكردم امير دوستم داره ناراحت شدم از پيشنهادش كه گفت برو ويلا به دوستامم برس،اما بعدش دو دو تا چهار تا كردم ديدم اينهمه كار كردم و كلفتي به هيچ جا نرسيدم با كس دادن هم حال ميكنم هم پولش زياده تازه شم امير كه نمياد زن و بچه شو ول كنه من دهاتي بي كس و كارو بگيره كه نه خانواده دارم نه پول، واسه همين راضي شدم ، اولين بار سخت بود، سه نفر بودن دوتا مجرد كه از فرانسه اومده بودن با يه دوستشون كه اروميه اي بود ، تويه هفته به سه تاشون دادم و كلي هم كاسب شدم ، اما باهم ندادم چون انصافا با شخصيت و جنتلمن بودن ، هر شب يا بعد ظهر هر كدوم كه ميخواست منو ميبرد بالا تو اتاق مهمونو حسابي ميكرد، يكيشون كه ترك بود لامصب كيرش بدكلفت و دراز بود، كونمو جر ميداد اما بيشتر از همه بهم رسيد ، واسشون ناهار و شام ميپختم و باهاشون ورق بازي ميكردم، يبار هم كه از بيرون دختر اوردن گفتن من دوستشون هستم،اين سه تا و نوبتي كردنشون باعث شد كلا قبح دادن به غريبه ها برام از بين بره، اينيكي بعد از ظهر كونم ميزاشت شب اون يكي ابشو ميريخت تو دهنم فرداش مينشستم رو كير اون يكيه ديگه، اينام كه رفتن واسه سيزده بدر امير و خانواده ش اومدن دوباره واسه كاركري گفت بيا، امير خيلي باهام معمولي بود انگارنه انگار كه چندين بار كس و كونه همو خورديمو و تو بغل هم خوابمون برد.

 

برام از نظر احساسي سخت بود اما فهميدم همينه كه هست، جايگاه من اينه جاي اون هم همونجاست پيش زن و بچه ش، فقط يبار بالارو جارو برقي ميكردم اومد يه كم سينه هامو ماليد انگشت كرد تو كسم گفت دلم تنگ شده واست، واقعيت رو پذيرفتم كه من فقط واسه كس دادن و جنده گي تو زندگيشم، كاري كه زنش با اون سر و وضع و حرف زدن و كلاسش نميتونه بكنه، اينا رفتن امير ده روز بعد اومد و بازم كلي خريد كردبرام و بهم پول داد و ضمنا خيلي مختصر تشكر كرد بابت دوستاش و اينكه گفت بازم ميان…سري بعد امير تنها اومد و سري بعدش با دوستاش، اينبار وقتي خودش بود ازم خواست به دوستاش برسم، منم نامردي نكردم و از لجش چنان ميدادم كه صداي جيغم تا ته باغ ميرفت اما امير اصلا بروي خودش نياورد و خيليريلكس اخر شب منو كرد…تنها فرقش اين بود كه اينبار جلو دوستاش لباس سكسي ميپوشيدم و همشون به كس و كونم دست ميزدن…ديگه رسما جنده شده بودم.

 

از اون ببعدش ديگه نميگم اما بي انصافي نگم هم خودش هم دوستاش خيلي از نظر مالي بهم حال ميدم، با كمك امير و پولهايي كه از دادن در مياوردم خونه مو عوض كردم و واسه خودم ماشين خريدم، ديپلمم كه گرفته بودم دانشگاه پيام نور ثبت نام كردم و كلا زندگيم عوض شد، امير هنوز هست وجز اولويت هامه اما موقعيت خوب باشه پول خوب بدن ميرم ، دارم پولهامو جمع ميكنم تا سه چهار سال ديگه واسه خودم يه مغازه كوچيك بزنم مجبور نشم واسه خاطر يه اشتباه تو ١٦ سالگي تا ٥٠ سالگي زير كير هر كي بخوابم و وقتي پسرم بزرگ شد تونستم ببينمش مامانش يه كار خوب داشته باشه،ببخشيد طولاني شد خيلي چيزها رو نگفتم كه ممكنه واستون سوال باشه اما مهم هم نبود.

 

باي
نوشته: شيما

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

9 دیدگاه دربارهٔ «ماجرای جنده شدن من»

  1. سلام منم بچه شمالم شمارتو میزاشتی شاید لازم شد دوست داشتی بزار مام بیایم حال کنیم پول خوبیم میدیم

  2. درود بر تو برتو اگر اشتباه نمیکردی میتونستی یه زندگی سالمی داشته باشی نه اینکه زنگ تفریح دیگران بشی خواهشا راهتو ادامه بده فقط به جوانان بده که ننشین جق بزنن که مثل شوهرت برای نیم ساعت کس کردن بره مواد مصرف کنه آقای ادمین خواهش میکنم پیام منو به بقیه برسان بابا توی داروخونه انواع و اقسام قرص تاخیر هست که میشه بیش از نیم ساعت کس کرد مواد خانمان سوز است باز تکرار میکنم مواد خانمان سوز است. جوانان جق نزنید جق زدن یکی از عوامل زود انزالی است . ازدواج بکنی زود آبت بیاد زنه اولین کاری که بکنه با یه لگد ازت پذیرایی میکنه بعدش میشه جنده توی جامعه . اول زن را ارضاء کن بعد خودت این خاطره ها واقعی و به ما درسی میده که هواسرانی انسان را بد بخت میکنه ممنون ادمین

  3. سلام ….. عالی بود …باهام تماس بگیر میتونیم ی طورایی کمک هم باشیم ۰۹۳۷۰۴۰۲۲۴۴

  4. نوشتی اینو تا آقایون عمامه هاشونو بذارن بالاتر،چشاشون بهتر ببینه.

  5. سلام خیلی عالی بود من یه مرد چهل ساله هستم که از همسرم جدا شدم لطفا با من حتما تماس بگیر خواهش میکنم حتما بهم زنگ بزن منتظرتم 09302761821 منتظرم

  6. خانمی از اهواز برا حال کردن می خوام اگه بود بهم بزنگه 09210767198

  7. زوج هایی که علاقه دارن یه شریک جنسی خوب و مطمعن داشته باشن میتونن با من تماس بگیرن
    09112718430

    آیدی تلگرام : marde_talaey@

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا