عروس کوس پاره

سلام علی هستم 18 سالمه ساکن یکی از ابر شهر های ایران اولش بگم تمام اسامی مستعاره و…
خاطره ای که می خوام براتون بگم مربوط به پارساله زمانی که سال سوم بودم
خلاصه من یه دوستی دارم(حالا فرضا اسمش بهنام) که همکلاسیم بود و از اون زن دختر باز های قهار روزگار و خودتون دیگه بقیه اش رو می دونین بهنام یه پسریه قد بلند یکم لاغره و دیگه خدا از لحاط قیافه براش کم نزاشته و منم تقریبا قدم بلنده قیاقه معمولی دارم ولی به خاطر اینکه چندساله جودو کار می کنم هیکلم خیلی رو فرمه و برعکس تصورتون تا پارسال سکسی نداشتم
 
بریم سر اصل مطلب گفتم که من سال سوم بودم و عصر جمعه پاییز بود که با بهنام برای بررسی کارنامه به کانون رفتیم و اونجا غلغله بود و پراز دختر های جیگیلی و ما هم که پر رو با بهنام از وسط شون رد می شدیم و به هم تیکه می نداختیم (البته با خودمون نه با دخترا) خلاصه این آقا بهنام ما خوب خورشید مجلش شده بود و داشت می درخشید و حواس همه دخترا بهش بود حتی پشتیبان های اونجا خلاصه ما داشتیم از درب اصلی می رفتیم بیرون و دوتا دختر شیک و پیک دم در با هم می گفتم و می خندیدند بهنام یواشکی یه کاغذ در اورد رو یه چیزایی نوشت و گلوله کرد و پرتابش کرد طرف اونا خیلی عادی دست منو گرفت و پشت سرمون هم نگاه نکردیم و رفتیم و هیچی در مورد اون کار بهم نگف و رفتیم خونمون شب ساعت یازده دیدم گوشیم زنگ خورد و بر داشتم یه دختره بود تا با هام صحبت کرد ته دلم ریخت و گفت تو همون خوشکل پسره هستی که کاغذ پرت کردی گفتم نه و از ته دلش یه جیغ زد و گفت لعنت بهت سمیرا بازم تو بردی بخشکی شانس
 
بهش گفتم تو بهنام می خواستی پس چرا زنگ زدی به من گفت پس اسمش بهنامه من اصلا اسمش رو هم نمی دونم با دوستم قرار گذاشتم که شماره ها رو شانسی برداریم و از بخت بد من تو واسم افتادی تو کوزه…
زیاد طولش نمیدم با دخترا قرار گذاشتیم و هم رو دیدم دو تاشون پیش دانشگاهی بودن همکلاسی و زید من خیلی خوشکل تر که چه عرض کنم خوش آرایش تر از سمیرا زید بهنام بود (عین جنده ها آرایش می کردن و حرف می زدن) از خودشون پرسیدیم زید بهنام مامان و باباش از هم جدا شده بودن و با مادر بزرگش زندگی می کنه و زید من (هنگامه) وضع مالیش خوب بود و همش به سمیرا چشمک می زد که هیچی راجع بهش حرف نزنه دلیلش رو بهنام گفت که سمیرا بهش گفته به من بگه هنگامه یه ماهه عقد کرده و صاحب داره و علی باید حواسش رو جمع کنه که سوتی نده و… از همه اینا که بگذریم ما یه دو ماه با هم بودیم و همش قرار با هم می زاشتیم و بگم که همه نمره ها مون کم شده بود و درسمون افت کرده بود با این حال سمیرا به بهنام پا نداده بود و بهنام با هاش بهم زد ولی منو هنگامه واسه هم پیامک های سکسی می فرستادیم یه روز هنگامه اس داد که مامان و باباش واسه عیادت از خالش رفتن سفر اون ازم خواست که برم پیشش می دونستم تنها بودن ما خالی از هیچی نیست چوت ما تا به اون روز با هم تنها نبودیم ولی با این حال چند بار توی خیابون هم رو نیشگون گرفته بودیم اونم این جور جاهایی حالا کار به خلوت کشیده شده بود…به بهنام زنگ زدم قضیه رو گفتم بهنام هم باهمام هم عقیده بود ولی بهم هشدار داد چون شوهر داره باس حواست رو جمع کنی و یه قرص معرفی کرد(ترامادول) با هزار بدبختی که بود جورش کردم و 2 سایت قبل از قرار خوردم و رفتم خونه هنگامه در رو باز کرد خونه شیک و بزرگی داشتن رفتم از پله ها بالا و در زدم خودش در و باز کرد با مانتو و مقنعه بود سلام رسمی کرد منم خودم رو خیس کردم راستش فکر می کردم کسی خونشونه ولی تا از در اومدم داخل برادرش رو دیدم هنگامه راجبش قبلا صحبت کرده بود 4 سالش بودو خوشکلتر از هنگامه ….
 
هنگامه منو به اتاقش دعوت کرد و خیلی رسمی صحبت می کرد و در رو بست ورفت و 10مین دیگه در رو باز کردو من…فکر می کنین هنگامه چجور بود؟ یه داف آرایش کرده با یه لباس یه تیکه و نازک (که بعدا گفت مال مادرشه) و آروم منو اومد سمتم و دستم رو گرفت انداخت خودش رو رو تخت و اون لباسه باز شد و من اون تن خوش تراش و سبزه اش رو دیدم و عین همین آدم همی شیش و هشتی داشتم بر و بر نگاش می کردم (تورو خدا مسخره ام نکنین بار اولم بود که این طور صحنه ای رو می دیدم) هنگامه با جیغش حواسم رو پرت کرد و گقت تا صبح می خوای نگاهم کنی زود باش دیگه…منم این همین آماتور ها شروع کردم به در اوردن لباس هام تا به شرتم رسیدم هنگامه باز جیغ زد بسه…منم دوباره زل زدم بهش و گفتم آرومتر داداشت گفت نترس بردمش خونه همسایه تا با دختر همسایه مون بازی کنه البته نه مثل بازی ما آدم بزرگا و شروع کرد به خندیدن های مزخرفش که از روی زور می خندید و اومد طرفم و شرتم رو پایین کشید و گفت از مال پدرم هم بزرگتره (بعدا بهم گفت یه با سکس مامان و باباش رو دیده و از اون موقع می خاره) دوتا بوسش کرد و اومد شروع کرد به لب گرفتن از من و در همون حال واسم کیرم رو می مالید شرت و سوتین خودش رو با اون لباسه در عرض سه سوت در اورد و سرم رو گرفت گذاشت رو سینه هاشو ازم خواست بخورمشون و منم عین همین قحطی زده های سومالی واسش می خوردمشون اونم به جیغ های بلند و زشتی می زد دست آخر هم دست منو گرفت کرد تو دهنش و واسم ساکش زد ازش خواستم کیرم رو هم ساک بزنه ولی ادا در اورد که بدم میاد تا به حال واسه کسی نخوردم و از این حرفا…
 
منم اصرار نکردم و ازش خواستم واسم یه کرم بیاره تا کونش بزارم اونم گفت من هیکلم رو به خاطر دختریم بهم نمی زنم بکن تو کسم…منم ازش پرسدم مگه عقد نبودی چطوری زنت کنم مگه واسه شب عروسی نمی خوایش هنگامه که هر لحظه وقیح تر می شد گفت نترس راه بازه الان یه ساله که بازه فکر می کنی چرا زود شوهرم دادن و دوباره اون خنده مسخرش.
منم کم نیوردم سر کیرم رو گذاشت درش تا ته کردم تو اون کوره داغ آجر پزیش که حسابی تنگ و آبدار هم بود و شروع به عقب جلو کردن کردم اونم داد می زد که محکم تلنبه بزن کونی …خلاصه توی پنج شیش مدل کردمش و آخر سرم ریختم توش(به خاطر کاراش )اونم انگار نه انگار پاشد رفت دستشویی و یه هفته همچی عادی بود و همش راجب سکسمون حرف می زدیم ولی ازم خواست که با هاش بهم بزنم چون نتونستم ارضاش کنم منم نفهمیدم این جنده چطور تو بیست سی دقیقه ای که لنگاش باز بود ارضا نشده بود خلاصه همون رو خیلی راحت با هاش به هم زدم ولی گه گاهی با یه مرد سی و چند ساله گردن کلفت تو شهر می دیدمش کهفکر کنم شوهرش بود که عقد کرده بودن شاید اون تونسته باشه ارضاش کنه  …دی

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «عروس کوس پاره»

  1. سلام من یه پسر 24 ساله از اصفهان اگه دختر یا زنی مکان داره برا سکس ودنبال یه شریک با اعتماد میگرده بم زنگ بزنه خوب بلدم ارضاش کنم 09339756014

  2. سلام من یک پسر تنهام تا الان هیچ دختری توی زندگیم نبوده یک دختر میخوام باهام دوست بشه خیلی تنهام 09380988360

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا