پسرداییم به زور پردمو زد

سومین پنجشنبه فوت بابابزرگم بود.همه رفتن بهشت زهرا من ک سرما خورده بودم حالم بد بود نرفتم دراز کشیدم تو اتاق.تو خونه تنها بودم ی اهنگ ارومم گزاشتم.یه ربع بعد دیدم انگار یه صدایی میاد. دو سه دیقه بعد یهو یکی درو باز کرد اومد تو.ترسیدم .بعد دیدم پسر داییم شایانه.مثل داداشم بود.کلن پیش هر نامحرمی نه زیاد ازادم ن پوشیده با تیشرت و شلوار میگردم.گفتم عه شایان بهشت زهرا نرفتی؟ گف نه من حوصله اونجا رو ندارم.بعد اومد تو اتاق با وسایلاش ور میرف.منم چون اون اومد پاشدم برم بیرون. خواستم برم طبقه پایین دیدم در باز نمیشه.یه دفه از پشت بغلم کرد.ترسیدم .گفتم ولم کن.گف صب کن کارت دارم.گفتم ولم کن شایان.گف یه دیقه بمون یچیزی بهت بگم.گفتم خب دستتو بردار بگو.رفت عقب شرو کرد چرت و پرت گفتن ک دوست دارم و ….

 

گفتم من هیچ علاقه ای به تو ندارم.برگشتم برم بغلم کرد بزور برد تو اتاق-هی دستو پا زدم داد زدم ولم کن انگار اصن نمیشنید.برد اروم گذاشتم رو تخت.کمربندشو باز کرد پرت کرد اونور.خواستم پاشم هلم داد چسبید بهم رف رو لبام.حالم داش بد میشد.هی دست و پا میزدم ولی زورم نمیرسید از خودم جداش کنم.بزور یه لگد زدم تو تخمش رف عقب.خواستم در برم یه سیلی محکم زد تو صورتم.گف جوجه من که بالاخره کار خودمو میکنم انقد تلاش نکن.راس میگف.هیچ کاری نمیتونستم بکنم.گریم گرف.اومد نازم کرد که گریه نکن و اینا.بعد دوباره لب گرف.میخاس مثلن ارومم کنه.بعد لباسامو یکی یکی در اورد.خابوندم رو تخت خودشو انداخت روم.داشتم له میشدم.اخم کرده بود با قیافه جدی اول سینه هامو گرف تو دستش یکم‌مالید بعد شرو کرد ب خوردنشون انقد محکم میخورد و گاز میگرف احساس میکردم داره کنده میشه.بعد پاشد رفت پایین سمت کسم.گفتم شایان تروخدا …نزاش ادامه بدم گف نمیدونی چ حالی میده وقتی یه دخترو زن کنی.اشغال چشاشو بست سرشو برد سمت کسم تن تن نفس میکشد یهو پرید از جاش نشست رو کسم چشامو بستم .دستشو چن بار کشید روش توشو ناز میکرد بعد یدفه کیرشو برد تو..با فشار زیاد کلشو برد تو یه لحظه احساس کردم مردم.ی جیغ بلند زدم…

 

چشامو وا کردم ا‌ولش سیاهی دیدم بعد دیدم شایان داره کیرشو که خونیه تمیز میکنه.ی اخخ بلند از افسوس گفتم دوباره اومد روم شرو کرد به کردن.نکبت انقد محکم و وحشی بود که من داد بزنم بخاد لذت ببره.نمیدونم چقد طول کشید تا ابش اومد ریخت تو کسم بنظر من که ی عمر طول کشید.بعدش خابید پایین کنار تخت.منم‌پاشدم رفتم تو حموم انقد گریه کردم که دیگه نا نداشتم.بزور یه دوش گرفتم ی حوله اونجا بود پوشیدم اومدم بیرون دیدم شایان لباس پوشیده خوابیده جلوی تی وی انگار نه انگار ک اتفاقی افتاده.انگار اصلن منو ندید.منم لباس پوشیدم رفتم خونه خودمون.راجب این ماجرا با هیشکی حرف نزدم.اگه داییم بفهمه میکشتش.با سرچ تو نت فهمیدم ک چجوری میشه جلوی بارداری رو گرف.بعد از اون دیگه با شایان حرف نزدم ب کسیم چیزی نگفتم.واسه یه دختر ۱۸ ساله این زندگی مثل زهر شد بخاطر لذت یک ساعته یه پسر

 

نوشته: ؟

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

5 دیدگاه دربارهٔ «پسرداییم به زور پردمو زد»

  1. سلام خیلی ناراحت شدم متاسفم برات ولی اشکالی نداره اونامردبوده خدابزرگه اگرمایل به اشنایی باشیم باهم شایدهم ارزدواج درخدمت هستم 09179515009

  2. سلام عزیزم
    بیچاره ما روانشناس ها چقدر بایستی درد نامه های شماها را بخونیم
    اولا اون پسر دچار سایبریسیتیسم یا جنون همراه با هیجان شده بوده و شما باید علت و علامت تخریک چنین وضعیتی را درون ایشون تجسس کنید . مثلا قبل از ورود به مکانی که شما درونش بودین چه ماجراهایی واسش اتفاق افتاد و کدوم عاطفی و بهتر بگم ناکامی عاطفی در پی داشته .
    به نظر من هذر چه سریعتر موضوع را با والدین خودتون و ایشون در میون بگذارید چون تجربه نشون داده چنین افرادی اگر کنترل نشن طعمه های بیشماری را برای اهدافشون در نظر میگیرند.
    قبل هم گفتم سکوت نه تنها چیزی را حل نمیکنه بلکه باعث میشه جرقه تبدیل به گوله آتش بشه .
    امیدوارم از چنین قبیل مسائلی برای شما و هیچکسی دیگه اتفاق نیفته .
    قربان شما دکتر سامی

  3. مهرداد

    سلام زنگ بزن برم كون پسر دايت بذارم كه تا عمر داره يادش نره09386787790

  4. خدا لعنتش کنه دلم می خواست برات گریه کنم ولی گریه م نیومد. من اگه جای تو بودم همون لحظه می رفتم سراغ پلیس و پزشک قانونی

  5. سلام اگه ازدواج نکردی و کسی قبولت نمیکنه که پرده نداری ری مادر خدمتیم
    09015423230

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا